رنجنامه دانشجوی بهایی اخراج شده از دانشگاه سهند تبریز
هنوز اندر خم یک کوچه
حدود سی سال پیش یعنی ده سال قبل از آنکه من به دنیا بیایم، اولین گروه از جوانان ایرانی به خاطر اعتقاداتشان از تحصیل در دانشگاه محروم شدند و مادر من یکی از آنها بود که به خاطر اعتقاد به دیانت بهایی در حالی که برای اتمام تحصیلاتش ترم آخر را سپری میکرد از دانشگاه اخراج شد.
از آن زمان سالها می گذرد ، سالهایی سرشار از تحول و دگرگونی هایی عظیم در جهان و در تمامی زوایای حیات بشری علی الخصوص در ابعاد اجتماعی و مدنی . از جمله مهمترین این تحولات ، اعطای حقوق و آزادی های مسلوبه ، اعمال موازین عدالت اجتماعی و حرکت جوامع به سوی رعایت حقوق بشر می باشد . اما امروز بعد از سی سال من و بسیاری از دوستانم در وطن عزیزمان ایران هنوز از حقوق اولیه خود در زمینه تحصیلات عالیه به دلیل اعتقاداتمان محرومیم.
برای من این نخستین بار نیست که از حقوق حقه خود محروم شده ام بلکه بارها طعم محرومیت را چشیده ام . مثلا ممانعت من از ورود به دبیرستان تیزهوشان در حالی که در امتحانات ورودی قبول شده و نامم جزء پذیرفته شدگان اعلام شده بود و یا در سال سوم دبیرستان زمانی که همه همکلاسی هایم مشغول شرکت در امتحانات نهایی بودند من در بازداشت و بازجویی به سر میبردم به دلیل آنکه با عده ای از دوستانم برای خدمت به بچه های مناطق محروم شهر شیراز و انجام فعالیتهای بشر دوستانه دستگیر شده بودیم . اما هیچ یک از این وقایع نتوانست خللی در تلاش من برای خدمت به کشوری که بدان عشق می ورزم و احیای سرزمینی که در آن زاده شده ام و احقاق حقوق حقه خود وارد سازد .
در سال1386 با آمادگی کامل در کنکور سراسری شرکت نمودم اما متاسفانه در مرحله انتخاب رشته ، از جانب سازمان سنجش با مشکل مواجه گردیدم . پس از مراجعات متعدد به آن سازمان ، تنها پاسخی که دریافت نمودم این بود که شما نیز مانند سایر بهاییان حق ادامه تحصیل را ندارید در بهمن ماه همان سال راهی دیگر برای ورود به دانشگاه پیدا کردم ، راهی که فیلتر سازمان سنجش را در برنداشت. من می بایست یک ترم به عنوان دانشپذیر در دانشگاه صنعتی سهند تبریز درس می خواندم و در صورتی که حد نصاب دانشگاه را کسب می کردم به عنوان دانشجو پذیرفته می شدم . بدین ترتیب ترم اول را با موفقیت سپری نموده و در حالی که از میان چند صد نفر دانشپذیر تنها 15 نفر به عنوان دانشجو پذیرفته شدند من به عنوان دانشجو در ترم دوم رشته مهندسی پزشکی ثبت نام نمودم . در فرم ثبت نام دین من از من پرسیده شده بود که به علت گزینه ای بودن فرم در قسمت سایر ادیان علامت زدم . به این ترتیب ، ترم دوم آغاز شد و به همه دانشجویان کارت دانشجویی داده شد . چندین بار برای گرفتن کارت مراجعه کردم و در نهایت در موقع امتحانات پایان ترم ، رئیس دانشکده به من گفت که کارت شما صادر شده اما در دست حراست دانشگاه می باشد ، شما بدون کارت امتحانات پایان ترم را بدهید و بعد پی گیری نمایید. امتحانات ترم دوم را با موفقیت به پایان رساندم و مانند سایر دانشجویان از طریق سایت دانشگاه برای ترم سوم ثبت نام کرده و انتخاب واحد نمودم . از ابتدای شروع ترم وقتی به سایت دانشگاه رجوع می کردم اطلاعات مربوط به دروس من در سایت وجود نداشت و به دلیل اینکه کلیه کلاسها به صورت مجازی و از طریق سایت دانشگاه ارئه می شد این بدان معنا بود که از حضور در کلاسها محروم بودم . چندین بار با مسئولان دانشگاه برای حل این مشکل خود تماس گرفتم ولی هر بار ، موضوع را به فردا موکول میکردند تا اینکه در تاریخ 13 اسفند 1387 حتی دیگر نمی توانستم وارد صفحه خود در سایت شوم و با این پیغام روبرو می شدم که " این کاربر غیر فعال شده است " . پس از این ماجرا مجددا با دانشگاه تماس گرفتم و در نهایت مسئول دفتر اینگونه جواب داد که مجوز تحصیلی شما از طرف سازمان سنجش غیر فعال شده است و بنا به دستور سازمان سنجش شما را از لیست خود حذف کرده ایم . وقتی خواستار دلیل این موضوع شدم هیچ پاسخی به من داده نشد و عنوان شد که این موضوع ربطی به ما ندارد و به سازمان سنجش مراجعه کنید .
