۱۳۸۷-۰۵-۱۵

باز هم اتهامات بی اساس!

باز هم اتهامات بی اساس!

دیانت بهائی در طول تاریخ 160 ساله خود، همواره در معرض انواع تهمت ها و آزارها قرار داشته است و بیش از 20 هزار نفر از آنها در اثر هجوم آتش غفلت و تعصب، جان باخته اند و هزاران تن دیگر دچار مظالم و شدائد بسیار گشته اند.

پس از انقلاب اسلامی نیز بر شدّت ظلم و تبعیض علیه بهائیان ایران افزوده شد و آنها از اکثر حقوق اساسی یک شهروند ایرانی محروم شدند که از آن جمله حق تحصیل در مراکز آموزش عالی، حق استخدام دولتی و نیمه دولتی، حق تصدّی برخی از مشاغل آزاد، حق داشتن مجامع و برگزاری گردهمائی های داخلی و مرتبط با آئین بهائی، و .... بسیاری از املاک و دارایی های بهائیان از طرف دولت مصادره شد و بیش از 200 نفر از بهائیان سرشناس از زن و مرد و حتی یک دختر نوجوان هفده ساله اعدام گشتند و صدها نفر نیز بازداشت، زندانی و تبعید گردیدند.

فشارهای نهادهای بین المللی دفاع از حقوق بشر، سبب گردید که پس از دهه هفتاد، از میزان و شدت ایذاء و آزار بهائیان کاسته شود ولی به نظر می رسد در ماه های اخیر، سیل حملات به معتقدات، مال و جان بهائیان دوباره به شدت رو به فزونی نهاده است.

دستگیری های خودسرانه و بدون هیچ مدرک و دلیل، احکام زندان و تبعید، لغو جوازهای کسب در بسیاری از مشاغل، اخراج دانشجویان و حتی دانش آموزان بهائی از مراکز آموزشی، آتش زدن منازل و اتومبیل های شخصی بهائیان در شهرهای مختلف و بازداشت هفت نفر مسئولین اداره امور داخلی بهائیان ایران، همگی نشان از افزایش اِعمال فشار از سوی دولت اسلامی برای نابودی جامعه بهائی ایران هستند.

پس از گذشت بیش از دو ماه از بازداشت هفت عضو هیئـت یاران ایران که مسئولیت اداره امور داخلی بهائیان ایران را بر عهده داشتند، و عدم اطلاع از وضعیت آنها در زندان، عدم امکان تماس با خانواده و وکیل (تا به امروز تنها چند تماس کوتاه تلفنی برقرار شده است )، اینک اخبار روزنامه های ایران، حاکی از اظهارات یکی از قضات کشور مبنی بر اتهام بی اساس جاسوسی و اقدامات غیر قانونی بر علیه نظام است.

نظر به این مطلب لازم است نکاتی را در رد این اتهامات خاطر نشان سازیم:

رابطه بهائیان با دولت های خارجی:

رابطه بهائیان و دولت های خارجی، اتهامی است که سالها بر این دیانت وارد آمده است و در حول چند محور از جمله پیدایش، فعالیت ها و موجودیت جامعه بهائی می باشد. در این باره ذکر نکاتی ضروری به نظر می رسد:

اتهامات در مورد پیدایش دین بابی و بهائی:
سال ها است که در کتب تاریخی درسی و غیر درسی، پیدایش دیانت بابی و بهائی به استعمار و کشورهای خارجی نسبت داده شده و از آن تحت عنوان فرقه سازی استعمار نام برده می شود که با هدف تفرقه افکنی بین مسلمین ایجاد شده است. دلایلی چند در بی اساس بودن این ادعا از این قرار است:

- دیانت بابی در زمان حکومت محمد شاه قاجار، توسط سید علی محمد باب در شیراز به وجود آمد. حضرت باب، اعلان نمود که همان مهدی موعود است که مسلمانان هزار سال است در انتظار ظهور او هستند. تعداد کثیری از علمای اسلام که انتظار داشتند با ظهور قائم آل محمد، اجر و قربی بیش از پیش یافته و بر مسند قدرت جالس شوند و مهدی با سپاه خود تاج و تخت سلطانی را سرنگون سازد و علما و فقها را بر تخت سلطنت بنشاند، متوجه شدند که تعالیم باب، با آنچه پنداشت آنها بود، تفاوت بسیار داشت. حضرت باب نه تنها بر مبارزه علیه حکومت شاه قیام نکردند بلکه او را توسط نامه ای به دیانت جدید، دعوت فرمودند. تعالیم ایشان، ظهور دیانت جدیدی را مطرح می کرد و از جمیع مسلمانان می خواست که به آئین نو بگرایند و زنجیرهای جهل و تعصب و خرافات را که بر پا داشتند و مانع از نو اندیشی و پیشرفت و ترقی این آب و خاک بود، به دور اندازند.

- ظهور حضرت باب ظرف مدت کوتاهی چنان انقلاب بزرگی در اذهان ملّت ایران به پا کرد که جمّ غفیری از مردم از پیشه وران و مردم عامی گرفته تا علما و مجتهدین طراز اول مملکت در زمره پیروان او در آمدند و تقریباً در تمام شهرهای ایران، مباحث و حوادثی بر له یا علیه این دین درگرفت. از جمله علمای بزرگ اسلام و دولتمردان و نجبای ایران که به این دین ایمان آوردند می توان به ملّا حسین بشرویه ای ملقب به "باب الباب"، ملّا محمد علی بارفروشی ملقب به "قدّوس"، ملا محمد علی زنجانی ملقب به "حجّت"، سیّد یحیی دارابی ملقب به "وحید اکبر"، ملا محمد زرندی ملقب به "نبیل اعظم"، ملا یوسف اردبیلی، ملا محمد ابدال مراغه ای، منوچهر خان معتمد الدوله ملقب به "شمس الوزراء"، شیخ ابو تراب اشتهاردی و.... اشاره کرد.

- خارجی دانستن این نهضت، بی احترامی به هزاران هزار ایرانی از عالم و عامی، فقیر و غنی، مرد و زن و کودک، مسلمان و غیر مسلمان است که در راه انتشار این آئین، جان و مال و همه هستی خود را فدا کردند. و نشان از این خصلت ناپسند است که تمام اتفاقات این سرزمین را به عناصر خارجی، سیاسیت های پنهان استعمار و دست های بیگانه نسبت می دهند و مردم ایران را صغیر می شمرند که نمی توانند خود آغازگر نهضت ها و بنیان گذار اندیشه های نو و فراگیر باشند.

- جالب اینکه اتهام ساخته دست استعمار بودن این دو آئین، پس از انتشار عقاید کمونیستی در ایران به وجود آمد و سابقاً در هیچ یک از ردیّه ها بر علیه دیانت بابی و بهائی، ذکری از خارجی بودن آن نبود. ولی پس از نشر باورهای کمونیستی، اصطلاحاتی نظیر آلت دست استعمار بودن، دست های پنهان امپریالیسم و غیره به جمع اتهامات این دو دین ایرانی اضافه شد.

برخی از تعالیم دیانت بابی و بهائی:
همانطور که گفته شد، با ظهور حضرت باب و حضرت بهاءالله و تعلیم جدیدی که تعلیم می دادند، علمای اسلام که مقام و موقعیت خود را در خطر می دیدند، به مخالفت با این دو آئین برخاستند و از ایراد هر نوع اتهام و تهمت، ایذاء و آزار مومنین آنها دریغ نکردند. در اینجا به برخی از این تعالیم که مغایر با باورهای فقهای اسلام در آن زمان بود اشاره می کنیم:

- یکی از آثار تعالیم حضرت باب که انقلاب بزرگی را در تاریخ ایران سبب شد، خارج شدن زنان از اسارت تقالید و تعصبات و غفلت و نادانی بود. یکی از مومنین اولیه ایشان، به نام قرّةالعین که به طاهره ملقب شد، زنی فرهیخته و مجتهد و شاعر بود که پس از ایمان به دیانت بابی، نه تنها به تبلیغ این آئین قیام کرد بلکه در راه آزادی و حمایت از حقوق زنان به پا خاست. او اولین زن در تاریخ ایران و حتی جهان معاصر است که ندای آزادی زن را سر داد و پرده از رخ برداشت و به ایراد سخنرانی و کشف رموز دینی و استدلال و اقامه دلیل و برهان پرداخت. جایگاه والای زنان در این دیانت نیز از جمله موارد اختلاف بین مومنین بابی و فقهای اسلام بود.

- تساوی حقوق زنان و مردان یکی از تعالیم اساسی دیانت بهائی نیز بود، از احکام و تعالیمی که بر تساوی زنان و مردان تاکید می کرد می توان به تساوی فرزندان دختر و پسر در حق ارث، تعلیم و تربیت مساوی، حق رأی برابر، منع چند همسری و حرام شدن ازدواج موقت را می توان نام برد.

- جدایی دین از سیاست، یکی دیگر از تعالیم بهائی است که شدیداً مخالف میل و آرزوی بسیاری از علمای اسلام واقع شد:

" رؤسای دین باید به تربیت و تعلیم نفوس پردازند و ترویج حُسن اخلاق نمایند، ولی در امور سیاسی مداخله ننمایند. " (حضرت عبدالبهاء، پیام ملکوت، ص 30-31)

- تعلیم تحرّی حقیقت به صورت شخصی و نفی تقالید، از دیگر تعالیم بسیار مهم این آئین است، در دیانت بهائی، تمام افراد انسان مسئول جستجو و تحقیق و کشف حقیقت به صورت فردی هستند و هیچ فرد یا گروهی نمی تواند به عنوان مرجع تقلید یا نهاد روحانیت قرار گیرد. بهائیان در اصول اعتقادی و اجرای احکام الهی، تنها و تنها به حکم وجدان و استنباط شخصی خود از آثار و آیات الهی اقتدا می کنند و در امور اداری نیز تابع رأی شوراهای عمومی هستند که سالانه با رأی آزاد و عمومی بهائیان انتخاب می شوند.

- محو حکم نجاست از سایر ملل و ادیان یکی دیگر از آموزه های مهم دیانت بهائی است به طوری که نه تنها بهائیان به ارتباط و معاشرت با جمیع ادیان و ملل تشویق شده اند بلکه ازدواج با غیر بهائیان نیز مجاز شمرده شده است و مسبّب وحدت و آشتی بین انسان ها قلمداد گشته است.

" بشارت دوم، اذن داده شد احزاب عالم با یکدیگر به روح و ریحان معاشرت نمایند..." (حضرت بهاءالله، بشارات، نبذه ای از تعالیم حضرت بهاءالله، ص 34)

- از میان برداشتن حکم جهاد، جنگ و اختلاف از تعالیم مهم دیانت بهائی است. صلح و دوستی از ارزش های والای بهائیان است به طوریکه بهائیان نه تنها از جنگ و خونریزی منع شده اند، بلکه از اختلاف و مجادله و حتی سبّ و لعن و دشنام نیز باید دوری گزینند.

" یا اهل بهاء، شما مشارق محبت و مطالع عنایت الهی بوده و هستید. لسان را به سبّ و لعن احدی میالائید و چشم را از آنچه لایق نیست، حفظ نمائید. آنچه را دارئید بنمائید اگر مقبول افتاد، مقصود حاصل و الّا تعرّض، باطل. " ( حضرت بهاءالله، کلمات فردوسیه، مجموعه الواح چاپ آلمان، ص34)

"ای اهل بهاء کمر همت را محکم نمائید که شاید جدال و نزاع مذهبی از بین اهل عالم مرتفع شود و محو گردد." ( حضرت بهاءالله، منتخباتی از آثار حضرت بهاءالله، چاپ آلمان، ص 184)

" ضرب و شتم و جنگ و جدال و قتل و غارت کار درنده های بیشۀ ظلم و نادانی است. اهل حق از جمیع آن مقدس و مبرّا. کلّ عباد را به نصایح مشفقه نصیحت نمودیم که احدی متعرّض احدی نشود و نفسی با نفسی مجادله ننماید. بالمرّه حکم قتل در الواح بدیع ممنوع شده... نصرت حق به نصایح حسنه و مواعظ حکیمه بوده نه به منازعه و مجادله. بشنوید نصایح قلم اعلی را و از حکم الله تجاوز ننمائید. در این ظهور، فساد بالمرّه نهی شده" (امر و خلق، ج سوم، ص 191)


اتهام جاسوسی و سرسپردگی به بیگانگان:
مطلب بعدی پس از اتهام خارجی بودن در پیدایش دیانت بابی و بهائی، اتهام جاسوس بودن و سرسپردگی به بیگانگان است، که در این مورد نیز باید به مواردی اشاره کرد، از جمله:

- مدعیان این اتهام، گاهی بهائیان را جاسوسان انگلیس، گاهی روس، زمانی آمریکا و اینک اسرائیل می نامند. آیا ممکن است که گروهی، جاسوسان همه جانبه باشند؟ آیا این کشورها با هم منافع مشترکی دارند که بهائیان برای همه آنها جاسوسی کنند؟

- آیا صرف بهائی بودن به معنای جاسوس بودن است؟ در این صورت چگونه است که این جاسوسان تا به این حد مشخص و شهره آفاق هستند. در هر کجا که از آنان سوال می شود خود را بهائی معرفی می کنند و در هر شهری که باشند، همه آنها را به نام بهائی می شناسند، آیا جاسوسان نباید افرادی پنهان در پشت پرده باشند، اگر جاسوسی چنین، عیان است چگونه موفق به جاسوسی خواهد شد؟

- آیا جاسوسی نیاز به تجهیزات فوق پیشرفته، آموزش های دقیق و سرّی، و آموزش عملیات مخفی و چریکی و نظامی ندارد؟ پس چگونه است که بهائیان که شهروندانی عادی هستند که در جلسات و کلاس های آموزشی خود به کودکان و جوانانشان درس آداب و اخلاق و رفتار پسندیده می دهند، ممکن است جاسوس باشند؟

- اگر بهائیان وابسته به این یا آن کشور هستند، چرا تا کنون هیچ دولتی مسئولیت اقدامات آنها را بر عهده نگرفته است و یا در مورد بازداشت و اعدام آنان، هیچ واکنش نظامی یا دیپلماتیکی مشاهده نشده است. در حالیکه می دانیم همین دولت ها حتی برای بازپس گیری اجساد سربازانشان که در کشورهای دیگر اسیر بوده اند، حاضر به هر نوع عملیات نظامی هستند (جنگ سی وسه روزه اسرائیل و حزب الله لبنان در سال 2006 نمونه آشکاری در این زمینه است).

- بهائیان پس از انقلاب اسلامی از تمام مشاغل دولتی و نیمه دولتی اخراج شده اند و جوانان بهائی حق تحصیل در دانشگاه ها را ندارند، با این وجود چگونه ممکن است که بهائیان توانسته باشند به منابع اطلاعاتی فوق سرّی حکومت دست رسی پیدا کنند و آنها را در اختیار کشورهای خارجی قرار دهند؟

- اگرچه دیانت بهائی، برآمده از ایران است اما پیروان آن در بیش از 200 کشور جهان پراکنده اند. مومنین به این آئین، از تمام اقشار جوامع انسانی، اعم از مرد و زن، پیر و جوان، سرخ و سفید و زرد و سیاه، از مسلمان، مسیحی، زرتشتی، بودایی، هندو، ...، اروپایی یا آفریقایی و به طور خلاصه از جمیع نوع انسان هستند. آیا همه این 6 میلیون بهائی در سراسر جهان جاسوس هستند، آیا تمام این افراد چه در قبایل بومی سرخپوست آمریکای شمالی، چه در کشورهای اسکاندیناوی، چه در صحراهای افریقا و چه در آمریکای لاتین همگی برای کشور انگلیس و اسرائیل جاسوسی می کنند؟

- دیانت بهائی امروزه دومین دین بزرگ جهان بعد از مسیحیت از نظر پراکندگی در دنیا می باشد. پیروان این آئین از پیشینه های بسیار گوناگون گردهم آمده اند، آیا می توان این پراکندگی را تنها با برچسب بی پایۀ ساخته دست استعمار و تفرقه افکنی بین مسلمین توجیه کرد؟ آیا هزاران مسیحی، زرتشتی، بودایی و هندویی که به دین بهائی پیوسته اند، و اصلاً اعتقادی به اسلام نداشته اند و نامی از شیعه و سنی نشنیده اند، می توانند برای تفرقه افکنی بین مسلمین، بهائی شده باشند؟


اطاعت از حکومت و عدم مداخله در امور سیاسی:
- بهائیان بنا بر نصّ قاطع شارع این دیانت از دخالت در امور سیاسی و دسته بندی های حزبی بر کنار هستند، از این رو بهائیان با هیچ یک از اقدامات چریکی، حرکت های انقلابی یا ضد انقلابی بر له یا علیه هیچ حکومتی همراهی نمی کنند و اصلاح جامعه را از طریق تلاش در عمران و آبادی و تحسین اخلاق و اعمال از طریق آموزش و پرورش و سایر طرق غیر سیاسی انجام می دهند.

" از امور سیاسیه و مخاصمات احزاب و دول باید کل، قلباً و ظاهراً و لساناً و باطناً به کلی درکنار و از اینگونه افکار، فارغ و آزاد باشیم. با هیچ حزبی، رابطه سیاسی نجوییم و در جمع هیچ فرقه ای از این فرق متنازعه، داخل نگردیم." (شوقی افندی، پیام بهائی، ش 51، ص 5)

- یکی از احکام قاطع در دیانت بهائی، اطاعت از حکومتِ وقت و کوشش در جهت عمران و آبادی مملکت است. بنابراین بهائیان از تمام قوانین دولتی تا جایی که با اصول اعتقادی آنها منافاتی نداشته باشد، اطاعت می کنند:

” بهائیان جان فدای جهانیان نمایند و پرستش نوع انسان کنند ولی به نصِّ قاطع، مأمور به آنند که در هر مملکتی که هستند به حکومت آن مملکت در نهایت صدق و امانت باشند.“ (حضرت عبدالبهاء، امر و خلق، جلد 3، ص 290)

”... حال باید ما در ترقّیِ زراعی و صناعی و تجاری ایران بکوشیم، ولو استقلال رفته باشد، ایران نمی رود و چون به تحسین اخلاق ملّت پردازیم، هر قِسم ترقّی درآن هست؛ اگر بهائیان به آنچه مأمورند قیام و عمل نمایند مدّتی نمی گذرد که منتهی آمال جلوه نماید و مملکت ایران غبطۀ جنان و روضۀ رضوان شود. “(حضرت عبدالبهاء، امر و خلق، جلد 3، ص 291)

- حضرت بهاءالله، حکومت ارض را به فرمانروایان واگذار کرده است و حکومت بر قلوب را برای خود و تعالیم خود انتخاب فرموده است بنابراین بهائیان در هیچ کشوری قصد تغییر یا براندازی هیچ حزب، گروه یا دولتی را ندارند بلکه از طریق تبلیغ عقاید و باورهای خود سعی می کنند که اذهان و قلوب ساکنین جهان را با تعالیم الهی آشنا سازند.

" مُلوک، مظاهر قدرت و مطالع عزّت و ثروت حقّند، دربارۀ ایشان دعا کنید، حکومت ارض به آن نفوس عنایت شد و قلوب را از برای خود مقرّر داشت." ( وصیت نامه حضرت بهاءالله (کتاب عهدی)، ادعیه حضرت محبوب، ص 397)

- در دیانت بهائی چیزی به عنوان تقیه یا کتمان عقیده وجود ندارد و اگر شخصی اعتراف کرد که بهائی نیست، از آن پس هیچ انتسابی به پیروان این آئین ندارد. بنابراین شایعات بی اساس مبنی بر بهائی بودن برخی از مقامات رژیم پهلوی از جمله امیر عباس هویدا، از همین منظر رد می شود. او که یک بهائی زاده بود بارها و بارها به صراحت اعلام کرده بود که بهائی نیست و گرایش او به امور سیاسی نیز برهانی است قاطع که نمی توانسته بهائی باشد. جالب اینکه بر خلاف شایعاتی که در این زمینه وجود دارد، هویدا در زمان صدارت خود، برای اثبات عدم بهائی بودن خود، به انواع روش ها تشبّث کرد از جمله اینکه در زمان نخست وزیری او، بهائیان حق استخدام دولتی نداشتند و بسیاری از اماکن مذهبی بهائیان، به دستور دولت تعطیل یا تخریب گشت و بالعکس ساخت و تعمیر مساجد و اماکن مذهبی اسلامی سیر صعودی داشت. ( کنکاشی در بهائی ستیزی، نوشته سهراب نیکو صفت، انتشارا پیام، 1385، ص 28)


رابطه دیانت بهائی و اسرائیل:
یکی از مهم ترین اتهاماتی که بهائیان با آن مواجه هستند، رابطه آنها با کشور اسرائیل است. لازم است در این باب، مطالبی را اشاره کنیم:

حضرت بهاءالله در پی حمایت و تبلیغ دیانت بابی و به خصوص پس از حادثۀ تیر اندازی به شاه توسط دو بابی خشمگین از اعدام حضرت باب، به زندان مخوفی در طهران، به نام سیاه چال افتادند. پس از قریب به چهار ماه حبس، دولت وقت ناصر الدین شاه قاجار ایشان را به عراق تبعید کرد. پس از 10 سال اقامت در عراق، دولت عثمانی به درخواست دولت ایران، جضرت بهاءالله را به استامبول و سپس به ادرنه تبعید کردند. دست آخر به تحریک سفیر کبیر ایران، دولت عثمانی ایشان را در سال 1868 میلادی به زندان شهر عکّا که در آن زمان تحت حکومت امپراتوری عثمانی بود، تبعید نمود. حضرت بهاءالله تا پایان حیاتشان در این شهر سکونت داشتند. تا اینکه در سال 1892 به جهان بالا صعود نمودند و آرامگاه ایشان واقع در این شهر و قبلۀ بهائیان جهان است.

همچنان که مشخص شد، اولاً حضرت بهاءالله نه به میل شخصی بلکه به دستور دو دولت مسلمان قاجار و عثمانی به عکّا تبعید شدند و تمام عمر خود را در زندان و تحت نظر مقامات دولتی گذراندند.

ثانیاً حضرت بهاءالله در سال 1868 به عکا تبعید شدند. در آن زمان این منطقه بخشی از خاک فلسطین و امپراتوری عثمانی بود. این در حالی است که دولت کنونی اسرائیل، بعد از جنگ جهانی دوم و در پی علنی شدن فجایع هولوکاست و نسل کشی یهودیان، به یهودیان واگذار شد. این واقعه بیش از نیم قرن پس از تبعید حضرت بهاءالله به عکا صورت گرفته است. آنچنانکه مشخص است بهائیان کوچکترین نقشی در تشکیل دولت اسرائیل نداشته اند.

سوم اینکه، آرامگاه حضرت بهاءالله، حضرت عبدالبهاء و حضرت باب در شهر حیفا و خاک اسرائیل قرار دارد، این آرامگاه ها برای بهائیان از ارزش بالایی برخوردار است به خصوص اینکه قبلۀ بهائیان، آرامگاه حضرت بهاءالله در شهر عکا است. این موضوع مهم ترین دلیل توجه بهائیان به اسرائیل است و هیچ ارتباطی به نوع حکومت آنجا، یهودی یا مسلمان بودن دولت اسرائیل ندارد.

چهارم اینکه، آیا اعتقاد بهائیان به تقدّس اماکن مذهبی در یک کشور، به معنای هم کاسه بودن با دولت و خیانت به کشور متبوع خود است؟ می دانیم که بیت المقدس که از قضا آن هم در اسرائیل واقع است، مکانی مقدس هم برای مسیحیان و هم مسلمانان است. آیا اعتقاد به تقدّس این مکان، به این معنا است که مسیحیان و مسلمانان نیز جاسوسان اسرائیل هستند؟

پنجم، بهائیان متهم هستند که برای تأمین مخارج ساخت و نگه داری اماکن مقدسۀ خود در اسرائیل، پول ارسال می دارند. آیا هزاران مسلمان شیعه سالانه برای تعمیر و نگه داری آرامگاه ها و زیارت گاه های خود در عراق و عربستان، صرف پول و هزینه نمی کنند؟ آیا می توان شیعیان را به هم دست بودن با رژیم بعثی عراق، یا جاسوسی برای وهّابیون عربستان متّهم کرد؟

ششم، مرکز جهانی بهائیان، بیت العدل اعظم در اسرائیل و در جوار آرامگاه های مقدس حضرت باب و حضرت بهاءالله واقع است. این مجمع، مسئولیت هدایت و ادارۀ امور جامعه جهانی بهائی را بر عهده دارد و بزرگترین مرجع بهائیان عالم است. بنابراین قرار گرفتن جایگاه این مجمع در اسرائیل، به معنای همکاری با صهیونیسم و خط گرفتن از دولت اسرائیل نیست بلکه کاملاً جنبه داخلی و درونی جامعه بهائی را دارد.


فعالیت های بهائیان:
در اتهامات جدیدی که به هفت عضو مسئول اداره امور بهائیان ایران (یاران ایران) وارد آمده است، تشکیل گروه و فعالیت های غیر قانونی به میان آمده است. برای روشن شدن مطلب به برخی از فعالیت های جامعه بهائی در کشور ایران اشاره می شود، تا صاحبان بصیرت، خود به قضاوت بپردازند:

همچنانکه گفته شد، بهائیان در پی کسب مقام و پُست های سیاسی نیستند و باور به جدایی دین از سیاست دارند. بهائیان از طریق فعالیت های غیر سیاسی نظیر شرکت در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی، آموزش و پرورش و امور عام المنفعه و نیز اشاعه تفکرات و باورهای صلح جویانه خود با هدف غائی وحدت جمیع نوع بشر و عالم انسانی، سعی در ارتقاء فرهنگی و اجتماعی مردم جهان بالاخص مردم شریف ایران را دارند. احیای ایران یکی از وظایف هر فرد بهائی است که باید در ترقی و توسعه این مرز و بوم با تمام نیرو و قوای خود تلاش کند.

در اینجا برخی از اقدامات و فعالیت های بهائیان از بدو پیدایش تا کنون را معرفی می کنیم:

--تاسیس مدرسۀ دخترانه به نام "تربیت" در طهران در سال 1290 شمسی حدود صد سال پیش از این.

--ازالۀ بی سوادی در بین زنان کمتر از 40 ساله در سال 1983.

--مشارکت فعال و همکاری با نهادهای بین المللی و ارائه طرح های توسعه در جهت ریشه کنی فقر، حفاظت از محیط زیست، برنامه های حمایت از خانواده و ...

--مشارکت فعال زنان در جمیع عرصه های تشکیلاتی بهائی اعم از محافل روحانی محلی، ملی و سایر فعالیت های خدماتی جامعه بهائی.

--فعالیت های خدماتی برای کمک به محرومان و اقشار ضعیف و آسیب پذیر جامعه که نمونه بارز آن در شیراز جمعی از جوانان بهائی که در مناطق محروم و فقیر این شهر به کودکان آموزش سواد، کارهای دستی و ... می دادند، توسط دولت بازداشت شدند و سه نفر از آنان به نام خانم ها رها ثابت و هاله روحی و آقای ساسان تقوی به چهار سال حبس، محکوم شدند.

--تاسیس کلاس های تعلیم و تربیت اخلاقی اطفال و نوجوانان بهائی، تحت عنوان کلاس های درس اخلاق، که به کودکان و نوجوانان بهائی، آموزش آداب و اخلاق و آموزه های روحانی و دینی می دهند.

--تاسیس کلاس های تعلیم و تربیت نونهالان بهائی، تحت عنوان گلشن توحید بنابر این اصل اعتقادی بهائیان که تربیت، مقدّم بر تعلیم است و کودکان ابتدا باید به اخلاق و خصائل الهی تربیت شوند و سپس وارد مدارس برای تعلیم علوم و فنون گردند.

--آموزش موسیقی به کودکان، بنابر این تعلیم دینی که موسیقی سبب شکوفایی استعدادهای نهفته اطفال می شود و غذای روح است.

--تأسیس مرکز آموزش عالی، که به طور غیر رسمی برای هزاران جوانان بهائی ایرانی محروم از حق تحصیل در دانشگاه های کشور، آموزش آکادمیک در سطح عالی را فراهم می کند. گرچه این موسسه از رسمیّت برخوردار نیست و نمی تواند هیچ سند و مدرک رسمی به فارغ التحصیلان خود ارائه کند، ولی بنابر این تعلیم بهائی که علم را اعظم منقبت عالم انسانی می داند، برای طالبان علم و دانش که بنابر تبعیض در آموزش و پرورش ایران، قادر به تحصیل نیستند، امکان تحصیل و فراگیری علم و دانش را فراهم می کند.

--حلقه های مطالعاتی، تحت عنوان طرح فضائل که به آموزش اصول اخلاقی، مطالعه و تحقیق و مباحثه پیرامون مسائل دینی و اجتماعی جهان امروز می پردازند و سعی در نهادینه کردن فضائل عالم انسانی همچون صداقت، امانت، تقوی، عفت و عصمت در جمیع شئون زندگی را به طور عملی دارد.

--تشکیل جلسات دعا که در آنها با استفاده از آثار و آیات الهی، برای نجات بشر از گرداب جهل و هوی و هوس، دعا می شود. بهائیان در این جلسات برای از بین رفتن تعصبات، تحقق صلح و وحدت بین جمیع انسان ها دعا می کنند.
و بسیاری موارد دیگر که برای اجتناب از تطویل، به ذکر موارد فوق بسنده می کنیم.

به راستی، آیا زمان آن فرا نرسیده است که به دور از هرگونه تعصب، به جستجوی حقیقت بپردازیم و با مجاهده در سبیل الهی، نوایا و وعود الهیه را متحقق سازیم؟ به بنای مدنیتی جهانی که در آن ابناء نوع بشر در کمال آشتی و آرامش روح و وجدان، در کنار یکدیگر زندگی نمایند، بپردازیم؟ و آروزوی دیرینهء بشر را که همانا ساختن مدینهء فاضله بوده است را متحقق سازیم. دست در دست یکدیگر با امید و آرزوی سعادت نوع بشر، به پیش می رویم.

نگارش: آوای دوست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر