علل به کار بردن رموز و اشارات در کتب مقدسه: (قسمت دوم)
بهار روشن
ه: تأویل و رمز گشایی
یکی از مهمترین اموری که به رمز در کتب مقدسه مربوط می شود، توجه به ظاهر آیات و باطن آن و تأویل یا رمز گشایی رموز مستور در آن است. اهل شریعت به ظاهر آیات دل می بندند و از تفسیر و معنای باطنی آن در گریزند و اهل طریقت و حقیقت از ظاهر در فرارند و به باطن و معانی موجود در آیات پناه جسته اند. پیش از آنکه به اقوال این اقشار بپردازیم در باره اصطلاح تأویل مختصری می گوییم:
"تأویل در لغت از ریشه اول به معنای بازگشت است و اصطلاحاً در ترادف و تا حدودی در تقابل با تفسیر معنا می شود. همچنین با تنزیل نیز به نوعی ربط و تقابل دارد. هفت بار در سوره یوسف به تعبیر خواب معنی شده. در چند مورد هم به معنای سررسید وعده و عاقبت و سر انجام یک امر است و چند مورد هم به معنای کشف معنای باطنی و مرموز به کار رفته " (19)
اما این کلمه در قرآن 17 بار به کار رفته و آن را به خصوص در ارتباط با آیات محکمات و متشابهات به کار می برند:
"هُو الّذی اَنزل عَلَیک الکِتاب مِنه آیات مُحکَمات هُنّ اُم الکِتاب وَ اخر مُتشابِهات فَاما الّذینَ فی قُلُوبهم زیغ فَیَتّبعونَ ما تَشابه مِنه ابتغا الفتنه و ابتغا تَأویله وَ ما یَعلم تَأویله الا الله وَ الرّاسخون فِی العِلم یَقولون آمنا بِه کُلّ مِن عِند رَبّنا وَ ما یذکر الا اُولو الاَلباب"
( سوره آل عمران آیه 7)
(ترجمه: او کسی است که کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن محکمات است که اساس کتاب است و بخش دیگر متشابهات است؛ اما کج دلان برای فتنه جویی و در طلب تأویل پیگیر متشابهات می شوند حال آنکه تأویل آن را جز خداوند و راسخان در علم -که می گویند به آن ایمان آورده ایم، همه از پیشگاه خداوند است- نمی دانند ؛ و جز خردمندان کسی پند نمی گیرد.)
متشابهات همانطور که از لفظش پیداست به معنای شبیه شده به چیزی است و نمی توان تنها به معنای ظاهری آن دل خوش داشت بلکه معانی و ابعادی بیشتر دارد و می توان آن را رمزی تصور کرد.
اما محکمات آیاتی ست که تنها یک معنی بر حسب ظاهرکلمات دارد.
رمزی بودن در مورد سایر کتب آسمانی از جمله عهد عتیق و عهد جدید یعنی در دیانت یهودی و مسیحی نیز صادق است و تاریخ تفسیر و تأویل در آنها سابقه ای طولانی دارد. تاریخ تفسیر مسیحی از خود انجیل آغاز می شود. بسیاری از تفسیر های اولیه به قصد آن انجام می شد تا ثابت شود، در عهد عتیق به ظهور عیسی مسیح اشاره شده. مثلا پولس قدیس (مقتول در 67 م) ابر و صخره را در سفر خروج، مسیح می شمارد. تفسیر روحانی از عهد عتیق مستلزم تمثیلی شمردن روایات آن بود در حالی که روایات عهد جدید را اساساً می شد به خاطر اهمیت تاریخی و لفظی آن مورد مطالعه قرار داد.(20)
"اوریجن مهم ترین مفسر مسیحی در قرن 2 و 3 بود. مطالعه دقیق اوریجن از متنهای یونانی و عِبری کتاب مقدس بالاخره او را متقاعد کرد که زبان انجیل هرگز قصد انتقال آن معنی ساده و سطحی را که هم خرده گیران مشرک و هم معتقدان ساده و عامی از آن در می یافتند، نداشته است. اوریجن نوشت: همانطور که انسان مرکب از جسم و نفس و روح است کتاب مقدس نیز چنان است. گر چه مدافعان سرسخت تفسیر لفظی با او به مخالفت برخاستند. یکی دیگر از این افراد، توماس آکویناس در اواخر قرن 13 بود. او این سوال را مطرح کرد که "آیا در کتاب مقدس ممکن است یک کلمه چند مفهوم داشته باشد؟" جواب او به این سوال، مفهوم لفظی را به عنوان مفهوم ابتدایی و قطعی قلمداد می کند؛ مفهومی که هر تفسیر روحانی می تواند از آن ناشی شود. زیرا مفهوم لفظی، مفهومی است که بر طبق آن کلمات بر اشیا دلالت دارند اما مفهومی نیز وجود دارد که بنا بر آن، این اشیا نیز بر اشیا دیگر دلالت می کنند."(21)
اما در قرآن بیش از کتب پیشین به باطن کلام الهی و معانی آن پرداخته شده و در این مورد دو اختلاف یا مناقشه وجود دارد. اول آنکه کدام آیات را می توان محکمات گرفت و کدام را متشابهات؟
دوم آن که در مورد آیات متشابهاتی که اتفاق نظر است، تأویل چه کسانی را می توان در این زمینه معتبر دانست؟
پیامبر اکرم درباره وجوه مختلف آیات می فرماید:
"ان للقرآن ظهرا و بطنا و حدا و مطلعا "
"ان القرآن انزل علی سبعه احرف. لکل آیه منها ظهر و بطن و لکل حرف حد ومطلع "
"ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطن الی سبعه ابطن "(22)
و امام صادق در این مورد می فرمایند:
"انه قال کتاب الله علی اربعه اشیا: العبارة و الاشارة و اللطایف و الحقایق. فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطایف للاولیا و الحقایق للانبیا"(23)
بنابراین آنچه در آیات مشاهده می شود تاکید بسیاری بر باطن آیات شده که البته عرفا و متصوفه بیش از سایر گروهها و فِرَق اسلام به آن توجه دارند. مثلا سهروردی می گوید:" قرآن را چنان بخوان که گویی درباره حال و طبع و کار تو نازل شده: اقرا القرآن کانه نزل فی شانک... قرآن آیینه ایست که هر کس به اقتضای حال و شان خویش معنی خاصی از آن در می یابد و یا به عبارت دیگر تصویر خود یا من خویش را در آن می بیند. بنابراین کتاب خدا علاوه بر معنی ظاهری، دارای معانی باطنی متعددی است که خواص بر حسب مراتب و مقامات معرفت و سلوک روحانی و به اقتضای حال خویش قادرند آن معانی را در یابند.(24)
در حقیقت کوشش خواننده در پی بردن از ظاهر یک بیان رمزی به باطن آن و کشف معنی مکتوم آن، در واقع کشف من خویش یا جنبه هایی از آن در آیینه رمز و مثال است. به همین سبب هیچ خواننده ای نباید تصور کند که یافتن و کشف یک معنی باطنی از اثر، یک بار و برای همیشه رموز آن را گشوده است و به معنی قطعی و حتمی آن دست یافته. در حقیقت آنچه او دریافته، تصویر روح و ذهن خود به اقتضای وقت و حال خویش است. این خصیصه، راز همواره زیستن و پویایی رمز است. رمز چو ققنوسی است که با هر بار مردن و سوختن ققنوس دیگری از میان خاکسترش متولد می شود و نه ابوالهولی که با حل معمای ساده اش نابود گردد و از میان بر خیزد.(25)
در امر مبارک توجه صرف به باطن کلمات الهی و غفلت از ظاهر آیات نیز مردود دانسته شده زیرا که هر دو وجه نشانه و آیه الهی اند:
"... چه که صورت کلمات، مخزن حقّند و معانی مودعه در آن لالی علمیه سلطان احدیه و ید عصمت الهیه ناس را از اطلاع به آن منع می فرماید و چون ارادة الله تعلق گرفت و ید قدرت ختم آن را گشود، بعد ناس به آن ملتفت می شوند...." (26)
"فاعلم من اخذ ظاهر و ترک الباطن انه جاهل و من اخذ الباطن و ترک الظاهر انه غافل و من اخذ الباطن بایقاع الظاهر علیه فهو عالم کامل" (27)
(ترجمه: بدان که هر کس که ظاهر را برگیرد و باطن را ترک کند، جاهل است و هر که باطن را بر گیرد و ظاهر را رها کند، غافل است و هر که باطن را به همراه ظاهر بگیرد اوست عالم کامل.)
اما سوال دوم که در آیه 7 سوره آل عمران به آن پاسخ داده شده، خود بسیار بحث برانگیز است چه که مراد از"راسخون فی العلم" که قادر به تأویل کلام الهی هستند، به درستی روشن نشده و اسباب اختلاف گشته. "علم ظاهر از عالم ملک است و علم باطن از عالم ملکوت. اولی علم دنیاست زیرا که در دنیا به آن محتاج می شود و دومی علم آخرت زیرا که آن توشه آخرت است... از آنجا که لسان ظاهر است پس از ملک است و خزانه علم ظاهر است و قلب خزانه ملکوت است و باب علم باطن است. پس فضل علم باطن بر علم ظاهر مانند فضل ملکوت بر ملک است." (28) بنابراین شرط درک این علوم باطنی و معانی غیبی تنها از راه عقل و علوم اکتسابی نیست بلکه به قلب فارغ و باطن پاک است چنانچه حضرت بها الله فهم آن را به قلوب پاک معلق فرموده اند.
اما بعضی از اهل سنت و بسیاری از علمای شیعه (از جمله ابوعلی طبرسی و ابوالفتوح رازی) بر آنند که هم خداوند و هم راسخون فی العلم (که در راس آنها رسول اکرم و ائمه اطهار است) معنای آیات متشابهات را می دانند.(29) ولی این تأویل تنها در محدوده ائمه و پیامبر باقی نماند، بلکه پای علما و فقهای شیعه و سنی هم به میان آمد و حرف ایشان حجت شد و به واسطه تأویل های متفاوت و ضد و نقیض، میان مسلمانان اختلاف افتاد و حقیقت معنای آیه ها در غبار غفلت مخفی ماند.
حضرت بها الله در کتاب ایقان راسخون فی العلم را تعریف فرموده اند و کشف رمز نموده اند:
"... و این معلوم است که تأویل کلمات حمامات ازلیه را جز هیاکل ازلیه ادراک ننمایند و نغمات ورقا احدیه را جز سامعه اهل بقا نشنود... مع ذلک تأویل کتاب را از اهل حجاب مستفسر شدند و علم را از منبع او اخذ ننمودند..."(30)
مراد از حمامات ازلیه یا کبوترهای ازلیه و هیاکل ابدیه همان مظاهر ظهور الهیند و مقصود از اهل حجاب علمای دین هستند که بر حسب هوای نفس خود به تفسیر و تأویل این کلمات پرداختند و مردم هم به سبب تقلید و پیروی از ایشان،از حقیقت محتجب ماندند.
"...فاعلم بان کلمه الله تبارک و تعالی فی الحقیقه الاولیه و الرتبه الاولی تکون جامعه للمعان التی احتجب عن ادراکها اکثر الناس. نشهد بان کلماته تامات و فی کل کلمه منه سترت معانی ما اطلع بها احد الا نفسه و من عنده علم الکتاب..."(31)
(ترجمه: بدان که کلمه الهی که- تبارک و بلند مرتبه باد - در حقیقت اولیه و درجه اول دارای معانی است که بیشتر مردم از درک آن عاجزند. شهادت می دهیم که در همه این کلمات معانی مستور است که هیچکس جز نفس (خود) او نمی داند و علم کتاب نزد اوست.)
اما همانطور که حضرت بهاالله در آثار دیگر تأویل فرموده اند (مثلا در معنی مَن عَرَف نَفسه فَقَد عَرَف رَبّه)، مراد از نفس را، مظاهر ظهور می گیریم که مظهر کامل صفات و اسما و علم الهی اند.
حتی در احادیث هم ائمه هدی درک آیات متشابهات را به تاویل قائم منوط دانسته اند:
"...و مقصود از امثال این گونه بیانات، معانی ظاهریه که مردم ادراک می نمایند نبوده و نیست و این است که می فرمایند: "لکل علم سبعون وَجهاً و لیس بین النای الا واحدا و اذا قام القائم یثبت باقی الوجوه بین الناس" و ایضا قال:" نحن نتکلم بکلمة و نرید منها احدی و سبعین وجها و لنا لکل منها المخرج".. باری ذکر این مراتب برای این است که از بعضی روایات و بیانات که در عالم ملک آثار آن ظاهر نشده، مضطرب نشوند و حمل بر عدم ادراک خود نمایند نه بر عدم ظهور معانی حدیث؛ زیرا که نزد آن عباد معلوم نیست که مقصود ائمه دین چه بود چنانچه از حدیث مستفاد می شود.."(32)
مثلاً درباره حروف مقطعه قرآن که در معنی آن سخن بسیار رفته، حضرت بها الله در مقامی آن را رمزی میان عاشق و معشوق و حبیب و محبوب ذکر نموده اند که هیچ کس به آن اطلاع نمی یابد مگر کسانی که خداوند قلوبشان را گنجینه های علم و خزائن حکمتش قرار فرموده. (33)
یا درباره گشوده شدن این رموز مخفی چنین می فرمایند:
"... بان لکل واحد من هذه الحروفات لایات للذینهم یعرفون و فیها رموزات و اشارات و معانی و دلالات لا یعقل حرفا منها الالذینهم کانو فی رضی الله یسلکون و فی رضوان العلم یحبرون و لم یزل کانت اسرارها مکنونه فی کنائز العصمه و مختوما بختام القدره و مقنوعا بقناع العزه ولکن حینئذ فک ختامه علی شانک و ودک..."(34)
(ترجمه: برای هر حرفی از این حروفات، نشانه های است برای کسانی که می دانند و در آن رمز ها و اشاره هایی است که حتی یک حرف آن را کسی درک نمی کند مگر کسانی که در راه رضای الهی سالکند و در بهشت علم شادی می کنند و همیشه این اسرار در گنجینه های عصمت مخفی و به مُهر قدرت، مُهر شده و کسی را به او راهی نبوده و به نقاب عزت در پرده قرار داشته ولی امروز به خاطر شان و محبتی که به تو دارم، مُهرش بر داشته شد و رازها آشکار گشت.)
و: امتحان عباد
وقتی سخن از امتحان به میان می آید، در پس آن انتخاب و غربال و تفکیک به ذهن متبادر می شود و در خود کلمه امتحان، سختی و رنج و محنت موجود است. بنابراین آنچه بر مُمتَحَن (امتحان شده) اتفاق می افتد بر او سخت و همراه با درد و مشکلات است. وقتی امتحان به میان می آید، لاجرم محکی در کار است و به واسطه این میزان، خالص از ناخالص و نیک از بد تفکیک می شود. حال این محک در ارتباط با پیروان ادیان کلمه الهی است. اگر این غربال ظاهر نشود صحت قول مدعیان بر خودشان نیز ظاهر نشود تا چه رسد بر دیگران. محک یک محک است اما آنان که از آن می گذرند بر اساس صفای قلب و خلوص می گذرند یا می ماند:
"... شریعه معارف الهیه از آن (کتاب الهی) در جریان است و نار حکمت بالغه صمدانیه از آن در فوران. این ناری است که در یک حین دو اثر از آن ظاهر است؛ در مقبلین حرارت حب احداث نماید و در مبغضین برودت غفلت آورد..."(35)
"... البته این امور حجاب و غمام است از برای آنهایی که قلوبشان از سلسبیل انقطاع نچشیده و از کوثر معرفت نیاشامیده و به مجرد استماع این امور چنان محتجب از ادراک آن شمس می مانند که دیگر بی سوال و جواب، حکم بر کفرش می کنند و فتوی بر قتلش می دهند چنانچه دیده اند و شنیده اند... پس باید جهدی نمود تا به اعانت غیبی از این حجبات ظلمای و غمام امتحانات ربانی، از مشاهده آن جمال نورانی ممنوع نشویم و او را به نفس او بشناسیم...."( 36)
در ادامه بیاناتی از جمال مبارک که در باره رموز کلمات الهی و امتحان عباد است، ذکر می گردد و علت به وجود آمدن امتحانات در میان مردمان را روشن می فرمایند:
"... و بیاناتی با حجاب و ستر فرموده و می فرمایند تا مغلین آنچه در قلب پنهان نموده اند ظاهر شود و حقایقشان باهر گردد. این است که صادق ابن محمد می فرماید:" والله لیمحصن و الله لیغربلن" این است میزان الهی و محک صمدانی که عباد خود را به آن امتحان می فرماید و احدی پی به معانی این بیانات نبرد مگر قلوب مطمئنه و نفوس مرضیه و افئده مجرده...."(37)
"... بسیار تامل باید تا بر اسرار امور غیبی واقف شوید و از طیب معنوی گلستان حقیقی بویی برید و تصدیق نمایید که امتحانات الهیه همیشه در مابین عبادِ او بوده و خواهد بود تا نور از ظلمت و صدق از کذب و حق از باطل و هدایت از ضلالت و سعادت از شقاوت و خار از گل ممتاز و معلوم شود. چنان که فرمود: الم احسب الناس ان یترکو ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون...."(38)
"... و از جمیع این کلمات مرموزه و اشارات مُلغَزه که از مصادر امریه ظاهر می شود، مقصود امتحان عباد است چنانچه مذکور شد؛ تا معلوم شود اراضی قلوب جَیّده منیره از اراضی جَرَزه فانیه و همیشه این سنت الهی در میان عباد بوده چنانچه در کتب مستور است..."(39)
علل اعراض ناس:
علت اعراض عباد را چنان که در کتاب ایقان ذکر شده می توان به دو عامل اساسی تقسیم نمود:
1- توجه به ظاهر آیات
2- تقلید از علمای دین
- توجه به ظاهر آیات
یکی از علل مهم اعراض ناس از مظهر ظهور، توجه به ظاهر آیات است؛ یعنی ایشان منتظرند تا آنچه در کتاب آسمانیشان درباره ظهور بعد به رمز و استعاره نگاشته شده به عینه، ظاهر شود و همین تفکر، ایشان را از موهبت ایمان باز می دارد و در امتحان الهی مردود می نماید.
"... چه که در آن ایام (ظهور مظهر ظهور)، حق به آنچه خود اراده فرموده ظاهر می شود، نه به اراده ناس. چنانچه فرموده: افکلما جائکم رسول بما لا تهوی انفسکم استکبرتم ففریقا کذبتم و فریقا تقتلون. البته اگر به اوهام ناس در ازمنه خالیه و اعصار ماضیه ظاهر می شدند، احدی آن نفوس مقدسه را انکار نمی نمود. مع آنکه کل در لیالی و ایام به ذکر حق مشغول بودند و در معابد به عبادت قائم. مع ذلک از مطالع آیات ربانیه و مظاهر بینات رحمایه بی نصیب بودند.... "(40)
یا وقتی علت اعراض قوم یهود را به حضرت مسیح ذکر می نمایند، اشاره می کنند:
"... چه قدر از مظاهر قدس احدیه و مطالع نور ازلیه که بعد از موسی در ابداع ظاهر شده و هنوز یهود به حجبات نفسیه شیطانیه و ظنونات افکیه نفسانیه محتجب بوده و هستند و منتظرند که هیکل مجعول با علامات مذکوره که خود ادراک نموده اند، کی ظاهر خواهد شد. این نبود مگر از عدم عرفان یهود، عبارات مسطوره در تورات را،که در علائم ظهور بعد نوشته شده؛ چون به حقیقت آن پی نبردند و به ظاهر هم چنین اموری ظاهرنشد، لهذا از جمال عیسوی محروم شدند و به لقا الله فائز نگشتند...."(41)
فی الواقع اگر کلمات الهی تنها معانی ظاهری داشت چه کسی به انکار بر می خواست و میان عاشق و مدعی چگونه می شد جدایی افکند؟ آیا آنچه به راحتی به دست می آید به راحتی از دست نمی رود؟ آیا حقیقتی گرانقدر که توسط پیامبران الهی بیان می شود، اگر به راحتی و بدون هیچ پیچیدگی بر همه آشکار می شد، به ثَمَن بَخس فروخته نمی شد؟ به گفته مولانا:
ای گرانجان خوار دیدستی مرا
زان که بس ارزان خریدستی مرا
هر که او ارزان خرد ارزان دهد
گوهری طفلی به قرصی نان دهد
"... و این قدر ادراک ننموده اند که اگر در هر عصری علائم ظهور مطابق آنچه در اخبار است در عالم ظاهر، ظاهر شود، دیگر که را یارای انکار و اعراض می ماند و چگونه میان سعید و شقی و مجرم و متقی تفصیل می شود؟ مثلا این عبارات که در انجیل مسطور است بر حسب ظاهر، ظاهر شود و ملائکه با عیسی بن مریم از سما ظاهره با ابری نازل می شدند دیگر که را یارای تکذیب دارد و یا که لایق انکار و استکبار باشد؟ بلکه فی الفور همه اهل ارض را اضطراب به قسمی احاطه می کند که قادر بر حرف و تکلم نیستند تا چه رسد به رد و قبول..."(42)
- تقلید از علما
علمای ادیان یکی از مهمترین عوامل منع عباد از شریعه الهی بودند. آنان یا نظر به حب ریاست یا از غفلت و جهالت مردم را به اعراض و استکبار دعوت نمودند و مردم هم که زمام اختیار خود را به ایشان سپرده بودند، از تحقیق و تفکر در کلمات الهی ممنوع شدند و از معرفت الله بازماندند.
"... و علمای انجیل چون عارف به معانی این بیانات و مقصود مودعه در این کلمات نشدند و به ظاهر آن متمسک شدند لهذا از شریعه فیض محمدیه و از سحاب فضل احمدیه ممنوع گشتند... و جُهّال آن طایفه هم تمسک به علمای خود جسته، از زیارت جمال سلطان جلال محروم ماندند زیرا که در ظهور شمس احمدیه چنین علامات که مذکور شد به ظهور نیامد..."(43)
اینان کسانی هستند که"در ظن و گمان، ابوابی برای نان یافته اند و در ظهور مظهر علم، جز انفاق جان چیزی نیافته اند. لهذا البته از این گریزانند و به آن متمسک... ریاست را نهایت وصول به مطلوب دانسته اند و کبر و غرور را غایت بلوغ به محبوب شمرده اند. (44)
و البته تقلید و تعریف و خم و راست شدن مردم در مقابل ایشان بر کبر و غرور و حس قدرت و شوکت دامن می زند و می توان در نهایت گفت که علت عدم درک ناس از رموز الهی خود ایشانند چه که اگر چنین علمای دین را پیروی نمی کردند، آنان نیز دست از ریاست می کشیدند و حجبات قلوبشان دریده می شد.
مؤخّره
مراد از این تحقیق بررسی علل به کارگیری رمز در کتب مقدسه بود و پاسخ به این سوال که چرا به واسطه این رموز، راه را بر رهروان حقیقت دشوار می نمایند و بسیاری به واسطه این پیچیدگیها از سبیل حقیقت باز می مانند.
در طی متن ادلّه ای چند مطرح گردید و شواهد و امثله به خصوص از آثار مبارکه ارائه شد. گرچه دلایل و مثالها حصر در آثار حضرت بهالله نبود ولی بیشتر از آنها بهره برده بود. به محققان عزیز توصیه می شود اگر به این موضوع علاقه مندند، به بررسی علل برون دینی این پرسش نیز بپردازند تا کاستی های این تحقیق به واسطه سعی ایشان پوشیده شود.
منابعی که بیش از همه در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفت شامل: کتاب ایقان، مجموعه الواح چاپ مصر، منتخباتی از آثار حضرت بهاالله، مائده آسمانی جلد 4، قرآن کریم، انجیل، رمز و داستانهای رمزی، می باشد.
در پایان از جناب حسن ممتاز که در تمام مراحل این تحقیق مرا یاری و راهنمایی کرد تشکر می نمایم.
بهار روشن
---------------------------------------
منابع و مآخذ:
1-مجموعه الواح چاپ مصر ص326
2-پور نامداریان، تقی – رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی- انتشارات علمی و فرهنگی – چاپ اول 1364ص1
3-ایضا ص5
4-ایضا ص6و7
5-شمیسا ،سیروس - بیان - تهران: فردوس چاپ اول 1379-چاپ نهم 1381 ص153
6- منبع شماره 2ص25
7- ایضا ص30
8-ایضا ص 11
9- ایضا ص4
10- ایضا ص 7
11-ایضا ص 119
12-ایضا ص172
13- مجموعه الواح چاپ مصر ص 6
14-منبع شماره 2 ص174
15-ایضا ص43-44
16-لوح ابن ذئب –موسسه مطبوعات امری 119 بدیع ص 17
17-قرن بدیع –موسسه معارف بهائی-کانادا 149 بدیع ص219
18-منبع شماره 2 ص61
19-بهاءالدین خرمشاهی -تاویل در قرآن- روزنامه جامعه، سال یکم،23 اردیبهشت 1377، شماره 64
20-منبع شماره 2 ص 102
21-ایضا ص101-104
22-ایضا ص94
23-ایضا ص93
24-ایضا ص 93
25-ایضا ص 58
26-لوح سلمان، مجموعه الواح چاپ مصر ص129
27- ایضا ص11
28- منبع شماره 2 ص38
29-منبع شماره 19
30- کتاب ایقان ص11
31-مجموعه الواح چاپ مصر ص10
32-کتاب ایقان ص170
33- مائده آسمانی جلد 4 ص 76
34-ایضا ص 68
35- کتاب ایقان ص135
36-منتخباتی از آثار حضرت بها الله، لجنه نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی، لانگنهاین-آلمان، نشر اول 141 بدیع،ص27
37-کتاب ایقان ص 169
38-ایضا ص 5
39-ایضا ص32
40- مجموعه الواح چاپ مصر ص 236
41-منبع شماره 36 ص22
42-ایقان، ص53
43-ایضا ص 17
44- ایضا ص 20
لینک مطلب:
http://www.negah28.info/index.php?option=com_content&task=view&id=745&Itemid=24
بهار روشن
ه: تأویل و رمز گشایی
یکی از مهمترین اموری که به رمز در کتب مقدسه مربوط می شود، توجه به ظاهر آیات و باطن آن و تأویل یا رمز گشایی رموز مستور در آن است. اهل شریعت به ظاهر آیات دل می بندند و از تفسیر و معنای باطنی آن در گریزند و اهل طریقت و حقیقت از ظاهر در فرارند و به باطن و معانی موجود در آیات پناه جسته اند. پیش از آنکه به اقوال این اقشار بپردازیم در باره اصطلاح تأویل مختصری می گوییم:
"تأویل در لغت از ریشه اول به معنای بازگشت است و اصطلاحاً در ترادف و تا حدودی در تقابل با تفسیر معنا می شود. همچنین با تنزیل نیز به نوعی ربط و تقابل دارد. هفت بار در سوره یوسف به تعبیر خواب معنی شده. در چند مورد هم به معنای سررسید وعده و عاقبت و سر انجام یک امر است و چند مورد هم به معنای کشف معنای باطنی و مرموز به کار رفته " (19)
اما این کلمه در قرآن 17 بار به کار رفته و آن را به خصوص در ارتباط با آیات محکمات و متشابهات به کار می برند:
"هُو الّذی اَنزل عَلَیک الکِتاب مِنه آیات مُحکَمات هُنّ اُم الکِتاب وَ اخر مُتشابِهات فَاما الّذینَ فی قُلُوبهم زیغ فَیَتّبعونَ ما تَشابه مِنه ابتغا الفتنه و ابتغا تَأویله وَ ما یَعلم تَأویله الا الله وَ الرّاسخون فِی العِلم یَقولون آمنا بِه کُلّ مِن عِند رَبّنا وَ ما یذکر الا اُولو الاَلباب"
( سوره آل عمران آیه 7)
(ترجمه: او کسی است که کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن محکمات است که اساس کتاب است و بخش دیگر متشابهات است؛ اما کج دلان برای فتنه جویی و در طلب تأویل پیگیر متشابهات می شوند حال آنکه تأویل آن را جز خداوند و راسخان در علم -که می گویند به آن ایمان آورده ایم، همه از پیشگاه خداوند است- نمی دانند ؛ و جز خردمندان کسی پند نمی گیرد.)
متشابهات همانطور که از لفظش پیداست به معنای شبیه شده به چیزی است و نمی توان تنها به معنای ظاهری آن دل خوش داشت بلکه معانی و ابعادی بیشتر دارد و می توان آن را رمزی تصور کرد.
اما محکمات آیاتی ست که تنها یک معنی بر حسب ظاهرکلمات دارد.
رمزی بودن در مورد سایر کتب آسمانی از جمله عهد عتیق و عهد جدید یعنی در دیانت یهودی و مسیحی نیز صادق است و تاریخ تفسیر و تأویل در آنها سابقه ای طولانی دارد. تاریخ تفسیر مسیحی از خود انجیل آغاز می شود. بسیاری از تفسیر های اولیه به قصد آن انجام می شد تا ثابت شود، در عهد عتیق به ظهور عیسی مسیح اشاره شده. مثلا پولس قدیس (مقتول در 67 م) ابر و صخره را در سفر خروج، مسیح می شمارد. تفسیر روحانی از عهد عتیق مستلزم تمثیلی شمردن روایات آن بود در حالی که روایات عهد جدید را اساساً می شد به خاطر اهمیت تاریخی و لفظی آن مورد مطالعه قرار داد.(20)
"اوریجن مهم ترین مفسر مسیحی در قرن 2 و 3 بود. مطالعه دقیق اوریجن از متنهای یونانی و عِبری کتاب مقدس بالاخره او را متقاعد کرد که زبان انجیل هرگز قصد انتقال آن معنی ساده و سطحی را که هم خرده گیران مشرک و هم معتقدان ساده و عامی از آن در می یافتند، نداشته است. اوریجن نوشت: همانطور که انسان مرکب از جسم و نفس و روح است کتاب مقدس نیز چنان است. گر چه مدافعان سرسخت تفسیر لفظی با او به مخالفت برخاستند. یکی دیگر از این افراد، توماس آکویناس در اواخر قرن 13 بود. او این سوال را مطرح کرد که "آیا در کتاب مقدس ممکن است یک کلمه چند مفهوم داشته باشد؟" جواب او به این سوال، مفهوم لفظی را به عنوان مفهوم ابتدایی و قطعی قلمداد می کند؛ مفهومی که هر تفسیر روحانی می تواند از آن ناشی شود. زیرا مفهوم لفظی، مفهومی است که بر طبق آن کلمات بر اشیا دلالت دارند اما مفهومی نیز وجود دارد که بنا بر آن، این اشیا نیز بر اشیا دیگر دلالت می کنند."(21)
اما در قرآن بیش از کتب پیشین به باطن کلام الهی و معانی آن پرداخته شده و در این مورد دو اختلاف یا مناقشه وجود دارد. اول آنکه کدام آیات را می توان محکمات گرفت و کدام را متشابهات؟
دوم آن که در مورد آیات متشابهاتی که اتفاق نظر است، تأویل چه کسانی را می توان در این زمینه معتبر دانست؟
پیامبر اکرم درباره وجوه مختلف آیات می فرماید:
"ان للقرآن ظهرا و بطنا و حدا و مطلعا "
"ان القرآن انزل علی سبعه احرف. لکل آیه منها ظهر و بطن و لکل حرف حد ومطلع "
"ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطن الی سبعه ابطن "(22)
و امام صادق در این مورد می فرمایند:
"انه قال کتاب الله علی اربعه اشیا: العبارة و الاشارة و اللطایف و الحقایق. فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطایف للاولیا و الحقایق للانبیا"(23)
بنابراین آنچه در آیات مشاهده می شود تاکید بسیاری بر باطن آیات شده که البته عرفا و متصوفه بیش از سایر گروهها و فِرَق اسلام به آن توجه دارند. مثلا سهروردی می گوید:" قرآن را چنان بخوان که گویی درباره حال و طبع و کار تو نازل شده: اقرا القرآن کانه نزل فی شانک... قرآن آیینه ایست که هر کس به اقتضای حال و شان خویش معنی خاصی از آن در می یابد و یا به عبارت دیگر تصویر خود یا من خویش را در آن می بیند. بنابراین کتاب خدا علاوه بر معنی ظاهری، دارای معانی باطنی متعددی است که خواص بر حسب مراتب و مقامات معرفت و سلوک روحانی و به اقتضای حال خویش قادرند آن معانی را در یابند.(24)
در حقیقت کوشش خواننده در پی بردن از ظاهر یک بیان رمزی به باطن آن و کشف معنی مکتوم آن، در واقع کشف من خویش یا جنبه هایی از آن در آیینه رمز و مثال است. به همین سبب هیچ خواننده ای نباید تصور کند که یافتن و کشف یک معنی باطنی از اثر، یک بار و برای همیشه رموز آن را گشوده است و به معنی قطعی و حتمی آن دست یافته. در حقیقت آنچه او دریافته، تصویر روح و ذهن خود به اقتضای وقت و حال خویش است. این خصیصه، راز همواره زیستن و پویایی رمز است. رمز چو ققنوسی است که با هر بار مردن و سوختن ققنوس دیگری از میان خاکسترش متولد می شود و نه ابوالهولی که با حل معمای ساده اش نابود گردد و از میان بر خیزد.(25)
در امر مبارک توجه صرف به باطن کلمات الهی و غفلت از ظاهر آیات نیز مردود دانسته شده زیرا که هر دو وجه نشانه و آیه الهی اند:
"... چه که صورت کلمات، مخزن حقّند و معانی مودعه در آن لالی علمیه سلطان احدیه و ید عصمت الهیه ناس را از اطلاع به آن منع می فرماید و چون ارادة الله تعلق گرفت و ید قدرت ختم آن را گشود، بعد ناس به آن ملتفت می شوند...." (26)
"فاعلم من اخذ ظاهر و ترک الباطن انه جاهل و من اخذ الباطن و ترک الظاهر انه غافل و من اخذ الباطن بایقاع الظاهر علیه فهو عالم کامل" (27)
(ترجمه: بدان که هر کس که ظاهر را برگیرد و باطن را ترک کند، جاهل است و هر که باطن را بر گیرد و ظاهر را رها کند، غافل است و هر که باطن را به همراه ظاهر بگیرد اوست عالم کامل.)
اما سوال دوم که در آیه 7 سوره آل عمران به آن پاسخ داده شده، خود بسیار بحث برانگیز است چه که مراد از"راسخون فی العلم" که قادر به تأویل کلام الهی هستند، به درستی روشن نشده و اسباب اختلاف گشته. "علم ظاهر از عالم ملک است و علم باطن از عالم ملکوت. اولی علم دنیاست زیرا که در دنیا به آن محتاج می شود و دومی علم آخرت زیرا که آن توشه آخرت است... از آنجا که لسان ظاهر است پس از ملک است و خزانه علم ظاهر است و قلب خزانه ملکوت است و باب علم باطن است. پس فضل علم باطن بر علم ظاهر مانند فضل ملکوت بر ملک است." (28) بنابراین شرط درک این علوم باطنی و معانی غیبی تنها از راه عقل و علوم اکتسابی نیست بلکه به قلب فارغ و باطن پاک است چنانچه حضرت بها الله فهم آن را به قلوب پاک معلق فرموده اند.
اما بعضی از اهل سنت و بسیاری از علمای شیعه (از جمله ابوعلی طبرسی و ابوالفتوح رازی) بر آنند که هم خداوند و هم راسخون فی العلم (که در راس آنها رسول اکرم و ائمه اطهار است) معنای آیات متشابهات را می دانند.(29) ولی این تأویل تنها در محدوده ائمه و پیامبر باقی نماند، بلکه پای علما و فقهای شیعه و سنی هم به میان آمد و حرف ایشان حجت شد و به واسطه تأویل های متفاوت و ضد و نقیض، میان مسلمانان اختلاف افتاد و حقیقت معنای آیه ها در غبار غفلت مخفی ماند.
حضرت بها الله در کتاب ایقان راسخون فی العلم را تعریف فرموده اند و کشف رمز نموده اند:
"... و این معلوم است که تأویل کلمات حمامات ازلیه را جز هیاکل ازلیه ادراک ننمایند و نغمات ورقا احدیه را جز سامعه اهل بقا نشنود... مع ذلک تأویل کتاب را از اهل حجاب مستفسر شدند و علم را از منبع او اخذ ننمودند..."(30)
مراد از حمامات ازلیه یا کبوترهای ازلیه و هیاکل ابدیه همان مظاهر ظهور الهیند و مقصود از اهل حجاب علمای دین هستند که بر حسب هوای نفس خود به تفسیر و تأویل این کلمات پرداختند و مردم هم به سبب تقلید و پیروی از ایشان،از حقیقت محتجب ماندند.
"...فاعلم بان کلمه الله تبارک و تعالی فی الحقیقه الاولیه و الرتبه الاولی تکون جامعه للمعان التی احتجب عن ادراکها اکثر الناس. نشهد بان کلماته تامات و فی کل کلمه منه سترت معانی ما اطلع بها احد الا نفسه و من عنده علم الکتاب..."(31)
(ترجمه: بدان که کلمه الهی که- تبارک و بلند مرتبه باد - در حقیقت اولیه و درجه اول دارای معانی است که بیشتر مردم از درک آن عاجزند. شهادت می دهیم که در همه این کلمات معانی مستور است که هیچکس جز نفس (خود) او نمی داند و علم کتاب نزد اوست.)
اما همانطور که حضرت بهاالله در آثار دیگر تأویل فرموده اند (مثلا در معنی مَن عَرَف نَفسه فَقَد عَرَف رَبّه)، مراد از نفس را، مظاهر ظهور می گیریم که مظهر کامل صفات و اسما و علم الهی اند.
حتی در احادیث هم ائمه هدی درک آیات متشابهات را به تاویل قائم منوط دانسته اند:
"...و مقصود از امثال این گونه بیانات، معانی ظاهریه که مردم ادراک می نمایند نبوده و نیست و این است که می فرمایند: "لکل علم سبعون وَجهاً و لیس بین النای الا واحدا و اذا قام القائم یثبت باقی الوجوه بین الناس" و ایضا قال:" نحن نتکلم بکلمة و نرید منها احدی و سبعین وجها و لنا لکل منها المخرج".. باری ذکر این مراتب برای این است که از بعضی روایات و بیانات که در عالم ملک آثار آن ظاهر نشده، مضطرب نشوند و حمل بر عدم ادراک خود نمایند نه بر عدم ظهور معانی حدیث؛ زیرا که نزد آن عباد معلوم نیست که مقصود ائمه دین چه بود چنانچه از حدیث مستفاد می شود.."(32)
مثلاً درباره حروف مقطعه قرآن که در معنی آن سخن بسیار رفته، حضرت بها الله در مقامی آن را رمزی میان عاشق و معشوق و حبیب و محبوب ذکر نموده اند که هیچ کس به آن اطلاع نمی یابد مگر کسانی که خداوند قلوبشان را گنجینه های علم و خزائن حکمتش قرار فرموده. (33)
یا درباره گشوده شدن این رموز مخفی چنین می فرمایند:
"... بان لکل واحد من هذه الحروفات لایات للذینهم یعرفون و فیها رموزات و اشارات و معانی و دلالات لا یعقل حرفا منها الالذینهم کانو فی رضی الله یسلکون و فی رضوان العلم یحبرون و لم یزل کانت اسرارها مکنونه فی کنائز العصمه و مختوما بختام القدره و مقنوعا بقناع العزه ولکن حینئذ فک ختامه علی شانک و ودک..."(34)
(ترجمه: برای هر حرفی از این حروفات، نشانه های است برای کسانی که می دانند و در آن رمز ها و اشاره هایی است که حتی یک حرف آن را کسی درک نمی کند مگر کسانی که در راه رضای الهی سالکند و در بهشت علم شادی می کنند و همیشه این اسرار در گنجینه های عصمت مخفی و به مُهر قدرت، مُهر شده و کسی را به او راهی نبوده و به نقاب عزت در پرده قرار داشته ولی امروز به خاطر شان و محبتی که به تو دارم، مُهرش بر داشته شد و رازها آشکار گشت.)
و: امتحان عباد
وقتی سخن از امتحان به میان می آید، در پس آن انتخاب و غربال و تفکیک به ذهن متبادر می شود و در خود کلمه امتحان، سختی و رنج و محنت موجود است. بنابراین آنچه بر مُمتَحَن (امتحان شده) اتفاق می افتد بر او سخت و همراه با درد و مشکلات است. وقتی امتحان به میان می آید، لاجرم محکی در کار است و به واسطه این میزان، خالص از ناخالص و نیک از بد تفکیک می شود. حال این محک در ارتباط با پیروان ادیان کلمه الهی است. اگر این غربال ظاهر نشود صحت قول مدعیان بر خودشان نیز ظاهر نشود تا چه رسد بر دیگران. محک یک محک است اما آنان که از آن می گذرند بر اساس صفای قلب و خلوص می گذرند یا می ماند:
"... شریعه معارف الهیه از آن (کتاب الهی) در جریان است و نار حکمت بالغه صمدانیه از آن در فوران. این ناری است که در یک حین دو اثر از آن ظاهر است؛ در مقبلین حرارت حب احداث نماید و در مبغضین برودت غفلت آورد..."(35)
"... البته این امور حجاب و غمام است از برای آنهایی که قلوبشان از سلسبیل انقطاع نچشیده و از کوثر معرفت نیاشامیده و به مجرد استماع این امور چنان محتجب از ادراک آن شمس می مانند که دیگر بی سوال و جواب، حکم بر کفرش می کنند و فتوی بر قتلش می دهند چنانچه دیده اند و شنیده اند... پس باید جهدی نمود تا به اعانت غیبی از این حجبات ظلمای و غمام امتحانات ربانی، از مشاهده آن جمال نورانی ممنوع نشویم و او را به نفس او بشناسیم...."( 36)
در ادامه بیاناتی از جمال مبارک که در باره رموز کلمات الهی و امتحان عباد است، ذکر می گردد و علت به وجود آمدن امتحانات در میان مردمان را روشن می فرمایند:
"... و بیاناتی با حجاب و ستر فرموده و می فرمایند تا مغلین آنچه در قلب پنهان نموده اند ظاهر شود و حقایقشان باهر گردد. این است که صادق ابن محمد می فرماید:" والله لیمحصن و الله لیغربلن" این است میزان الهی و محک صمدانی که عباد خود را به آن امتحان می فرماید و احدی پی به معانی این بیانات نبرد مگر قلوب مطمئنه و نفوس مرضیه و افئده مجرده...."(37)
"... بسیار تامل باید تا بر اسرار امور غیبی واقف شوید و از طیب معنوی گلستان حقیقی بویی برید و تصدیق نمایید که امتحانات الهیه همیشه در مابین عبادِ او بوده و خواهد بود تا نور از ظلمت و صدق از کذب و حق از باطل و هدایت از ضلالت و سعادت از شقاوت و خار از گل ممتاز و معلوم شود. چنان که فرمود: الم احسب الناس ان یترکو ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون...."(38)
"... و از جمیع این کلمات مرموزه و اشارات مُلغَزه که از مصادر امریه ظاهر می شود، مقصود امتحان عباد است چنانچه مذکور شد؛ تا معلوم شود اراضی قلوب جَیّده منیره از اراضی جَرَزه فانیه و همیشه این سنت الهی در میان عباد بوده چنانچه در کتب مستور است..."(39)
علل اعراض ناس:
علت اعراض عباد را چنان که در کتاب ایقان ذکر شده می توان به دو عامل اساسی تقسیم نمود:
1- توجه به ظاهر آیات
2- تقلید از علمای دین
- توجه به ظاهر آیات
یکی از علل مهم اعراض ناس از مظهر ظهور، توجه به ظاهر آیات است؛ یعنی ایشان منتظرند تا آنچه در کتاب آسمانیشان درباره ظهور بعد به رمز و استعاره نگاشته شده به عینه، ظاهر شود و همین تفکر، ایشان را از موهبت ایمان باز می دارد و در امتحان الهی مردود می نماید.
"... چه که در آن ایام (ظهور مظهر ظهور)، حق به آنچه خود اراده فرموده ظاهر می شود، نه به اراده ناس. چنانچه فرموده: افکلما جائکم رسول بما لا تهوی انفسکم استکبرتم ففریقا کذبتم و فریقا تقتلون. البته اگر به اوهام ناس در ازمنه خالیه و اعصار ماضیه ظاهر می شدند، احدی آن نفوس مقدسه را انکار نمی نمود. مع آنکه کل در لیالی و ایام به ذکر حق مشغول بودند و در معابد به عبادت قائم. مع ذلک از مطالع آیات ربانیه و مظاهر بینات رحمایه بی نصیب بودند.... "(40)
یا وقتی علت اعراض قوم یهود را به حضرت مسیح ذکر می نمایند، اشاره می کنند:
"... چه قدر از مظاهر قدس احدیه و مطالع نور ازلیه که بعد از موسی در ابداع ظاهر شده و هنوز یهود به حجبات نفسیه شیطانیه و ظنونات افکیه نفسانیه محتجب بوده و هستند و منتظرند که هیکل مجعول با علامات مذکوره که خود ادراک نموده اند، کی ظاهر خواهد شد. این نبود مگر از عدم عرفان یهود، عبارات مسطوره در تورات را،که در علائم ظهور بعد نوشته شده؛ چون به حقیقت آن پی نبردند و به ظاهر هم چنین اموری ظاهرنشد، لهذا از جمال عیسوی محروم شدند و به لقا الله فائز نگشتند...."(41)
فی الواقع اگر کلمات الهی تنها معانی ظاهری داشت چه کسی به انکار بر می خواست و میان عاشق و مدعی چگونه می شد جدایی افکند؟ آیا آنچه به راحتی به دست می آید به راحتی از دست نمی رود؟ آیا حقیقتی گرانقدر که توسط پیامبران الهی بیان می شود، اگر به راحتی و بدون هیچ پیچیدگی بر همه آشکار می شد، به ثَمَن بَخس فروخته نمی شد؟ به گفته مولانا:
ای گرانجان خوار دیدستی مرا
زان که بس ارزان خریدستی مرا
هر که او ارزان خرد ارزان دهد
گوهری طفلی به قرصی نان دهد
"... و این قدر ادراک ننموده اند که اگر در هر عصری علائم ظهور مطابق آنچه در اخبار است در عالم ظاهر، ظاهر شود، دیگر که را یارای انکار و اعراض می ماند و چگونه میان سعید و شقی و مجرم و متقی تفصیل می شود؟ مثلا این عبارات که در انجیل مسطور است بر حسب ظاهر، ظاهر شود و ملائکه با عیسی بن مریم از سما ظاهره با ابری نازل می شدند دیگر که را یارای تکذیب دارد و یا که لایق انکار و استکبار باشد؟ بلکه فی الفور همه اهل ارض را اضطراب به قسمی احاطه می کند که قادر بر حرف و تکلم نیستند تا چه رسد به رد و قبول..."(42)
- تقلید از علما
علمای ادیان یکی از مهمترین عوامل منع عباد از شریعه الهی بودند. آنان یا نظر به حب ریاست یا از غفلت و جهالت مردم را به اعراض و استکبار دعوت نمودند و مردم هم که زمام اختیار خود را به ایشان سپرده بودند، از تحقیق و تفکر در کلمات الهی ممنوع شدند و از معرفت الله بازماندند.
"... و علمای انجیل چون عارف به معانی این بیانات و مقصود مودعه در این کلمات نشدند و به ظاهر آن متمسک شدند لهذا از شریعه فیض محمدیه و از سحاب فضل احمدیه ممنوع گشتند... و جُهّال آن طایفه هم تمسک به علمای خود جسته، از زیارت جمال سلطان جلال محروم ماندند زیرا که در ظهور شمس احمدیه چنین علامات که مذکور شد به ظهور نیامد..."(43)
اینان کسانی هستند که"در ظن و گمان، ابوابی برای نان یافته اند و در ظهور مظهر علم، جز انفاق جان چیزی نیافته اند. لهذا البته از این گریزانند و به آن متمسک... ریاست را نهایت وصول به مطلوب دانسته اند و کبر و غرور را غایت بلوغ به محبوب شمرده اند. (44)
و البته تقلید و تعریف و خم و راست شدن مردم در مقابل ایشان بر کبر و غرور و حس قدرت و شوکت دامن می زند و می توان در نهایت گفت که علت عدم درک ناس از رموز الهی خود ایشانند چه که اگر چنین علمای دین را پیروی نمی کردند، آنان نیز دست از ریاست می کشیدند و حجبات قلوبشان دریده می شد.
مؤخّره
مراد از این تحقیق بررسی علل به کارگیری رمز در کتب مقدسه بود و پاسخ به این سوال که چرا به واسطه این رموز، راه را بر رهروان حقیقت دشوار می نمایند و بسیاری به واسطه این پیچیدگیها از سبیل حقیقت باز می مانند.
در طی متن ادلّه ای چند مطرح گردید و شواهد و امثله به خصوص از آثار مبارکه ارائه شد. گرچه دلایل و مثالها حصر در آثار حضرت بهالله نبود ولی بیشتر از آنها بهره برده بود. به محققان عزیز توصیه می شود اگر به این موضوع علاقه مندند، به بررسی علل برون دینی این پرسش نیز بپردازند تا کاستی های این تحقیق به واسطه سعی ایشان پوشیده شود.
منابعی که بیش از همه در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفت شامل: کتاب ایقان، مجموعه الواح چاپ مصر، منتخباتی از آثار حضرت بهاالله، مائده آسمانی جلد 4، قرآن کریم، انجیل، رمز و داستانهای رمزی، می باشد.
در پایان از جناب حسن ممتاز که در تمام مراحل این تحقیق مرا یاری و راهنمایی کرد تشکر می نمایم.
بهار روشن
---------------------------------------
منابع و مآخذ:
1-مجموعه الواح چاپ مصر ص326
2-پور نامداریان، تقی – رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی- انتشارات علمی و فرهنگی – چاپ اول 1364ص1
3-ایضا ص5
4-ایضا ص6و7
5-شمیسا ،سیروس - بیان - تهران: فردوس چاپ اول 1379-چاپ نهم 1381 ص153
6- منبع شماره 2ص25
7- ایضا ص30
8-ایضا ص 11
9- ایضا ص4
10- ایضا ص 7
11-ایضا ص 119
12-ایضا ص172
13- مجموعه الواح چاپ مصر ص 6
14-منبع شماره 2 ص174
15-ایضا ص43-44
16-لوح ابن ذئب –موسسه مطبوعات امری 119 بدیع ص 17
17-قرن بدیع –موسسه معارف بهائی-کانادا 149 بدیع ص219
18-منبع شماره 2 ص61
19-بهاءالدین خرمشاهی -تاویل در قرآن- روزنامه جامعه، سال یکم،23 اردیبهشت 1377، شماره 64
20-منبع شماره 2 ص 102
21-ایضا ص101-104
22-ایضا ص94
23-ایضا ص93
24-ایضا ص 93
25-ایضا ص 58
26-لوح سلمان، مجموعه الواح چاپ مصر ص129
27- ایضا ص11
28- منبع شماره 2 ص38
29-منبع شماره 19
30- کتاب ایقان ص11
31-مجموعه الواح چاپ مصر ص10
32-کتاب ایقان ص170
33- مائده آسمانی جلد 4 ص 76
34-ایضا ص 68
35- کتاب ایقان ص135
36-منتخباتی از آثار حضرت بها الله، لجنه نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی، لانگنهاین-آلمان، نشر اول 141 بدیع،ص27
37-کتاب ایقان ص 169
38-ایضا ص 5
39-ایضا ص32
40- مجموعه الواح چاپ مصر ص 236
41-منبع شماره 36 ص22
42-ایقان، ص53
43-ایضا ص 17
44- ایضا ص 20
لینک مطلب:
http://www.negah28.info/index.php?option=com_content&task=view&id=745&Itemid=24
im your favorite reader here!
پاسخحذفInteresting topics could give you more visitors to your site. So Keep up the good work.
پاسخحذفConsidering the fact that it could be more accurate in giving informations.
پاسخحذف