وقتی که در مفاد قانون اساسی دقت می نمایم ( از جمله آنجا که اصل 20 قانون اساسی همه افراد ملت را از همه حقوق انسانی ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی بر خوردار میداند و یا بر طبق اصل 23 تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد و یا براساس اصل 30 ، دولت موظف است وسایل تحصیلات عالی را برای همه ملت فراهم سازد ) آنگاه مغایرت واضح و آشکاری بین مفاد قانون اساسی و تصمیم گیری مسئولان در قبال ضایع کردن حق تحصیل خودم و دیگرانی که بدین نحو محروم شده اند ، مشاهده می نمایم و بدین سان کلیه موازین اخلاقی و عدالت اجتماعی را پایمال شده می یابم و این سوال در ذهن همگان شکل می گیرد که چه کسی مسئول این بی عدالتی است ؟ و کدام قانون اساس این تصمیم گیری است ؟
به عنوان یک شهروند ایرانی دلبسته به وطن که عشق به سرزمین مقدس ایران را در شمار مفاخر ارزنده حیات خود بر می شمارم و در راه اعتلای این ملت اصیل حتی از بذل جان دریغ ندارم و والاترین و غائی ترین هدف از تحصیلات خود را خدمت صادقانه به این مرز و بوم می دانم همچنان کمر همت بربسته ام تا با بهره گیری از تمامی توان خود و استفاده از کوچکترین لحظات حیات خویش در راه خدمت به جامعه بشری علی الخصوص ایران عزیز و ایرانیان شریف گام بردارم .
آیا زمان آن فرا نرسیده که با نگاهی منصفانه بر جامعه بهایی و کنار گذاردن هر نوع پیش داوری حقوق مسلوبه جوانان بهایی به آنان بازگردانده شود ؟
سماء نوراني دانشجوي اخراجي از دانشگاه سهند تبريز
از آن زمان سالها می گذرد ، سالهایی سرشار از تحول و دگرگونی هایی عظیم در جهان و در تمامی زوایای حیات بشری علی الخصوص در ابعاد اجتماعی و مدنی . از جمله مهمترین این تحولات ، اعطای حقوق و آزادی های مسلوبه ، اعمال موازین عدالت اجتماعی و حرکت جوامع به سوی رعایت حقوق بشر می باشد . اما امروز بعد از سی سال من و بسیاری از دوستانم در وطن عزیزمان ایران هنوز از حقوق اولیه خود در زمینه تحصیلات عالیه به دلیل اعتقاداتمان محرومیم.
برای من این نخستین بار نیست که از حقوق حقه خود محروم شده ام بلکه بارها طعم محرومیت را چشیده ام . مثلا ممانعت من از ورود به دبیرستان تیزهوشان در حالی که در امتحانات ورودی قبول شده و نامم جزء پذیرفته شدگان اعلام شده بود و یا در سال سوم دبیرستان زمانی که همه همکلاسی هایم مشغول شرکت در امتحانات نهایی بودند من در بازداشت و بازجویی به سر میبردم به دلیل آنکه با عده ای از دوستانم برای خدمت به بچه های مناطق محروم شهر شیراز و انجام فعالیتهای بشر دوستانه دستگیر شده بودیم . اما هیچ یک از این وقایع نتوانست خللی در تلاش من برای خدمت به کشوری که بدان عشق می ورزم و احیای سرزمینی که در آن زاده شده ام و احقاق حقوق حقه خود وارد سازد .
در سال1386 با آمادگی کامل در کنکور سراسری شرکت نمودم اما متاسفانه در مرحله انتخاب رشته ، از جانب سازمان سنجش با مشکل مواجه گردیدم . پس از مراجعات متعدد به آن سازمان ، تنها پاسخی که دریافت نمودم این بود که شما نیز مانند سایر بهاییان حق ادامه تحصیل را ندارید در بهمن ماه همان سال راهی دیگر برای ورود به دانشگاه پیدا کردم ، راهی که فیلتر سازمان سنجش را در برنداشت. من می بایست یک ترم به عنوان دانشپذیر در دانشگاه صنعتی سهند تبریز درس می خواندم و در صورتی که حد نصاب دانشگاه را کسب می کردم به عنوان دانشجو پذیرفته می شدم . بدین ترتیب ترم اول را با موفقیت سپری نموده و در حالی که از میان چند صد نفر دانشپذیر تنها 15 نفر به عنوان دانشجو پذیرفته شدند من به عنوان دانشجو در ترم دوم رشته مهندسی پزشکی ثبت نام نمودم . در فرم ثبت نام دین من از من پرسیده شده بود که به علت گزینه ای بودن فرم در قسمت سایر ادیان علامت زدم . به این ترتیب ، ترم دوم آغاز شد و به همه دانشجویان کارت دانشجویی داده شد . چندین بار برای گرفتن کارت مراجعه کردم و در نهایت در موقع امتحانات پایان ترم ، رئیس دانشکده به من گفت که کارت شما صادر شده اما در دست حراست دانشگاه می باشد ، شما بدون کارت امتحانات پایان ترم را بدهید و بعد پی گیری نمایید. امتحانات ترم دوم را با موفقیت به پایان رساندم و مانند سایر دانشجویان از طریق سایت دانشگاه برای ترم سوم ثبت نام کرده و انتخاب واحد نمودم . از ابتدای شروع ترم وقتی به سایت دانشگاه رجوع می کردم اطلاعات مربوط به دروس من در سایت وجود نداشت و به دلیل اینکه کلیه کلاسها به صورت مجازی و از طریق سایت دانشگاه ارئه می شد این بدان معنا بود که از حضور در کلاسها محروم بودم . چندین بار با مسئولان دانشگاه برای حل این مشکل خود تماس گرفتم ولی هر بار ، موضوع را به فردا موکول میکردند تا اینکه در تاریخ 13 اسفند 1387 حتی دیگر نمی توانستم وارد صفحه خود در سایت شوم و با این پیغام روبرو می شدم که " این کاربر غیر فعال شده است " . پس از این ماجرا مجددا با دانشگاه تماس گرفتم و در نهایت مسئول دفتر اینگونه جواب داد که مجوز تحصیلی شما از طرف سازمان سنجش غیر فعال شده است و بنا به دستور سازمان سنجش شما را از لیست خود حذف کرده ایم . وقتی خواستار دلیل این موضوع شدم هیچ پاسخی به من داده نشد و عنوان شد که این موضوع ربطی به ما ندارد و به سازمان سنجش مراجعه کنید .
وقتی که در مفاد قانون اساسی دقت می نمایم ( از جمله آنجا که اصل 20 قانون اساسی همه افراد ملت را از همه حقوق انسانی ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی بر خوردار میداند و یا بر طبق اصل 23 تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد و یا براساس اصل 30 ، دولت موظف است وسایل تحصیلات عالی را برای همه ملت فراهم سازد ) آنگاه مغایرت واضح و آشکاری بین مفاد قانون اساسی و تصمیم گیری مسئولان در قبال ضایع کردن حق تحصیل خودم و دیگرانی که بدین نحو محروم شده اند ، مشاهده می نمایم و بدین سان کلیه موازین اخلاقی و عدالت اجتماعی را پایمال شده می یابم و این سوال در ذهن همگان شکل می گیرد که چه کسی مسئول این بی عدالتی است ؟ و کدام قانون اساس این تصمیم گیری است ؟
به عنوان یک شهروند ایرانی دلبسته به وطن که عشق به سرزمین مقدس ایران را در شمار مفاخر ارزنده حیات خود بر می شمارم و در راه اعتلای این ملت اصیل حتی از بذل جان دریغ ندارم و والاترین و غائی ترین هدف از تحصیلات خود را خدمت صادقانه به این مرز و بوم می دانم همچنان کمر همت بربسته ام تا با بهره گیری از تمامی توان خود و استفاده از کوچکترین لحظات حیات خویش در راه خدمت به جامعه بشری علی الخصوص ایران عزیز و ایرانیان شریف گام بردارم .
آیا زمان آن فرا نرسیده که با نگاهی منصفانه بر جامعه بهایی و کنار گذاردن هر نوع پیش داوری حقوق مسلوبه جوانان بهایی به آنان بازگردانده شود ؟
سماء نوراني دانشجوي اخراجي از دانشگاه سهند تبريز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر