اشاره به "بهاءالله" و اسم اعظم خداوند در تألیفات دینی و آثار بزرگان
عرفان ه.
اشاره به "بهاء" در متون مقدس دینی اسلامی و همچنین کتب انبیای بنی اسرائیل بسیار است که تلویحاً بشارت بظهور حضرت بهاءالله می باشد. "مثلا بهاء کرمل و یا وعده آمدن بهاءالله در مکاشفات یوحنا. در قرآن مجید، خدا به نور آسمان و زمین تشبیه شده "اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض" و درباره یوم موعود گفته شده که در آن "أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها"، یعنی زمین به نور خدا، بهاءالله، منور خواهد شد."
(هویت بهائی و کلمه بهاء، پیام بهائی شماره 172 صفحه 5).
لیکن، از جمله اشارات صریح به "بهاءالله" در آثار اسلامی، در ارتباط با تفسیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ است که به استناد احادیث "ب" بسم الله عبارت است از بهاءالله؛ چنانچه، در کتاب نهج البیان عن كشف معانى القرآن در تفسیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ آمده است: "روى الكلینی عن عدّة من أصحابنا، عن احمد بن محمّد بن خالد، عن القاسم بن یحیى، عن جدّه الحسن بن راشد، عن عبد اللّه بن سنان، قال: سألت أبا عبد اللّه- علیه السّلام- عن تفسیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قال: الباء بهاء اللّه و السین سناء اللّه و المیم مجد اللّه، و روى بعضهم: المیم ملك اللّه، و اللّه إله كلّ شیء، الرّحمن بجمیع خلقه و الرحیم بالمؤمنین خاصّة."
(محمد بن حسن شیبانى: نهج البیان عن كشف معانى القرآن، نشر بنیاد دایرة المعارف اسلامى، تهران، 1413 ق، جلد 1، صفحه 69).
و در کتاب کشف الأسرار و عدة الأبرار آمده است: "روى ابو سعید الخدرى، قال: قال رسول اللَّه (ص): «إنّ عیسى بن مریم ارسلته امّه الى الكتّاب، فقال له المعلم: قل بسم اللَّه. فقال عیسى، الباء- بهاء اللَّه و السّین- سناء اللَّه، و المیم- ملك اللَّه»"
(رشیدالدین میبدى احمد بن ابى سعد: كشف الأسرار و عدة الأبرار، انتشارات امیر كبیر، تهران 1371 ش، جلد 6، صفحه 43).
همچنین، در کتاب اسرار توحید، باب 31، در ذكر معناى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ چنین آمده است: "... حدیث كرد ما را سعد بن عبد اللَّه از احمد بن محمد از قاسم بن یحیى از جدش حسن بن راشد از عبد اللَّه بن سنان كه گفت حضرت صادق (ع) را سؤال كردم از معنى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فرمود كه باء آن بهاء و روشنى است و حسن خدا است و سین سناء و رفعت و شرف خدا و میم و مجد و كرم و كثرت عطاى خدا ..."
(محمد علی اردکانی: اسرار توحید- ترجمه التوحید، انتشارات علمیه اسلامی، صفحه 256)
و در تفسیر صافی آمده است: " رواهما فی المجمع و فی الكافی و التوحید و المعانی و العیاشی عن الصادق علیه السلام الباء بهاء اللَّه و السین سناء اللَّه و المیم مجد اللَّه. و فی روایة ملك اللَّه و الله إله كل شیء الرَّحْمنِ بجمیع خلقه و الرَّحِیمِ بالمؤمنین خاصّة."
(فیض كاشانى ملا محسن: تفسیر الصافى، انتشارات الصدر، تهران 1415 ق، جلد 1، صفحه 81)
همچنین، در کتاب اصول كافى آمده است: " ابن سنان گوید: از امام صادق (ع) تفسیر «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» را پرسیدم، فرمود: باء بهاء (روشنى) خدا و سین سناء (رفعت) خداست و میم مجد (بزرگوارى) خداست و بعضى روایت كردهاند كه میم ملك (سلطنت) خداست."
(حاج سید جواد مصطفوی: اصول کافی، کتاب فروشی علمیه اسلامیه، جلد 1، صفحه 154)
و در تفسیر الصراط المستقیم آمده است: " قال مولانا الصادق علیه السّلام على ما رواه فی «الكافی» و «التوحید» و «العیاشی» فی تفسیر البسملة: «إن الباء بهاءاللّه، و السین سناء اللّه، و المیم مجد اللّه»"
(بروجردى سید حسین: تفسیر الصراط المستقیم، موسسه انصاریان، قم 1416 ق، جلد 3، صفحه 266).
قابل توجه آنکه، در تفسیر روح البیان در تفسیر ابجد آمده است که الف در ابجد اشاره به آلاء خداست، ب اشاره به بهاء خداست، ج اشاره به جلال خداست و دال اشاره به دین الله می باشد: " روى- ان مریم سلمت عیسى الى معلمه فعلمه ابجد فقال عیسى أ تدری ما «ابجد» قال لا فقال اما الالف فآلاء اللّه و الباء بهاء اللّه و الجیم جلال اللّه و الدال دین اللّه فقال المعلم أحسنت فما «هوز»"
(حقى بروسوى اسماعیل: تفسیر روح البیان، نشر دارالفكر، بیروت، بی تاریخ، جلد 5، صفحه 333)
از سوی دیگر، در آثار اسلامی به ارتباط اسم اعظم الهی با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اشاره شده است -- همچنین به اهمیت و اعظمیت "ب" بسم الله اشاره شده که "سرّ بسْمِلّه در باء است"؛ چنانچه، شیخ احمد احسائی در آثار خود، با استناد به احادیث اسلامی مکرراً بیان می دارد که هر چه در قرآن است در بسم الله است و هرچه در بسم الله است در باء بسم الله است -- بعبارتی سرّ البسمله فى الباء، یعنی سرّ بسمله در باء است -- و "ب" عبارت است از بهاءالله.
باری، روایاتی چند حاکی از آن است که اسم اعظم الهی در بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نهفته است. چنانچه، در کتاب آیین بندگى و نیایش از حضرت رسول - صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- روایت شده است كه فرموده اند: "بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم اقرب الى الاسم الاعظم من سواد العین الى بیاضها، یعنى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، نزدیكتر است به اسم اعظم از سیاهى چشم به سفیدى آن"
(حسین غفاری ساروی: آیین بندگى و نیایش، نشر نبیاد معارف اسلامی، صفحه 87).
و در کتاب عیون أخبار الرضا ع آمده است: "محمّد بن حسن بن ولید به سند مذكور در متن از محمّد بن سنان از امام هشتم علىّ بن موسى علیهما السّلام روایت كرده كه فرمود: همانا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» نزدیكتر است به اسم اعظم خداوند از سیاهى دیده به سپیدى آن"
(حمید رضا مستفید – علی اکبر غفاری: عیون أخبار الرضا ع، نشر صدوق، جلد 1، صفحه 653).
همچنین، در متن امالى شیخ صدوق، مجلس نود و سوم آمده است: "مستحب است بلند خواندن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ در حمد و سوره و آن آیه ایست از قرآن و باسم اعظم خدا از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیكتر است"
(محمد باقر کمره ای: امالی شیخ صدوق، نشر اسلامیه، صفحه 642).
و در احتجاجات- ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، آمده است: "یك آیه از قرآن است و این بسم الله، به اسم اعظم خدا نزدیكتر از سیاهى چشم به سفیدى آن است"
(موسوی خسروی: احتجاجات- ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، انتشارات اسلامیه، جلد 2، صفحه 383)
همچنین، در کتاب مهج الدعوات- ترجمه طبسى، در باب ادعیه اسم اعظم، آمده است: "روایتى است كه به روایت ابن عبّاس وارد شده است كه پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمودند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «ابتدا بنام خداى بخشنده مهربان»، اسمى از اسمهاى خداى تعالى است كه بزرگترین نامهاست و نیست میان آن و میان اسم خداى اعظم مگر مانند سیاهى چشم و سفیدى آن از نزدیكى"
(محمد تقی طبسی: مهج الدعوات، نشر رایحه، صفحه 491).
اما در خصوص آنکه اهمیت و سرّ بسم الله در "ب" بسم الله است، امام خمینی در اشارات تفسیری درباره سوره حمد از امیرالمؤمنین روایت می کند: "و لهذا روى عن امیرالمؤمنین و سید الموحدین ؛ صلوات الله و سلامه علیه :ان كل ما فى القرآن فى الفاتحة ، و كل ما فى الفاتحة فى بسم الله الرحمن الرحیم ، و كل ما فیه فى الباء، و كل ما فى الباء فى النقطة ، و انا نقطة تحت الباء، یعنی از امیرمؤمنان و سید موحدان، صلوات الله و سلامه علیه، روایت شده است: هر آن چه در قرآن است در سوره فاتحه هست؛ و هرچه در آن است در "با" و آنچه در "با" است در نقطه هست و من نقطه زیرِ "با" هستم ... و ورد: بالباء ظهر الوجود و بالنقطة تمیز العابد عن المعبود، یعنی و آمده است كه وجود با "با" پدید آمده و عابد با نقطه زیر "با" از معبود جدا شد"
(بخش چهارم : اشارات تفسیرى درباره سوره حمد از سایر آثار حضرت امام (س) اهمیت و فضیلت سوره حمد،
http://www.ghadeer.org/qoran/t_hamd/t_hamd07.htm).
و در سایت شبکة الاحقاقی الثقافیة در باب عن دقة علم الحرف از حضرت علی (ع) روایت ذیل را نقل می کند: "قال أسد الله الغالب الإمام علی بن أبی طالب (علیه الصلاة و السلام) واشار إلى أسرار الحروف القرآنیة حیث قال (لو شئت لأوقرت سبعین بعیرا من باء بسم الله الرحمن الرحیم) أی (تحمیل سبعین بعیرا بالكتب التی تتحدث عن حرف الباء و أسراره) و قال أیضا (علیه الصلاة و السلام): كل ما فی القرآن فی الفاتحة و كل ما فی الفاتحة فی بسم الله الرحمن الرحیم و كل ما فی بسم الله الرحمن الرحیم فی باء بسم الله و أنا النقطة التی تحت الباء"
(http://www.alehkaky.com/vb/showthread.php?p=60274).
همچنین، در تأیید اهمیت باء بسم الله، محمد خواجوی در مقدمه کتاب "توحید مکاشفان" حدیث ذیل را از حضرت محمد (ص) روایت می کند: "ظهر الموجودات من باء بسم الله الرحمن الرحیم"
(سید علی همدانی: ترجمه و متن اسرار النقطه یا توحید مکاشفان، ترجمه محمد خواجوی، نشر مولی، 1382، ص 34).
و سید حیدر آملی در صفحه 695 رساله نقد النقود، پیوست جامع الاسرار، حدیث ذیل را از حضرت رسول اکرم (ص) روایت می کند: "ظهر الوجود من باء بسم الله الرحمن الرحیم". ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه ضمن ذکر حدیث فوق می نویسد: "بالباء ظهر الوجود."
(محی الدین ابن عربی: فتوحات مکیه، محمد خواجوی، انتشارات مولی، چاپ اول، 1381 ش، جلد2، ص 134).
خلاصه کلام آنکه، اسم اعظم الهی در بسم الله الرحمن الرحیم نهفته است و با توجه به آنکه هر چه که در قرآن است در بسمالله است و هرچه که در بسمالله است در "ب" بسمالله است؛ بدین ترتیب اسم اعظم خدا باید که همان "ب" بسم الله باشد و "ب" عبارت است از بهاءالله.
باری، شیخ احمد احسائی در صفحات ١٣٦ و ١٣٧ "رسائل" در خصوص اسم اعظم مىنویسد: "ثمّ اعلم ان البسْمله اسمالله الاعظم و فىالدّعا اسألک باسمک الله الرّحمن الرّحیم و انّما قال الرّضا(ع) انّ بسمالله الرّحمن الرّحیم اقرب الی الاسم الاعظم من سواد العین الی بیاضها لانّ لفظ البسملة الاسم اللّفظى الّذى هو سواد العین اقرب الی الاسمالمعنوى الّذى هو بیاض العین و التمثیل مأخوذ من ظاهرالظاهر فان البیاض عبارة عن البساطة والسّواد عن التّرکیب ... و لمّا کان اشرف الاکوان کون الاسم الاعظم والوجود مبنیأ علیه وجب ان یکون اوّل الموجودات لعلیته و الکتاب التّدوینى طبق الکتاب التّکوینى کان الاسمالاعظم اوّل التّدوینى و هو بسمالله الرّحمن الرّحیم.
یعنی، بدان که بسملّه، اسم اعظم خدا است چنانکه در دعا آمدهاست ترا سؤال می کنم به اسمت که الله الرّحمن الرّحیم است و حضرت امام رضا (ع) فرمودهاست که بسمالله الرّحمن الرّحیم بالنّسبه به اسم اعظم نزدیکتر است از سیاهى چشم به سپیدى آن چرا که لفظ بسمله اسمى لفظى است که معادل سیاهى چشم است که به اسم معنوى که معادل سپیدى چشم است نزدیکترین چیز می باشد. و این تمثیل از ظاهر ظاهر گرفته شدهاست چرا که سفیدى علامت بساطت است و سیاهى علامت ترکیب ... و چون اشرف موجودات وجود اسم اعظم است و از آنجا که وجود همه چیز مبنى بر وجود اسم اعظم است در نتیجه واجب است که اسم اعظم اوّلین موجود باشد بخاطر آنکه علّت همه چیز دیگر است و نظر به آنکه کتاب تدوین مطابق کتاب تکوین است لهذا اسم اعظم در اوّل تدوین ظاهر می شود که آنهم بسمالله الرّحمن الرّحیم است. به عبارتی، "شیخ احمد استدلال می کند که اسم اعظم خدا اشرف موجودات است و اوّلین مخلوق است و لذا مبنا و علّت همهٴ مخلوقات و موجودات دیگر است. این مطلب اشاره به عالم تکوین و مراتب وجود و خلقت است. امّا آنگاه بیان می کند که چون کتاب تدوین (قرآن کریم) مطابق کتاب تکوین و هستى است در نتیجه همانطور که اسم اعظم اوّلین اسم و علّت همهٴ اسماء است در نتیجه باید که اسم اعظم نیز در سرآغاز قرآن قرار گیرد. از اینجا واضح می شود که بسمالله الرّحمن الرّحیم رمز اسم اعظم است ولی به معناى اخصّ حرف باء است که اسم اعظم است زیرا که بنا به قاعدهٴ شیخ احمد اسم اعظم باید در اوّل همهٴ حروف و کلمات ظاهر شود و آنهم چیزى جز باء نیست و باء هم بهاءالله است"
(مقاله تفسیر بسماللهالرّحمنالرّحیم، نادر سعیدى، ص 4).
اما از دیگر آثار اسلامی که مویّد این ادعاست که اسم اعظم الهی در "ب" بسم الله نهفته است (که همان بهاء خداوند می باشد) دعای اعمال سحرهای ماه مبارک رمضان می باشد که اسم اعظم خداوند، بهاء، در آن در رأس اسماء الهی مذکور گردیده است و برخی توسط این دعا به اسم اعظم خداوند پی برده اند؛ چنانچه، در مفاتیح الجنان، تألیف حاج شیخ عباس قمی، در دعای اعمال سحرهای ماه مبارک رمضان، از حضرت امام رضا (ع) نقل شده که فرموده اند این دعائی است که حضرت امام باقر (ع) در سحرهای ماه رمضان میخواندند:
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بِاَبْهاهُ، وَكُلُّ بَهآئِكَ بَهِىٌّ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِبَهآئِكَ كُلِّهِ. انتهی
جالب توجه آنکه، در کتاب اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام، در فضیلت ماه رمضان، آمده است: " ایّوب بن یقطین براى حضرت رضا (ع) نوشت كه این دعا را برایم تصحیح بفرمائید، امام علیه السلام براى او نوشتند كه این دعاى حضرت باقر علیه السلام است كه در سحرهاى ماه رمضان مىخواندند، پدرم از امام باقر روایت مىكرد كه فرمود: اگر مردم می دانستند كه این مسائل چه اندازه نزد خداوند ارج و اعتبار دارد و خواستههاى خواننده را برمی آورد، با یك دیگر درباره این دعا جنگ می كردند، و خداوند اشخاصى را به رحمت خود اختصاص می دهد ... حضرت باقر علیه السلام فرمود: اگر میخواستم آشكار مىكردم كه اسم اعظم خداوند در این دعا نهفته است، هرگاه این دعا را قرائت كردید در انجام درخواست خود كوشش داشته باشید كه او از علوم خفیه است، و از كسانى كه اهلیت ندارد مكتوم كنید. منافقان، دروغگویان، و منكران، اهلیت این دعا را ندارند، و او دعاء مباهله است و متن آن از قرار ذیل است كه میگوئى « اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بِاَبْهاهُ، وَكُلُّ بَهآئِكَ بَهِىٌّ » تا آخر"
(عزیز الله عطاردی: اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام، انتشارات کتابخانه صدر، صفحه 566).
باری، گرچه با توجه به روایتی که در فوق ذکر گردید، اسم اعظم الهی نزد همگان فاش نگردیده و حتی ائمه اطهار نیز حکمت را بر این می دانستند که این مطلب را مکتوم نگه دارند، اما با توجه به شواهد موجوده، قلیلی از عارفان و روحانیون بزرگ اسلامی اسم اعظم الهی را یافته و بدان افتخار جسته اند. در کتاب داستان پیامبران یا قصههاى قرآن از آدم تا خاتم، در این خصوص، آمده است: "اما با وجودى كه اسم اعظم الهى بر بندگان پوشیده است در روایات، مضامینى مانند: نسبت اسم اعظم به بسمله نزدیكتر از سیاهى چشم به سپیدى آن و یا اینكه اسم اعظم در سوره توحید است، به چشم مىخورد."
(یوسف عزیزی: داستان پیامبران یا قصههاى قرآن از آدم تا خاتم، انتشارات هاد، صفحه 31).
شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی، مبشرین به ظهور حضرت اعلی و حضرت بهاءالله، که ملهَم به الهامات ربّانیه بودند و قلب پاک و ضمیر منیرشان به انوار تقدیس و تنزیه محل تجلی اسرار پروردگار شد، در آثارشان ضمن تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم، مکرراً اظهار می دارند که بسم الله الرحمن الرحیم، جامعِ جمیعِ حقایق الهی و منبع اسرار ربانی است و در تفاسیر خود به اسم اعظم خداوند، بهاء، اشاره می کنند. فی المثل، سید کاظم رشتی در سر آغاز کتابش "رساله اسم اعظم" تصریح می کند که اسم اعظم الهی "بهاء" می باشد.
بهاءالدین محمد حسین عاملى معروف به شیخ بهائی، عارف و شاعر بزرگ اسلامی، که به حقیقت و عظمت اسم اعظم خداوند، بهاء، پی برده بود و بدین جهت لقب شیخ بهائی را برای خود برگزید، در ضمن ملحقات موش و گربه، چاپ مصر، صفحه 230 چنین سروده است:
اسم اعظم چون کسی نشناسدش
سروری بر کل اسماء باشدش
و مولوی در دفتر اول مثنوی، بیت 1759، می سراید:
ما بها و خونبها را یافتیم
جانب جان باختن بشتافتیم
(مثنوی معنوی: به اهتمام دکتر توفیق سبحانی، چاپ اول 1378، از نسخه 677 ه.ق)
که این شعر اشاره به حدیث قدسی است که می فرماید: "من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فانادیته، یعنی هر که مرا طلب کرد یافت مرا و آنکه مرا یافت، مرا شناخت و آن که مرا شناخت عاشق من شد، من نیز عاشق او شدم و آن که من عاشق او شدم او را در راه خود به قتل رساندم و هر که برای من شهید شد من خونبهای او هستم"
(روح الله مهرابخانی: الهام شعرا، موسسه عصر جدید، 2004 میلادی، صفحه 71).
شیخ بوئی در کتاب شمس المعانی در فصل یازدهم با اشاره به نام "بهاء" به ظهور حضرت بهاءالله بشارت می دهد: "سوف یشرق اشراقا من الوجه البهی الابهی به اسم البهاء فی یوم المطلق و یدخل مَرج عکا و یتحد من علی الارض کلها"، یعنی که بزودی خداوند از مشرق طلعت و جمال ابهی به اسم بهاء تجلی و اشراق می فرماید در یوم ظهور و در سرزمین عکا وارد شده جمیع را متحد خواهد کرد.
(هوشنگ گهرریز: اسم اعظم الهی، نشر بدیع – لندن، صفحه 41).
در رساله سؤال و جواب از متمّمات کتاب مستطاب اقدس، فقره 77 آمده است: "در اسلام حدیثی دالّ بر این مطالب است که از میان اسماء متعدد خدا یکی از همه عظیمتر است ولی هویت این اسم تا بحال مستور بود تا آنکه جمالقدم (حضرت بهاءالله) تأئید فرمودند که "بهاء" اسم اعظم الهی است".
در تأیید مکنون بودن اسم اعظم الهی، در الصحیفة السجادیة، دعاى پنجاهم، آمده است: بار خدایا - قسم به نامهاى پنهان شدهات (نام هائیكه علم آن را بخود اختصاص دادهاى، پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله- فرموده: خداوند را چهار هزار نام است، هزار نام را كسى جز خدا نمی داند، و هزار نام را كسى جز خدا و فرشتگان نمی داند، و هزار نام را كسى جز خدا و فرشتگان و پیغمبران نمی داند، و چهارمین هزار را مؤمنین می دانند، پس سیصد نام از آن هزار نام در توریة است، و سیصد در انجیل، و سیصد در زبور، و یكصد در قرآن، نود و نه نام آشكار و «یكى اسم اعظم» از آنها پنهان است). انتهی.
(سید علینقی فیض الاسلام: الصحیفة السجادیة، انتشارات فقیه، صفحات 379 و 380).
در کتاب معارف قرآن در المیزان، در خصوص اسم اعظم آمده است: "... بزرگترین اسماء خدای تعالی به تنهائی تمامی حقایق اسماء را شامل است و حقایق مختلف همگی در تحت آن قرار دارند و آن اسمی است که غالبا آن را اسم اعظم می نامیم ... بنابر این اسم اعظم آن اسمی خواهد بود که تمامی آثار منتهی به آن شود و هر امری در برابرش خاضع گردد."
(سید مهدی امین: معارف قرآن در المیزان، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1370 ش، صفحات 38 و 39).
و ملاصدرا در کتاب مظاهر الالهیه در این خصوص می نویسد: "بی شک باید که معنای اسم اعظم به طور اجمال مشتمل بر جمیع معانی اسماء الهی باشد هم چنانکه مظهر اسم اعظم باید حقیقتی باشد که مجموع حقایق ممکنات که همان مظاهرند را در بر گیرد."
(صدرای شیرازی، صدرالمتألین ملاصدرا: المظاهر الهیه، حمید طبیبیان، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، 1364، ص 31).
باری، " حضرت عبدالبهاء به استناد حدیث منقول از حضرت امام جعفر صادق که فرموده "الباء بهاءالله" کلمه بهاء را بیانگر نام مقدس حضرت بهاءالله می دانند که جامع همه حقائق الهی و اسرار روحانی و اسماء ربانی و رموز آسمانی است و نیز "باء" که عنوان بسمله است کافل همه معانی و سرآغاز کتب مقدسه در عالم تکوین و تدوین است به فرموده مبارک، همه عوالم غیب و شهود و ظاهر و باطن و علت خلق ایجاد رمزی از مشیت اولیه است که در "ب" جمع گردیده و به عبارت دیگر مشیت اولیه همان طلعت ابهی، حضرت بهاءالله، است که موعود همه ادیان ماضیه و امم عالم می باشند."
(هوشنگ گهرریز: اسم اعظم الهی، نشر بدیع – لندن، صفحه 37).
خلاصه کلام آنکه، در واقع اسم اعظم ظهور کلی الهی و موعود جمیع امم است که در عالم، تحقّق یافت. لذا در بیان اسماء الهی اسم اعظم بالاتر از همه نامهاست؛ نتیجتاً باید اولین موجود و نخستین مخلوق و یگانه مبدأ و منشاء کلیه رموز اسرار الهی باشد که در اول کتاب تدوین (قرآن) بنام بسم الله الرحمن الرحیم آمده است.
(هوشنگ گهرریز: اسم اعظم الهی، نشر بدیع – لندن، اکتبر 2003، ص 164).
بنابراین، با ظهور حضرت بهاءالله حقیقت اسم اعظم الهی آشکار گردید، چرا که ظهور مبارکشان تحقّق اسم اعظم الهی می باشد؛ در حقیقت می توان گفت که، اسم اعظم که برترین و مقدس ترین و جامعترین اسم خداوند می باشد دارای جمیع کمالات است و تمام حقایق اسماء مقدس الهی را در بر دارد؛ چنانچه در نامه ای از جانب حضرت شوقی افندی در خصوص اسم اعظم مرقوم شده است: اسم اعظم، نام حضرت بهاءالله است... اسم اعظم به این معناست که حضرت بهاءالله با اعظم اسامی خداوند ظاهر شده اند؛ به بیان دیگر ایشان اعظم ظهور الهی می باشند.
(نامه ای از جانب حضرت شوقی افندی خطاب به محفل روحانی ملی استرالیا و نیوزلند در 26 دسامبر 1941).
حضرت اعلی در شأن مقام بهاء در توقیعی می فرمایند: "و ان بهاء من یظهره الله فوق کل بهاء و ان جلاله فوق کل جلال. و ان جماله فوق کل جمال ... و ان نوره فوق کل نور... و ان اسمائه فوق کل اسماء.انتهی مضمون بیان مبارک: بدرستی که جلال من یظهره الله (حضرت بهاءالله) مافوق هر جلال و عظمت او بالاتر از همه عظمتها و جمال او فوق همه جمالها... و نورش پرفروغ تر از هر روشنائی... و اسمش اعظم از کل اسماء است."
(منتخبات آیات از آثار حضرت نقطه اولی، صفحه 110).
حضرت بهاءالله می فرمایند: "امروز روزی است که جمال قدم من غیر سِتر و حجاب ظاهر است و اسم اعظم من غیر استار مشهود. باب فضلش بر وجه احباب مفتوح گشته و عنایتش کل را احاطه فرموده."
(آثار قلم اعلی، جلد 5، صفحه 24).
همچنین حضرتشان در لوحی در خصوص اسم اعظم می فرمایند: "حمد مقدس از ذکر ممکنات ساحت امنع اقدس حضرت مقصودی را لایق و سزاست که به مفتاح اسم اعظم باب لقا را بر وجه عالم و جمیع امم گشود و باعلی النداء ما بین ارض و سماء صلا در داد و کل را به افق اعلی که مقر ظهور و بروز مالک اسماست دعوت فرمود، باب وصال بگشود و به صراط مستقیم راه نمود."
(آیات الهی، جلد 2، صفحه 17).
باری، سخن از عظمت "بهاء" که در آثار و متون مقدس اسلامی بدان اشاره شده در این مختصر نگنجد؛ چه از حیث ارتباط کلمه بهاء با ذات اقدس الهی، چه از حیث کاربرد کلمه بهاء در احادیث جهت توصیف و بیان اوج عظمت و اقتدار، و چه از آن حیث که جامع و حائز همه صفات و اسماء بوده -- بالاتر از همه اسماء الهی است و اسم اعظم خداوند می باشد.
اشاره به اسم اعظم خداوند و بهاء خدا در بسیاری از آثار اسلامی مذکور گردیده است و از آنجا که بهاء برتر از همه اسماء الهی می باشد، در بسیاری از ادعیه ها به عظمت کلمه بهاء قسم یاد شده است؛ چنانچه، در دعاهای امیر المؤمنین علیه السّلام، در صحیفه علویه، در باب "و من دعائه فى الحرز و العوذة"، حضرتشان به اسم اعظم خداوند قسم یاد می فرمایند: اللّهمّ بتالّق نور بهاء عرشك من اعدائى استترت ... یا مولاى طلبت كیف اخاف و انت املى و كیف اضام و علیك متّكلى اسلمت الیك نفسى و فوّضت الیك امرى و توكّلت فى كلّ احوالى، یعنی خدایا به درخشش نور بهاء عرش تو از دشمنانم خود را بپوشانم ... اى مولاى من- جویایم، چگونه بترسم كه آرزویم توئى، و چگونه مورد ستم قرار گیرم كه اعتمادم بر تو است، خود را به تو سپردم، و كارم را به تو واگذاردم، و در هر حالى به تو توكل دارم."
(سید هاشم رسولی محلاتی: صحیفه علویه، انتشارات اسلامی، صفحه 233).
در مصباح الشریعة- ترجمه عبد الرزاق گیلانى آمده است: "و لن یجد إلى ذلك سبیلا إلّا من قد عفى اللَّه تعالى عنه، و غفر له ما تقدّم من ذنبه و ما تاخّر، و زینه و البسه من نور بهائه. یعنى: راه نمىبرد به این صفت كمال، كه عفو است و مالك این درّ گرانبها نمىشود مگر كسى كه آمرزیده گناهان باشد، چه گناهان پیش و چه گناهان عقب. و جناب عزّت او را به صفات ستوده و اطوار محموده، مزین و محلّى كرده باشد و به نور بهاء و عزّت الهى، متلبّس باشد."
(عبدالرزاق گیلانی: مصباح الشریعة، نشر پیام حق، صفحه 374).
و در کتاب آسمان و جهان- ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، از امام ششم علیه السّلام آمده است: بار خدایا من از تو خواهم به نامت كه نوشته در سرادق مجد است، و خواهم بنامت كه نوشته در سرادق بهاء است، و خواهم به نامت كه نوشته در سرادق عظمت است و خواهم به نامت كه نوشته بر سرادق جلال است و به نامت كه نوشته بر سرادق عزّتست و به نامت كه نوشته بر سرادق سرائر است، آنكه پیش است و والا و خوب و خرم، و پروردگار هشت فرشته، و پروردگار عرش بزرگ. انتهی
(محمد باقر کمره ای: آسمان و جهان- ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، انتشارات اسلامیه، جلد 2، صفحه 44).
همچنین، در روایات به ارتباط بهاء با ذات الهی اشاره شده است، چنانچه، در صحفیهء سجادیه به بهاء رب العالمین اشاره می شود: "و خیر ما قرأته فی صفة الإمام قول الإمام الأعظم زین العابدین (ع) فی الصحیفة السجادیة: «اللهم انك أیدت دینك فی كل أوان بإمام أقمته علما لعبادك، و منارا فی بلادك بعد أن وصلت حبله بحبلك، و جعلته الذریعة الى رضوانك، و افترضت طاعته، و حذرت معصیته، و أمرت بامتثال أوامره، و الانتهاء عند نهیه، و ان لا یتقدمه متقدم، و لا یتأخر عنه متأخر- أی یبقى متابعا له- فهو عصمة اللائذین، و كهف المسلمین، و عروة المؤمنین، و بهاء رب العالمین»"
(مغنیه محمد جواد: تفسیر الكاشف، دار الكتب الإسلامیة، تهران 1424 ق، جلد 1، صفحه 197).
و در ادعیه ای به باء بهاء قسم یاد می شود: " و روی عنهم علیهم السّلام فی أدعیة التعقیب: «اللهمّ بألف الابتداء، و بباء البهاء، بتاء التألیف، بثاء الثناء، بجیم الجلال، بحاء الحمد، بخاء الخفاء، بدال الدوام، بذال الذكر، براء الربوبیة، بزای الزیادة، بسین السّلامة، بشین الشكر، بصاد الصبر، بضاد الضوء، بطاء الطهر، بظاء الظلام، بعین العلم، بغین الغفران، بفاء الفردانیة، بقاف القدرة، بكاف الكلمة التامّة، بلام اللوح، بمیم الملك، بنون النور، بواو الوحدانیة، بهاء الهیبة، بلام ألف لا إله إلّا أنت، بیاء یا ذا الجلال و الإكرام و الدعاء."
(بروجردى سید حسین: تفسیر الصراط المستقیم، موسسه انصاریان، قم 1416 ق، جلد 4، صفحه 52).
قابل توجه آنکه، در روایتی روح القدس، مشیت اولیه و اول ما خلق الله "بهاء الله" نامیده شده است: "و الروح القدس الأعلى هو حقیقة حقائق الأشیاء كلّها و هو شمس الضحى و الحقیقة المحمدیة البیضاء و بهاء اللّه سبحانه و تعالى و هو العقل الأول فی لسان الحكماء و القلم الأعلى فی ألسنة الشرائع الفصحاء و روح القدس الأدنى هی الدرّة الصفراء. و بدر الدجى ذات اللّه العلیا، شجرة طوبى، جنة المأوى، منزلة العلویة العلیا، و هی النفس الكلیة الإلهیة و اللوح المحفوظ و ام الكتاب یقرأ منهما سائر الأنبیاء. و قد یراد من روح القدس جبرئیل. و المراد هاهنا هو ما ذكرنا."
(صدرالمتالهین محمد بن ابراهیم: تفسیر القرآن الكریم (صدرا)، انتشارات بیدار، قم 1366 ش، جلد 1، صفحه 477).
مطلب قابل توجه دیگر آنکه، در دعاء مربوط به زمان استهلال المحرم یعنی روز اول محرم به اسم بهاء اشاره شده است (میلاد حضرت بهاءالله دوم محرم می باشد): "ما شاء الله کان اعوذ بعزة الله و جلال وجهه و ما وعاه اللوح من علم الله و ما سترت الحجب من نور بهاءالله اللهم انی ضعیف معیل فقیر..."
(سید علی بن طاوس الحلی: اقبال الاعمال، دار الکتب الاسلامیه، طهران 1367ش، ص 548).
همچنین، در برخی روایات، کلمه بهاء برای توصیف و بیان اوج عظمت و اقتدار به کار برده شده است؛ چنانچه، در روایتی برای توصیف مقام ائمه در روز قیامت از تاج بهاء استفاده شده است: "و قال الحسن بن علی زاد فی البحار عن أبیه علیهما السلام ع یأتی علماء شیعتنا القوامون لضعفاء محبینا و أهل ولایتنا یوم القیامة، و الأنوار تسطع من تیجانهم، على رأس كل واحد منهم تاج بهاء، قد انبثت تلك الأنوار فی عرصات القیامة- و دورها مسیرة ثلاثمائة ألف سنة."
(امام ابومحمد حسن بن على عسكرى: التفسیر المنسوب الى الامام العسكرى، مدرسه امام مهدى، قم 1409 ق، صفحه 345).
و در کتاب مهج الدعوات و منهج العبادات آمده است که وقتی که شعاع نور حجاب ها از بهاء عظمت خداوند ظهور نمود کوهها از این عظمت و جلال و هیبت ریز ریز شدند؛ که عین بیان چنین می باشد: " إِنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ أَنْتَ اللَّهُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَ أَسْأَلُكَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی تَجَلَّیتَ بِهَا لِلْكَلِیمِ عَلَى الْجَبَلِ الْعَظِیمِ فَلَمَّا بَدَا شُعَاعُ نُورِ الْحُجُبِ مِنْ بَهَاءِ الْعَظَمَةِ خَرَّتِ الْجِبَالُ مُتَدَكْدِكَةً لِعَظَمَتِكَ وَ جَلَالِكَ وَ هَیبَتِك ..."
(سید ابن طاوس: مهج الدعوات و منهج العبادات، نشر دار الذخائر، صفحه 76).
حتی مهمترین و اساسی ترین جلوه های دین مثل حج و رکوع نماز به بهاء نسبت داده شده است؛ چنانچه در ترجمه تفسیر المیزان به نقل از تاریخ طبری، تاریخ طبرى ج 4 ص 225 دار المعارف بمصر، آمده است: "حج بهایى است از بهاءاللَّه (الحج بهاء من بهاءالله)"
(موسوى همدانى سید محمد باقر: ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، قم 1374 ش، جلد 4، صفحه 473).
و در متن مصباح الشریعة - ترجمه مصطفوى، در الباب الخامس عشر فی الركوع، آمده است: " قال الصادق (ع) لا یركع عبد للَّه تعالى ركوعا على الحقیقة، الا زینه اللَّه بنور بهائه و أظله فی ظلال كبریائه و كساه كسوة أصفیائه... ترجمه (باب پانزدهم در ركوع) حضرت صادق (ع) فرمود ركوع نمىكند بندهاى براى خداوند متعال به ركوع حقیقى؛ مگر اینكه خدا او را به نور بهاء خود زینت داده و در سایه عظمت خود ساكن نموده و لباس برگزیدگان خود را به او بپوشاند."
(حسن مصطفوی: مصباح الشریعة، نشر انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، صفحه 61).
جالب توجه آنکه، در کتاب آسمان و جهان- ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، در توصیف بادی در بهشت به بهاء اشاره می شود (که تلویحا اشاره به آن دارد که کسی که بخواهد خدا را ببیند باید بهاء را ببیند) و روایت ذیل را از قول حضرت رسول اکرم (ص) بیان می دارد: " یك باد كه از نور آفریده است و زندگى و لذتها بر آن نوشته است و بهاء نام دارد و چون مردم بهشت شوق زیارت پروردگار خود كنند بوزد از گرما و سرما نیست، از نور عرش است بدمد در چهرههاشان و خرّم شوند و دل خوش گردند، نورى بنورشان فزاید و به درهاى بهشت زند و نهرها روان گردند و درختها تسبیح خوان، پرندهها نغمه ساز كنند و اگر هر كه در آسمانها و زمین است بر پا باشند و بشنوند آواى شادى و خوشى كه در بهشت است از شوق آن همه جان دهند و فرشتهها بر آنها در آیند"، انتهی.
(محمد باقر کمره ای: آسمان و جهان- ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، انتشارات اسلامیه، جلد 4، صفحات 233 و 234).
حتی اشاراتی مبنی بر اینکه، اولین کمال و زیبایی که از حق در عالم جلوه می نماید با صفت بهاء توأم است به چشم می خورد؛ به عبارتی توصیف ذات الهی با کلمه بهاء آمده است و هنگامیکه عرفا به مقام وصال می رسند بهاء ذات خدا را مشاهده می کنند: "كما كان حال النبی صلى اللّه علیه و سلم كان یواصل الأیام و یقول (أبیت عند ربى یطعمنى و یسقینى) فلما رجعوا من عندیة الحق الى عندیة نفوسهم قالوا فَابْعَثُوا إلخ ففى طلبهم ازكى طعاما اشارة الى ان ارباب الوصول و اصحاب المشاهدة لما شاهدوا ذلك الجمال و البهاء و ذاقوا طعم الوصال و جدوا حلاوة الانس و ملاطفات الحبیب فاذا رجعو الى عالم النفوس تطالبهم الأرواح و القلوب باغذیتهم الروحانیة فیتعللون بمشاهدة كل جمیل لان كل جمال من جمال اللّه و كل بهاء من بهاء اللّه و یتوصلون بلطافة الاطعمة الى تلك الملاطفات كما قالوا فَلْیأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْیتَلَطَّف"
(حقى بروسوى اسماعیل: تفسیر روح البیان، نشر دارالفكر، بیروت، بی تاریخ، جلد 5، صفحه 230)
ابن عجیبه در کتاب عرفانی " البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید"، بهاء را به عنوان صفتی از صفات خداوند (که البته جامع همه صفات و اسماء خداست) ترسیم نموده است:
أیا من فى بهاء جماله
و سرّ كماله و عزّ و رفعة
(ابن عجیبه احمد بن محمد: البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید، انتشارات دكتر حسن عباس زكى، قاهره 1419 ق، جلد 1، صفحه 31)
سكرنا فهمنا فى بهاء جماله
فغبنا عن الإحساس، و النور ساطع
(ابن عجیبه احمد بن محمد: البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید، انتشارات دكتر حسن عباس زكى، قاهره 1419 ق، جلد 1، صفحات 246 و 247)
و على العارفین أیضا بهاء
و علیهم من المحبّة نور
(ابن عجیبه احمد بن محمد: البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید، انتشارات دكتر حسن عباس زكى، قاهره 1419 ق، جلد 3، صفحه 141)
همچنین، در احادیث تصریح شده که در تورات به اسم بهاء در روز بزرگ اشاره شده است: " قال فی التوراة اقبل من سیناء و تجلی من ساعیر و ظهر من جبل فاران قال فی کتاب حیقوق سید یجیء من الیمن مقدس من جبل فاران فیعطی السماء بهاء و یملاء الارض نورا"
(قطب الدین راوندی: کتاب الحرائج والجرائح ج1، مؤسسه الامام المهدی، قم 1409ق، ص74)
اشعیای نبی به زیبایی تمام در وصف رسالت موعود آخر الزمان، حضرت بهاءالله، و محلی که از آنجا کلام و شریعت الهی صادر می شود، در باب 2، آیات 2 – 5 بیان می دارد: " و در ایام آخر واقع خواهد شد که کوه خانه خداوند بر قله کوهها ثابت خواهد شد و فوق تلها بر افراشته خواهد گردید و جمیع امتها بسوی آن روان خواهند شد. و قومهای بسیار عزیمت کرده خواهند گفت. بیائید تا به کوه خداوند و به خانه خدای یعقوب بر آئیم و تا طریقهای خویشرا به ما تعلیم دهد و به راههای وی سلوک نمائیم زیرا که شریعت از صیهون و کلام خداوند از اورشلیم صادر خواهد شد ... و ایشان شمشیرهای خود را برای گاوآهن و نیزه های خویش را برای اره ها خواهند شکست. و امتی بر امتی شمشیر نخواهد کشید و بار دیگر جنگ را نخواهند آموخت. ای خاندان یعقوب بیائید تا در نور خداوند (بهاءالله) سلوک نمائیم" (در تورات عبری " اور یهوه" می باشد که (اور) بهاء (یهوه) الله است؛ جالب توجه آنکه اشعیای نبی در آیه 1 باب 62 بیان می دارد: "و امتها عدالت ترا و جمیع پادشاهان جلال ترا مشاهده خواهند نمود. و تو به اسم جدیدیکه دهان خداوند آنرا قرار می دهد مسمّی خواهی شد").
باری، در آثار انبیای بنی اسرائیل نیز در باب ظهور موعود در زمان آخر که از شرق واقع می شود اشارات زیادی به " جلال خداوند = بهاءالله " شده است. در خصوص اینکه بهاءالله یعنی جلال خداوند، در کتاب مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن آمده است که "ب" بسم الله بهاءالله می باشد و منظور از بهاءالله جمال و جلال خداوند می باشد: "و فی روایة أنّ كل واحد من أجزاء البسملة إشارة إلى اسم من أسمائه تعالى فعن الصادق (علیه السّلام): «الباء بهاء اللّه، و السین سناء اللّه، و المیم مجد اللّه (ملك اللّه) و اللّه إله كل شیء الرحمن بجمیع خلقه الرحیم بالمؤمنین خاصة». أقول: المراد ببهاء اللّه جماله و جلاله و السناء بمعنى الرفعة، و أشار (علیه السّلام) فی هذا التفسیر إلى علم الحروف و هو علم شریف إلّا أنّه مكنون عند أهله و سیأتی البحث عنه إن شاء اللّه تعالى."
(موسوى سبزوارى سید عبد الاعلى: مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، موسسه اهل بیت( ع)، بیروت 1409 ق، جلد 1، صفحه 22)
باری، در کتاب اشعیای نبی پیشگوئی گردیده است: و جلال خداوند مکشوف گشته، تمامی بشر آن را با هم خواهند دید زیرا که دهان خداوند این را گفته است.
(اشعیا باب 40 آیه 5)
و باز آمده است: زیبائی کرمل و شارون ( ببینید مکان را چقدر دقیق ذکر میکند!؛ همچنین، در باب 2 آیه 15 یوشع نبی آمده است: وادی عخور (عاخور – عکا) را به دروازه امید مبدل خواهم کرد) ... جلال یهوه و زیبائی خدای ما را مشاهده خواهد نمود.
(اشعیا باب 35 آیه 2)
و همچنین اشعیا می نویسد: بر خیز و درخشان شو زیرا نور (بهاء) تو آمده و جلال خداوند بر تو طالع گردیده است.
(اشعیا باب 60 آیه 1)
باز در کتاب اشعیای نبی پیشگوئی گردیده است: نجات را به جهت اسرائیل که جلال من است در صهیون خواهم گذاشت.
( اشعیا، باب 46 آیه 13)
حزقیال نبی رؤیای خویش را در مورد ایام آخر بیان می کند: و اینک جلال خدای اسرائیل از طرف مشرق آمد ... و زمین از جلال او منور گردید.
(حزقیال باب 3 آیه 2)
حزقیال در همین باب می گوید: پس جلال خداوند از راه دروازه ای که رویش به سمت مشرق بود به خانه در آمد.
(حزقیال نبی باب 43 آیه 4)
یوحنای نبیل نیز از رویایش با این کلمات سخن می گوید: و شهر مقدس اورشلیم جدید را دیدم که از جانب خدا از آسمان نازل می شود ... و شهر احتیاج ندارد که آفتاب یا ماه آن را روشنائی دهد زیرا که جلال خدا آن را منور می سازد ...
(مکاشفات باب 21 آیه 1 و 2 و 23)
و حبقوق نبی می گوید: "زیرا که جهان از معرفت جلال خداوند مملو خواهد شد به نحوی که آبها دریا را مستور می سازد."
(حبقوق باب 2 آیه 14)
حضرت بهاءالله می فرمایند: " قد تزیّن العالم باسمه الاعظم ... هذا لهو الذی وعدتم به فی کتب الله العلیم الحکیم؛ مضمون بیان مبارک: به تحقیق، عالم به نام مبارک اسم اعظم مزیّن گشت ... این همان وعده الهی است که در کتب مقدسه خداوند علیم حکیم داده شده است."
(لئالی حکمت، جلد 2، ص 111)
همچنین می فرمایند: "ایادی عطای الهی کل را تربیت نموده و به لسان مظاهر نفس خود جمیع مَن فِی العالم را به ظهور اسم اعظم بشارت داده."
(آیات الهی، جلد 2، ص 74)
عرفان ه.
اشاره به "بهاء" در متون مقدس دینی اسلامی و همچنین کتب انبیای بنی اسرائیل بسیار است که تلویحاً بشارت بظهور حضرت بهاءالله می باشد. "مثلا بهاء کرمل و یا وعده آمدن بهاءالله در مکاشفات یوحنا. در قرآن مجید، خدا به نور آسمان و زمین تشبیه شده "اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض" و درباره یوم موعود گفته شده که در آن "أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها"، یعنی زمین به نور خدا، بهاءالله، منور خواهد شد."
(هویت بهائی و کلمه بهاء، پیام بهائی شماره 172 صفحه 5).
لیکن، از جمله اشارات صریح به "بهاءالله" در آثار اسلامی، در ارتباط با تفسیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ است که به استناد احادیث "ب" بسم الله عبارت است از بهاءالله؛ چنانچه، در کتاب نهج البیان عن كشف معانى القرآن در تفسیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ آمده است: "روى الكلینی عن عدّة من أصحابنا، عن احمد بن محمّد بن خالد، عن القاسم بن یحیى، عن جدّه الحسن بن راشد، عن عبد اللّه بن سنان، قال: سألت أبا عبد اللّه- علیه السّلام- عن تفسیر بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قال: الباء بهاء اللّه و السین سناء اللّه و المیم مجد اللّه، و روى بعضهم: المیم ملك اللّه، و اللّه إله كلّ شیء، الرّحمن بجمیع خلقه و الرحیم بالمؤمنین خاصّة."
(محمد بن حسن شیبانى: نهج البیان عن كشف معانى القرآن، نشر بنیاد دایرة المعارف اسلامى، تهران، 1413 ق، جلد 1، صفحه 69).
و در کتاب کشف الأسرار و عدة الأبرار آمده است: "روى ابو سعید الخدرى، قال: قال رسول اللَّه (ص): «إنّ عیسى بن مریم ارسلته امّه الى الكتّاب، فقال له المعلم: قل بسم اللَّه. فقال عیسى، الباء- بهاء اللَّه و السّین- سناء اللَّه، و المیم- ملك اللَّه»"
(رشیدالدین میبدى احمد بن ابى سعد: كشف الأسرار و عدة الأبرار، انتشارات امیر كبیر، تهران 1371 ش، جلد 6، صفحه 43).
همچنین، در کتاب اسرار توحید، باب 31، در ذكر معناى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ چنین آمده است: "... حدیث كرد ما را سعد بن عبد اللَّه از احمد بن محمد از قاسم بن یحیى از جدش حسن بن راشد از عبد اللَّه بن سنان كه گفت حضرت صادق (ع) را سؤال كردم از معنى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ فرمود كه باء آن بهاء و روشنى است و حسن خدا است و سین سناء و رفعت و شرف خدا و میم و مجد و كرم و كثرت عطاى خدا ..."
(محمد علی اردکانی: اسرار توحید- ترجمه التوحید، انتشارات علمیه اسلامی، صفحه 256)
و در تفسیر صافی آمده است: " رواهما فی المجمع و فی الكافی و التوحید و المعانی و العیاشی عن الصادق علیه السلام الباء بهاء اللَّه و السین سناء اللَّه و المیم مجد اللَّه. و فی روایة ملك اللَّه و الله إله كل شیء الرَّحْمنِ بجمیع خلقه و الرَّحِیمِ بالمؤمنین خاصّة."
(فیض كاشانى ملا محسن: تفسیر الصافى، انتشارات الصدر، تهران 1415 ق، جلد 1، صفحه 81)
همچنین، در کتاب اصول كافى آمده است: " ابن سنان گوید: از امام صادق (ع) تفسیر «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» را پرسیدم، فرمود: باء بهاء (روشنى) خدا و سین سناء (رفعت) خداست و میم مجد (بزرگوارى) خداست و بعضى روایت كردهاند كه میم ملك (سلطنت) خداست."
(حاج سید جواد مصطفوی: اصول کافی، کتاب فروشی علمیه اسلامیه، جلد 1، صفحه 154)
و در تفسیر الصراط المستقیم آمده است: " قال مولانا الصادق علیه السّلام على ما رواه فی «الكافی» و «التوحید» و «العیاشی» فی تفسیر البسملة: «إن الباء بهاءاللّه، و السین سناء اللّه، و المیم مجد اللّه»"
(بروجردى سید حسین: تفسیر الصراط المستقیم، موسسه انصاریان، قم 1416 ق، جلد 3، صفحه 266).
قابل توجه آنکه، در تفسیر روح البیان در تفسیر ابجد آمده است که الف در ابجد اشاره به آلاء خداست، ب اشاره به بهاء خداست، ج اشاره به جلال خداست و دال اشاره به دین الله می باشد: " روى- ان مریم سلمت عیسى الى معلمه فعلمه ابجد فقال عیسى أ تدری ما «ابجد» قال لا فقال اما الالف فآلاء اللّه و الباء بهاء اللّه و الجیم جلال اللّه و الدال دین اللّه فقال المعلم أحسنت فما «هوز»"
(حقى بروسوى اسماعیل: تفسیر روح البیان، نشر دارالفكر، بیروت، بی تاریخ، جلد 5، صفحه 333)
از سوی دیگر، در آثار اسلامی به ارتباط اسم اعظم الهی با بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اشاره شده است -- همچنین به اهمیت و اعظمیت "ب" بسم الله اشاره شده که "سرّ بسْمِلّه در باء است"؛ چنانچه، شیخ احمد احسائی در آثار خود، با استناد به احادیث اسلامی مکرراً بیان می دارد که هر چه در قرآن است در بسم الله است و هرچه در بسم الله است در باء بسم الله است -- بعبارتی سرّ البسمله فى الباء، یعنی سرّ بسمله در باء است -- و "ب" عبارت است از بهاءالله.
باری، روایاتی چند حاکی از آن است که اسم اعظم الهی در بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ نهفته است. چنانچه، در کتاب آیین بندگى و نیایش از حضرت رسول - صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم- روایت شده است كه فرموده اند: "بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم اقرب الى الاسم الاعظم من سواد العین الى بیاضها، یعنى بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، نزدیكتر است به اسم اعظم از سیاهى چشم به سفیدى آن"
(حسین غفاری ساروی: آیین بندگى و نیایش، نشر نبیاد معارف اسلامی، صفحه 87).
و در کتاب عیون أخبار الرضا ع آمده است: "محمّد بن حسن بن ولید به سند مذكور در متن از محمّد بن سنان از امام هشتم علىّ بن موسى علیهما السّلام روایت كرده كه فرمود: همانا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» نزدیكتر است به اسم اعظم خداوند از سیاهى دیده به سپیدى آن"
(حمید رضا مستفید – علی اکبر غفاری: عیون أخبار الرضا ع، نشر صدوق، جلد 1، صفحه 653).
همچنین، در متن امالى شیخ صدوق، مجلس نود و سوم آمده است: "مستحب است بلند خواندن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ در حمد و سوره و آن آیه ایست از قرآن و باسم اعظم خدا از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیكتر است"
(محمد باقر کمره ای: امالی شیخ صدوق، نشر اسلامیه، صفحه 642).
و در احتجاجات- ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، آمده است: "یك آیه از قرآن است و این بسم الله، به اسم اعظم خدا نزدیكتر از سیاهى چشم به سفیدى آن است"
(موسوی خسروی: احتجاجات- ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، انتشارات اسلامیه، جلد 2، صفحه 383)
همچنین، در کتاب مهج الدعوات- ترجمه طبسى، در باب ادعیه اسم اعظم، آمده است: "روایتى است كه به روایت ابن عبّاس وارد شده است كه پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمودند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ «ابتدا بنام خداى بخشنده مهربان»، اسمى از اسمهاى خداى تعالى است كه بزرگترین نامهاست و نیست میان آن و میان اسم خداى اعظم مگر مانند سیاهى چشم و سفیدى آن از نزدیكى"
(محمد تقی طبسی: مهج الدعوات، نشر رایحه، صفحه 491).
اما در خصوص آنکه اهمیت و سرّ بسم الله در "ب" بسم الله است، امام خمینی در اشارات تفسیری درباره سوره حمد از امیرالمؤمنین روایت می کند: "و لهذا روى عن امیرالمؤمنین و سید الموحدین ؛ صلوات الله و سلامه علیه :ان كل ما فى القرآن فى الفاتحة ، و كل ما فى الفاتحة فى بسم الله الرحمن الرحیم ، و كل ما فیه فى الباء، و كل ما فى الباء فى النقطة ، و انا نقطة تحت الباء، یعنی از امیرمؤمنان و سید موحدان، صلوات الله و سلامه علیه، روایت شده است: هر آن چه در قرآن است در سوره فاتحه هست؛ و هرچه در آن است در "با" و آنچه در "با" است در نقطه هست و من نقطه زیرِ "با" هستم ... و ورد: بالباء ظهر الوجود و بالنقطة تمیز العابد عن المعبود، یعنی و آمده است كه وجود با "با" پدید آمده و عابد با نقطه زیر "با" از معبود جدا شد"
(بخش چهارم : اشارات تفسیرى درباره سوره حمد از سایر آثار حضرت امام (س) اهمیت و فضیلت سوره حمد،
http://www.ghadeer.org/qoran/t_hamd/t_hamd07.htm).
و در سایت شبکة الاحقاقی الثقافیة در باب عن دقة علم الحرف از حضرت علی (ع) روایت ذیل را نقل می کند: "قال أسد الله الغالب الإمام علی بن أبی طالب (علیه الصلاة و السلام) واشار إلى أسرار الحروف القرآنیة حیث قال (لو شئت لأوقرت سبعین بعیرا من باء بسم الله الرحمن الرحیم) أی (تحمیل سبعین بعیرا بالكتب التی تتحدث عن حرف الباء و أسراره) و قال أیضا (علیه الصلاة و السلام): كل ما فی القرآن فی الفاتحة و كل ما فی الفاتحة فی بسم الله الرحمن الرحیم و كل ما فی بسم الله الرحمن الرحیم فی باء بسم الله و أنا النقطة التی تحت الباء"
(http://www.alehkaky.com/vb/showthread.php?p=60274).
همچنین، در تأیید اهمیت باء بسم الله، محمد خواجوی در مقدمه کتاب "توحید مکاشفان" حدیث ذیل را از حضرت محمد (ص) روایت می کند: "ظهر الموجودات من باء بسم الله الرحمن الرحیم"
(سید علی همدانی: ترجمه و متن اسرار النقطه یا توحید مکاشفان، ترجمه محمد خواجوی، نشر مولی، 1382، ص 34).
و سید حیدر آملی در صفحه 695 رساله نقد النقود، پیوست جامع الاسرار، حدیث ذیل را از حضرت رسول اکرم (ص) روایت می کند: "ظهر الوجود من باء بسم الله الرحمن الرحیم". ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه ضمن ذکر حدیث فوق می نویسد: "بالباء ظهر الوجود."
(محی الدین ابن عربی: فتوحات مکیه، محمد خواجوی، انتشارات مولی، چاپ اول، 1381 ش، جلد2، ص 134).
خلاصه کلام آنکه، اسم اعظم الهی در بسم الله الرحمن الرحیم نهفته است و با توجه به آنکه هر چه که در قرآن است در بسمالله است و هرچه که در بسمالله است در "ب" بسمالله است؛ بدین ترتیب اسم اعظم خدا باید که همان "ب" بسم الله باشد و "ب" عبارت است از بهاءالله.
باری، شیخ احمد احسائی در صفحات ١٣٦ و ١٣٧ "رسائل" در خصوص اسم اعظم مىنویسد: "ثمّ اعلم ان البسْمله اسمالله الاعظم و فىالدّعا اسألک باسمک الله الرّحمن الرّحیم و انّما قال الرّضا(ع) انّ بسمالله الرّحمن الرّحیم اقرب الی الاسم الاعظم من سواد العین الی بیاضها لانّ لفظ البسملة الاسم اللّفظى الّذى هو سواد العین اقرب الی الاسمالمعنوى الّذى هو بیاض العین و التمثیل مأخوذ من ظاهرالظاهر فان البیاض عبارة عن البساطة والسّواد عن التّرکیب ... و لمّا کان اشرف الاکوان کون الاسم الاعظم والوجود مبنیأ علیه وجب ان یکون اوّل الموجودات لعلیته و الکتاب التّدوینى طبق الکتاب التّکوینى کان الاسمالاعظم اوّل التّدوینى و هو بسمالله الرّحمن الرّحیم.
یعنی، بدان که بسملّه، اسم اعظم خدا است چنانکه در دعا آمدهاست ترا سؤال می کنم به اسمت که الله الرّحمن الرّحیم است و حضرت امام رضا (ع) فرمودهاست که بسمالله الرّحمن الرّحیم بالنّسبه به اسم اعظم نزدیکتر است از سیاهى چشم به سپیدى آن چرا که لفظ بسمله اسمى لفظى است که معادل سیاهى چشم است که به اسم معنوى که معادل سپیدى چشم است نزدیکترین چیز می باشد. و این تمثیل از ظاهر ظاهر گرفته شدهاست چرا که سفیدى علامت بساطت است و سیاهى علامت ترکیب ... و چون اشرف موجودات وجود اسم اعظم است و از آنجا که وجود همه چیز مبنى بر وجود اسم اعظم است در نتیجه واجب است که اسم اعظم اوّلین موجود باشد بخاطر آنکه علّت همه چیز دیگر است و نظر به آنکه کتاب تدوین مطابق کتاب تکوین است لهذا اسم اعظم در اوّل تدوین ظاهر می شود که آنهم بسمالله الرّحمن الرّحیم است. به عبارتی، "شیخ احمد استدلال می کند که اسم اعظم خدا اشرف موجودات است و اوّلین مخلوق است و لذا مبنا و علّت همهٴ مخلوقات و موجودات دیگر است. این مطلب اشاره به عالم تکوین و مراتب وجود و خلقت است. امّا آنگاه بیان می کند که چون کتاب تدوین (قرآن کریم) مطابق کتاب تکوین و هستى است در نتیجه همانطور که اسم اعظم اوّلین اسم و علّت همهٴ اسماء است در نتیجه باید که اسم اعظم نیز در سرآغاز قرآن قرار گیرد. از اینجا واضح می شود که بسمالله الرّحمن الرّحیم رمز اسم اعظم است ولی به معناى اخصّ حرف باء است که اسم اعظم است زیرا که بنا به قاعدهٴ شیخ احمد اسم اعظم باید در اوّل همهٴ حروف و کلمات ظاهر شود و آنهم چیزى جز باء نیست و باء هم بهاءالله است"
(مقاله تفسیر بسماللهالرّحمنالرّحیم، نادر سعیدى، ص 4).
اما از دیگر آثار اسلامی که مویّد این ادعاست که اسم اعظم الهی در "ب" بسم الله نهفته است (که همان بهاء خداوند می باشد) دعای اعمال سحرهای ماه مبارک رمضان می باشد که اسم اعظم خداوند، بهاء، در آن در رأس اسماء الهی مذکور گردیده است و برخی توسط این دعا به اسم اعظم خداوند پی برده اند؛ چنانچه، در مفاتیح الجنان، تألیف حاج شیخ عباس قمی، در دعای اعمال سحرهای ماه مبارک رمضان، از حضرت امام رضا (ع) نقل شده که فرموده اند این دعائی است که حضرت امام باقر (ع) در سحرهای ماه رمضان میخواندند:
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بِاَبْهاهُ، وَكُلُّ بَهآئِكَ بَهِىٌّ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِبَهآئِكَ كُلِّهِ. انتهی
جالب توجه آنکه، در کتاب اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام، در فضیلت ماه رمضان، آمده است: " ایّوب بن یقطین براى حضرت رضا (ع) نوشت كه این دعا را برایم تصحیح بفرمائید، امام علیه السلام براى او نوشتند كه این دعاى حضرت باقر علیه السلام است كه در سحرهاى ماه رمضان مىخواندند، پدرم از امام باقر روایت مىكرد كه فرمود: اگر مردم می دانستند كه این مسائل چه اندازه نزد خداوند ارج و اعتبار دارد و خواستههاى خواننده را برمی آورد، با یك دیگر درباره این دعا جنگ می كردند، و خداوند اشخاصى را به رحمت خود اختصاص می دهد ... حضرت باقر علیه السلام فرمود: اگر میخواستم آشكار مىكردم كه اسم اعظم خداوند در این دعا نهفته است، هرگاه این دعا را قرائت كردید در انجام درخواست خود كوشش داشته باشید كه او از علوم خفیه است، و از كسانى كه اهلیت ندارد مكتوم كنید. منافقان، دروغگویان، و منكران، اهلیت این دعا را ندارند، و او دعاء مباهله است و متن آن از قرار ذیل است كه میگوئى « اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ بَهآئِكَ بِاَبْهاهُ، وَكُلُّ بَهآئِكَ بَهِىٌّ » تا آخر"
(عزیز الله عطاردی: اخبار و آثار حضرت امام رضا علیه السلام، انتشارات کتابخانه صدر، صفحه 566).
باری، گرچه با توجه به روایتی که در فوق ذکر گردید، اسم اعظم الهی نزد همگان فاش نگردیده و حتی ائمه اطهار نیز حکمت را بر این می دانستند که این مطلب را مکتوم نگه دارند، اما با توجه به شواهد موجوده، قلیلی از عارفان و روحانیون بزرگ اسلامی اسم اعظم الهی را یافته و بدان افتخار جسته اند. در کتاب داستان پیامبران یا قصههاى قرآن از آدم تا خاتم، در این خصوص، آمده است: "اما با وجودى كه اسم اعظم الهى بر بندگان پوشیده است در روایات، مضامینى مانند: نسبت اسم اعظم به بسمله نزدیكتر از سیاهى چشم به سپیدى آن و یا اینكه اسم اعظم در سوره توحید است، به چشم مىخورد."
(یوسف عزیزی: داستان پیامبران یا قصههاى قرآن از آدم تا خاتم، انتشارات هاد، صفحه 31).
شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی، مبشرین به ظهور حضرت اعلی و حضرت بهاءالله، که ملهَم به الهامات ربّانیه بودند و قلب پاک و ضمیر منیرشان به انوار تقدیس و تنزیه محل تجلی اسرار پروردگار شد، در آثارشان ضمن تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم، مکرراً اظهار می دارند که بسم الله الرحمن الرحیم، جامعِ جمیعِ حقایق الهی و منبع اسرار ربانی است و در تفاسیر خود به اسم اعظم خداوند، بهاء، اشاره می کنند. فی المثل، سید کاظم رشتی در سر آغاز کتابش "رساله اسم اعظم" تصریح می کند که اسم اعظم الهی "بهاء" می باشد.
بهاءالدین محمد حسین عاملى معروف به شیخ بهائی، عارف و شاعر بزرگ اسلامی، که به حقیقت و عظمت اسم اعظم خداوند، بهاء، پی برده بود و بدین جهت لقب شیخ بهائی را برای خود برگزید، در ضمن ملحقات موش و گربه، چاپ مصر، صفحه 230 چنین سروده است:
اسم اعظم چون کسی نشناسدش
سروری بر کل اسماء باشدش
و مولوی در دفتر اول مثنوی، بیت 1759، می سراید:
ما بها و خونبها را یافتیم
جانب جان باختن بشتافتیم
(مثنوی معنوی: به اهتمام دکتر توفیق سبحانی، چاپ اول 1378، از نسخه 677 ه.ق)
که این شعر اشاره به حدیث قدسی است که می فرماید: "من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فانادیته، یعنی هر که مرا طلب کرد یافت مرا و آنکه مرا یافت، مرا شناخت و آن که مرا شناخت عاشق من شد، من نیز عاشق او شدم و آن که من عاشق او شدم او را در راه خود به قتل رساندم و هر که برای من شهید شد من خونبهای او هستم"
(روح الله مهرابخانی: الهام شعرا، موسسه عصر جدید، 2004 میلادی، صفحه 71).
شیخ بوئی در کتاب شمس المعانی در فصل یازدهم با اشاره به نام "بهاء" به ظهور حضرت بهاءالله بشارت می دهد: "سوف یشرق اشراقا من الوجه البهی الابهی به اسم البهاء فی یوم المطلق و یدخل مَرج عکا و یتحد من علی الارض کلها"، یعنی که بزودی خداوند از مشرق طلعت و جمال ابهی به اسم بهاء تجلی و اشراق می فرماید در یوم ظهور و در سرزمین عکا وارد شده جمیع را متحد خواهد کرد.
(هوشنگ گهرریز: اسم اعظم الهی، نشر بدیع – لندن، صفحه 41).
در رساله سؤال و جواب از متمّمات کتاب مستطاب اقدس، فقره 77 آمده است: "در اسلام حدیثی دالّ بر این مطالب است که از میان اسماء متعدد خدا یکی از همه عظیمتر است ولی هویت این اسم تا بحال مستور بود تا آنکه جمالقدم (حضرت بهاءالله) تأئید فرمودند که "بهاء" اسم اعظم الهی است".
در تأیید مکنون بودن اسم اعظم الهی، در الصحیفة السجادیة، دعاى پنجاهم، آمده است: بار خدایا - قسم به نامهاى پنهان شدهات (نام هائیكه علم آن را بخود اختصاص دادهاى، پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله- فرموده: خداوند را چهار هزار نام است، هزار نام را كسى جز خدا نمی داند، و هزار نام را كسى جز خدا و فرشتگان نمی داند، و هزار نام را كسى جز خدا و فرشتگان و پیغمبران نمی داند، و چهارمین هزار را مؤمنین می دانند، پس سیصد نام از آن هزار نام در توریة است، و سیصد در انجیل، و سیصد در زبور، و یكصد در قرآن، نود و نه نام آشكار و «یكى اسم اعظم» از آنها پنهان است). انتهی.
(سید علینقی فیض الاسلام: الصحیفة السجادیة، انتشارات فقیه، صفحات 379 و 380).
در کتاب معارف قرآن در المیزان، در خصوص اسم اعظم آمده است: "... بزرگترین اسماء خدای تعالی به تنهائی تمامی حقایق اسماء را شامل است و حقایق مختلف همگی در تحت آن قرار دارند و آن اسمی است که غالبا آن را اسم اعظم می نامیم ... بنابر این اسم اعظم آن اسمی خواهد بود که تمامی آثار منتهی به آن شود و هر امری در برابرش خاضع گردد."
(سید مهدی امین: معارف قرآن در المیزان، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1370 ش، صفحات 38 و 39).
و ملاصدرا در کتاب مظاهر الالهیه در این خصوص می نویسد: "بی شک باید که معنای اسم اعظم به طور اجمال مشتمل بر جمیع معانی اسماء الهی باشد هم چنانکه مظهر اسم اعظم باید حقیقتی باشد که مجموع حقایق ممکنات که همان مظاهرند را در بر گیرد."
(صدرای شیرازی، صدرالمتألین ملاصدرا: المظاهر الهیه، حمید طبیبیان، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، 1364، ص 31).
باری، " حضرت عبدالبهاء به استناد حدیث منقول از حضرت امام جعفر صادق که فرموده "الباء بهاءالله" کلمه بهاء را بیانگر نام مقدس حضرت بهاءالله می دانند که جامع همه حقائق الهی و اسرار روحانی و اسماء ربانی و رموز آسمانی است و نیز "باء" که عنوان بسمله است کافل همه معانی و سرآغاز کتب مقدسه در عالم تکوین و تدوین است به فرموده مبارک، همه عوالم غیب و شهود و ظاهر و باطن و علت خلق ایجاد رمزی از مشیت اولیه است که در "ب" جمع گردیده و به عبارت دیگر مشیت اولیه همان طلعت ابهی، حضرت بهاءالله، است که موعود همه ادیان ماضیه و امم عالم می باشند."
(هوشنگ گهرریز: اسم اعظم الهی، نشر بدیع – لندن، صفحه 37).
خلاصه کلام آنکه، در واقع اسم اعظم ظهور کلی الهی و موعود جمیع امم است که در عالم، تحقّق یافت. لذا در بیان اسماء الهی اسم اعظم بالاتر از همه نامهاست؛ نتیجتاً باید اولین موجود و نخستین مخلوق و یگانه مبدأ و منشاء کلیه رموز اسرار الهی باشد که در اول کتاب تدوین (قرآن) بنام بسم الله الرحمن الرحیم آمده است.
(هوشنگ گهرریز: اسم اعظم الهی، نشر بدیع – لندن، اکتبر 2003، ص 164).
بنابراین، با ظهور حضرت بهاءالله حقیقت اسم اعظم الهی آشکار گردید، چرا که ظهور مبارکشان تحقّق اسم اعظم الهی می باشد؛ در حقیقت می توان گفت که، اسم اعظم که برترین و مقدس ترین و جامعترین اسم خداوند می باشد دارای جمیع کمالات است و تمام حقایق اسماء مقدس الهی را در بر دارد؛ چنانچه در نامه ای از جانب حضرت شوقی افندی در خصوص اسم اعظم مرقوم شده است: اسم اعظم، نام حضرت بهاءالله است... اسم اعظم به این معناست که حضرت بهاءالله با اعظم اسامی خداوند ظاهر شده اند؛ به بیان دیگر ایشان اعظم ظهور الهی می باشند.
(نامه ای از جانب حضرت شوقی افندی خطاب به محفل روحانی ملی استرالیا و نیوزلند در 26 دسامبر 1941).
حضرت اعلی در شأن مقام بهاء در توقیعی می فرمایند: "و ان بهاء من یظهره الله فوق کل بهاء و ان جلاله فوق کل جلال. و ان جماله فوق کل جمال ... و ان نوره فوق کل نور... و ان اسمائه فوق کل اسماء.انتهی مضمون بیان مبارک: بدرستی که جلال من یظهره الله (حضرت بهاءالله) مافوق هر جلال و عظمت او بالاتر از همه عظمتها و جمال او فوق همه جمالها... و نورش پرفروغ تر از هر روشنائی... و اسمش اعظم از کل اسماء است."
(منتخبات آیات از آثار حضرت نقطه اولی، صفحه 110).
حضرت بهاءالله می فرمایند: "امروز روزی است که جمال قدم من غیر سِتر و حجاب ظاهر است و اسم اعظم من غیر استار مشهود. باب فضلش بر وجه احباب مفتوح گشته و عنایتش کل را احاطه فرموده."
(آثار قلم اعلی، جلد 5، صفحه 24).
همچنین حضرتشان در لوحی در خصوص اسم اعظم می فرمایند: "حمد مقدس از ذکر ممکنات ساحت امنع اقدس حضرت مقصودی را لایق و سزاست که به مفتاح اسم اعظم باب لقا را بر وجه عالم و جمیع امم گشود و باعلی النداء ما بین ارض و سماء صلا در داد و کل را به افق اعلی که مقر ظهور و بروز مالک اسماست دعوت فرمود، باب وصال بگشود و به صراط مستقیم راه نمود."
(آیات الهی، جلد 2، صفحه 17).
باری، سخن از عظمت "بهاء" که در آثار و متون مقدس اسلامی بدان اشاره شده در این مختصر نگنجد؛ چه از حیث ارتباط کلمه بهاء با ذات اقدس الهی، چه از حیث کاربرد کلمه بهاء در احادیث جهت توصیف و بیان اوج عظمت و اقتدار، و چه از آن حیث که جامع و حائز همه صفات و اسماء بوده -- بالاتر از همه اسماء الهی است و اسم اعظم خداوند می باشد.
اشاره به اسم اعظم خداوند و بهاء خدا در بسیاری از آثار اسلامی مذکور گردیده است و از آنجا که بهاء برتر از همه اسماء الهی می باشد، در بسیاری از ادعیه ها به عظمت کلمه بهاء قسم یاد شده است؛ چنانچه، در دعاهای امیر المؤمنین علیه السّلام، در صحیفه علویه، در باب "و من دعائه فى الحرز و العوذة"، حضرتشان به اسم اعظم خداوند قسم یاد می فرمایند: اللّهمّ بتالّق نور بهاء عرشك من اعدائى استترت ... یا مولاى طلبت كیف اخاف و انت املى و كیف اضام و علیك متّكلى اسلمت الیك نفسى و فوّضت الیك امرى و توكّلت فى كلّ احوالى، یعنی خدایا به درخشش نور بهاء عرش تو از دشمنانم خود را بپوشانم ... اى مولاى من- جویایم، چگونه بترسم كه آرزویم توئى، و چگونه مورد ستم قرار گیرم كه اعتمادم بر تو است، خود را به تو سپردم، و كارم را به تو واگذاردم، و در هر حالى به تو توكل دارم."
(سید هاشم رسولی محلاتی: صحیفه علویه، انتشارات اسلامی، صفحه 233).
در مصباح الشریعة- ترجمه عبد الرزاق گیلانى آمده است: "و لن یجد إلى ذلك سبیلا إلّا من قد عفى اللَّه تعالى عنه، و غفر له ما تقدّم من ذنبه و ما تاخّر، و زینه و البسه من نور بهائه. یعنى: راه نمىبرد به این صفت كمال، كه عفو است و مالك این درّ گرانبها نمىشود مگر كسى كه آمرزیده گناهان باشد، چه گناهان پیش و چه گناهان عقب. و جناب عزّت او را به صفات ستوده و اطوار محموده، مزین و محلّى كرده باشد و به نور بهاء و عزّت الهى، متلبّس باشد."
(عبدالرزاق گیلانی: مصباح الشریعة، نشر پیام حق، صفحه 374).
و در کتاب آسمان و جهان- ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، از امام ششم علیه السّلام آمده است: بار خدایا من از تو خواهم به نامت كه نوشته در سرادق مجد است، و خواهم بنامت كه نوشته در سرادق بهاء است، و خواهم به نامت كه نوشته در سرادق عظمت است و خواهم به نامت كه نوشته بر سرادق جلال است و به نامت كه نوشته بر سرادق عزّتست و به نامت كه نوشته بر سرادق سرائر است، آنكه پیش است و والا و خوب و خرم، و پروردگار هشت فرشته، و پروردگار عرش بزرگ. انتهی
(محمد باقر کمره ای: آسمان و جهان- ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، انتشارات اسلامیه، جلد 2، صفحه 44).
همچنین، در روایات به ارتباط بهاء با ذات الهی اشاره شده است، چنانچه، در صحفیهء سجادیه به بهاء رب العالمین اشاره می شود: "و خیر ما قرأته فی صفة الإمام قول الإمام الأعظم زین العابدین (ع) فی الصحیفة السجادیة: «اللهم انك أیدت دینك فی كل أوان بإمام أقمته علما لعبادك، و منارا فی بلادك بعد أن وصلت حبله بحبلك، و جعلته الذریعة الى رضوانك، و افترضت طاعته، و حذرت معصیته، و أمرت بامتثال أوامره، و الانتهاء عند نهیه، و ان لا یتقدمه متقدم، و لا یتأخر عنه متأخر- أی یبقى متابعا له- فهو عصمة اللائذین، و كهف المسلمین، و عروة المؤمنین، و بهاء رب العالمین»"
(مغنیه محمد جواد: تفسیر الكاشف، دار الكتب الإسلامیة، تهران 1424 ق، جلد 1، صفحه 197).
و در ادعیه ای به باء بهاء قسم یاد می شود: " و روی عنهم علیهم السّلام فی أدعیة التعقیب: «اللهمّ بألف الابتداء، و بباء البهاء، بتاء التألیف، بثاء الثناء، بجیم الجلال، بحاء الحمد، بخاء الخفاء، بدال الدوام، بذال الذكر، براء الربوبیة، بزای الزیادة، بسین السّلامة، بشین الشكر، بصاد الصبر، بضاد الضوء، بطاء الطهر، بظاء الظلام، بعین العلم، بغین الغفران، بفاء الفردانیة، بقاف القدرة، بكاف الكلمة التامّة، بلام اللوح، بمیم الملك، بنون النور، بواو الوحدانیة، بهاء الهیبة، بلام ألف لا إله إلّا أنت، بیاء یا ذا الجلال و الإكرام و الدعاء."
(بروجردى سید حسین: تفسیر الصراط المستقیم، موسسه انصاریان، قم 1416 ق، جلد 4، صفحه 52).
قابل توجه آنکه، در روایتی روح القدس، مشیت اولیه و اول ما خلق الله "بهاء الله" نامیده شده است: "و الروح القدس الأعلى هو حقیقة حقائق الأشیاء كلّها و هو شمس الضحى و الحقیقة المحمدیة البیضاء و بهاء اللّه سبحانه و تعالى و هو العقل الأول فی لسان الحكماء و القلم الأعلى فی ألسنة الشرائع الفصحاء و روح القدس الأدنى هی الدرّة الصفراء. و بدر الدجى ذات اللّه العلیا، شجرة طوبى، جنة المأوى، منزلة العلویة العلیا، و هی النفس الكلیة الإلهیة و اللوح المحفوظ و ام الكتاب یقرأ منهما سائر الأنبیاء. و قد یراد من روح القدس جبرئیل. و المراد هاهنا هو ما ذكرنا."
(صدرالمتالهین محمد بن ابراهیم: تفسیر القرآن الكریم (صدرا)، انتشارات بیدار، قم 1366 ش، جلد 1، صفحه 477).
مطلب قابل توجه دیگر آنکه، در دعاء مربوط به زمان استهلال المحرم یعنی روز اول محرم به اسم بهاء اشاره شده است (میلاد حضرت بهاءالله دوم محرم می باشد): "ما شاء الله کان اعوذ بعزة الله و جلال وجهه و ما وعاه اللوح من علم الله و ما سترت الحجب من نور بهاءالله اللهم انی ضعیف معیل فقیر..."
(سید علی بن طاوس الحلی: اقبال الاعمال، دار الکتب الاسلامیه، طهران 1367ش، ص 548).
همچنین، در برخی روایات، کلمه بهاء برای توصیف و بیان اوج عظمت و اقتدار به کار برده شده است؛ چنانچه، در روایتی برای توصیف مقام ائمه در روز قیامت از تاج بهاء استفاده شده است: "و قال الحسن بن علی زاد فی البحار عن أبیه علیهما السلام ع یأتی علماء شیعتنا القوامون لضعفاء محبینا و أهل ولایتنا یوم القیامة، و الأنوار تسطع من تیجانهم، على رأس كل واحد منهم تاج بهاء، قد انبثت تلك الأنوار فی عرصات القیامة- و دورها مسیرة ثلاثمائة ألف سنة."
(امام ابومحمد حسن بن على عسكرى: التفسیر المنسوب الى الامام العسكرى، مدرسه امام مهدى، قم 1409 ق، صفحه 345).
و در کتاب مهج الدعوات و منهج العبادات آمده است که وقتی که شعاع نور حجاب ها از بهاء عظمت خداوند ظهور نمود کوهها از این عظمت و جلال و هیبت ریز ریز شدند؛ که عین بیان چنین می باشد: " إِنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ أَنْتَ اللَّهُ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَ أَسْأَلُكَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی تَجَلَّیتَ بِهَا لِلْكَلِیمِ عَلَى الْجَبَلِ الْعَظِیمِ فَلَمَّا بَدَا شُعَاعُ نُورِ الْحُجُبِ مِنْ بَهَاءِ الْعَظَمَةِ خَرَّتِ الْجِبَالُ مُتَدَكْدِكَةً لِعَظَمَتِكَ وَ جَلَالِكَ وَ هَیبَتِك ..."
(سید ابن طاوس: مهج الدعوات و منهج العبادات، نشر دار الذخائر، صفحه 76).
حتی مهمترین و اساسی ترین جلوه های دین مثل حج و رکوع نماز به بهاء نسبت داده شده است؛ چنانچه در ترجمه تفسیر المیزان به نقل از تاریخ طبری، تاریخ طبرى ج 4 ص 225 دار المعارف بمصر، آمده است: "حج بهایى است از بهاءاللَّه (الحج بهاء من بهاءالله)"
(موسوى همدانى سید محمد باقر: ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، قم 1374 ش، جلد 4، صفحه 473).
و در متن مصباح الشریعة - ترجمه مصطفوى، در الباب الخامس عشر فی الركوع، آمده است: " قال الصادق (ع) لا یركع عبد للَّه تعالى ركوعا على الحقیقة، الا زینه اللَّه بنور بهائه و أظله فی ظلال كبریائه و كساه كسوة أصفیائه... ترجمه (باب پانزدهم در ركوع) حضرت صادق (ع) فرمود ركوع نمىكند بندهاى براى خداوند متعال به ركوع حقیقى؛ مگر اینكه خدا او را به نور بهاء خود زینت داده و در سایه عظمت خود ساكن نموده و لباس برگزیدگان خود را به او بپوشاند."
(حسن مصطفوی: مصباح الشریعة، نشر انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، صفحه 61).
جالب توجه آنکه، در کتاب آسمان و جهان- ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، در توصیف بادی در بهشت به بهاء اشاره می شود (که تلویحا اشاره به آن دارد که کسی که بخواهد خدا را ببیند باید بهاء را ببیند) و روایت ذیل را از قول حضرت رسول اکرم (ص) بیان می دارد: " یك باد كه از نور آفریده است و زندگى و لذتها بر آن نوشته است و بهاء نام دارد و چون مردم بهشت شوق زیارت پروردگار خود كنند بوزد از گرما و سرما نیست، از نور عرش است بدمد در چهرههاشان و خرّم شوند و دل خوش گردند، نورى بنورشان فزاید و به درهاى بهشت زند و نهرها روان گردند و درختها تسبیح خوان، پرندهها نغمه ساز كنند و اگر هر كه در آسمانها و زمین است بر پا باشند و بشنوند آواى شادى و خوشى كه در بهشت است از شوق آن همه جان دهند و فرشتهها بر آنها در آیند"، انتهی.
(محمد باقر کمره ای: آسمان و جهان- ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، انتشارات اسلامیه، جلد 4، صفحات 233 و 234).
حتی اشاراتی مبنی بر اینکه، اولین کمال و زیبایی که از حق در عالم جلوه می نماید با صفت بهاء توأم است به چشم می خورد؛ به عبارتی توصیف ذات الهی با کلمه بهاء آمده است و هنگامیکه عرفا به مقام وصال می رسند بهاء ذات خدا را مشاهده می کنند: "كما كان حال النبی صلى اللّه علیه و سلم كان یواصل الأیام و یقول (أبیت عند ربى یطعمنى و یسقینى) فلما رجعوا من عندیة الحق الى عندیة نفوسهم قالوا فَابْعَثُوا إلخ ففى طلبهم ازكى طعاما اشارة الى ان ارباب الوصول و اصحاب المشاهدة لما شاهدوا ذلك الجمال و البهاء و ذاقوا طعم الوصال و جدوا حلاوة الانس و ملاطفات الحبیب فاذا رجعو الى عالم النفوس تطالبهم الأرواح و القلوب باغذیتهم الروحانیة فیتعللون بمشاهدة كل جمیل لان كل جمال من جمال اللّه و كل بهاء من بهاء اللّه و یتوصلون بلطافة الاطعمة الى تلك الملاطفات كما قالوا فَلْیأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْیتَلَطَّف"
(حقى بروسوى اسماعیل: تفسیر روح البیان، نشر دارالفكر، بیروت، بی تاریخ، جلد 5، صفحه 230)
ابن عجیبه در کتاب عرفانی " البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید"، بهاء را به عنوان صفتی از صفات خداوند (که البته جامع همه صفات و اسماء خداست) ترسیم نموده است:
أیا من فى بهاء جماله
و سرّ كماله و عزّ و رفعة
(ابن عجیبه احمد بن محمد: البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید، انتشارات دكتر حسن عباس زكى، قاهره 1419 ق، جلد 1، صفحه 31)
سكرنا فهمنا فى بهاء جماله
فغبنا عن الإحساس، و النور ساطع
(ابن عجیبه احمد بن محمد: البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید، انتشارات دكتر حسن عباس زكى، قاهره 1419 ق، جلد 1، صفحات 246 و 247)
و على العارفین أیضا بهاء
و علیهم من المحبّة نور
(ابن عجیبه احمد بن محمد: البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید، انتشارات دكتر حسن عباس زكى، قاهره 1419 ق، جلد 3، صفحه 141)
همچنین، در احادیث تصریح شده که در تورات به اسم بهاء در روز بزرگ اشاره شده است: " قال فی التوراة اقبل من سیناء و تجلی من ساعیر و ظهر من جبل فاران قال فی کتاب حیقوق سید یجیء من الیمن مقدس من جبل فاران فیعطی السماء بهاء و یملاء الارض نورا"
(قطب الدین راوندی: کتاب الحرائج والجرائح ج1، مؤسسه الامام المهدی، قم 1409ق، ص74)
اشعیای نبی به زیبایی تمام در وصف رسالت موعود آخر الزمان، حضرت بهاءالله، و محلی که از آنجا کلام و شریعت الهی صادر می شود، در باب 2، آیات 2 – 5 بیان می دارد: " و در ایام آخر واقع خواهد شد که کوه خانه خداوند بر قله کوهها ثابت خواهد شد و فوق تلها بر افراشته خواهد گردید و جمیع امتها بسوی آن روان خواهند شد. و قومهای بسیار عزیمت کرده خواهند گفت. بیائید تا به کوه خداوند و به خانه خدای یعقوب بر آئیم و تا طریقهای خویشرا به ما تعلیم دهد و به راههای وی سلوک نمائیم زیرا که شریعت از صیهون و کلام خداوند از اورشلیم صادر خواهد شد ... و ایشان شمشیرهای خود را برای گاوآهن و نیزه های خویش را برای اره ها خواهند شکست. و امتی بر امتی شمشیر نخواهد کشید و بار دیگر جنگ را نخواهند آموخت. ای خاندان یعقوب بیائید تا در نور خداوند (بهاءالله) سلوک نمائیم" (در تورات عبری " اور یهوه" می باشد که (اور) بهاء (یهوه) الله است؛ جالب توجه آنکه اشعیای نبی در آیه 1 باب 62 بیان می دارد: "و امتها عدالت ترا و جمیع پادشاهان جلال ترا مشاهده خواهند نمود. و تو به اسم جدیدیکه دهان خداوند آنرا قرار می دهد مسمّی خواهی شد").
باری، در آثار انبیای بنی اسرائیل نیز در باب ظهور موعود در زمان آخر که از شرق واقع می شود اشارات زیادی به " جلال خداوند = بهاءالله " شده است. در خصوص اینکه بهاءالله یعنی جلال خداوند، در کتاب مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن آمده است که "ب" بسم الله بهاءالله می باشد و منظور از بهاءالله جمال و جلال خداوند می باشد: "و فی روایة أنّ كل واحد من أجزاء البسملة إشارة إلى اسم من أسمائه تعالى فعن الصادق (علیه السّلام): «الباء بهاء اللّه، و السین سناء اللّه، و المیم مجد اللّه (ملك اللّه) و اللّه إله كل شیء الرحمن بجمیع خلقه الرحیم بالمؤمنین خاصة». أقول: المراد ببهاء اللّه جماله و جلاله و السناء بمعنى الرفعة، و أشار (علیه السّلام) فی هذا التفسیر إلى علم الحروف و هو علم شریف إلّا أنّه مكنون عند أهله و سیأتی البحث عنه إن شاء اللّه تعالى."
(موسوى سبزوارى سید عبد الاعلى: مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، موسسه اهل بیت( ع)، بیروت 1409 ق، جلد 1، صفحه 22)
باری، در کتاب اشعیای نبی پیشگوئی گردیده است: و جلال خداوند مکشوف گشته، تمامی بشر آن را با هم خواهند دید زیرا که دهان خداوند این را گفته است.
(اشعیا باب 40 آیه 5)
و باز آمده است: زیبائی کرمل و شارون ( ببینید مکان را چقدر دقیق ذکر میکند!؛ همچنین، در باب 2 آیه 15 یوشع نبی آمده است: وادی عخور (عاخور – عکا) را به دروازه امید مبدل خواهم کرد) ... جلال یهوه و زیبائی خدای ما را مشاهده خواهد نمود.
(اشعیا باب 35 آیه 2)
و همچنین اشعیا می نویسد: بر خیز و درخشان شو زیرا نور (بهاء) تو آمده و جلال خداوند بر تو طالع گردیده است.
(اشعیا باب 60 آیه 1)
باز در کتاب اشعیای نبی پیشگوئی گردیده است: نجات را به جهت اسرائیل که جلال من است در صهیون خواهم گذاشت.
( اشعیا، باب 46 آیه 13)
حزقیال نبی رؤیای خویش را در مورد ایام آخر بیان می کند: و اینک جلال خدای اسرائیل از طرف مشرق آمد ... و زمین از جلال او منور گردید.
(حزقیال باب 3 آیه 2)
حزقیال در همین باب می گوید: پس جلال خداوند از راه دروازه ای که رویش به سمت مشرق بود به خانه در آمد.
(حزقیال نبی باب 43 آیه 4)
یوحنای نبیل نیز از رویایش با این کلمات سخن می گوید: و شهر مقدس اورشلیم جدید را دیدم که از جانب خدا از آسمان نازل می شود ... و شهر احتیاج ندارد که آفتاب یا ماه آن را روشنائی دهد زیرا که جلال خدا آن را منور می سازد ...
(مکاشفات باب 21 آیه 1 و 2 و 23)
و حبقوق نبی می گوید: "زیرا که جهان از معرفت جلال خداوند مملو خواهد شد به نحوی که آبها دریا را مستور می سازد."
(حبقوق باب 2 آیه 14)
حضرت بهاءالله می فرمایند: " قد تزیّن العالم باسمه الاعظم ... هذا لهو الذی وعدتم به فی کتب الله العلیم الحکیم؛ مضمون بیان مبارک: به تحقیق، عالم به نام مبارک اسم اعظم مزیّن گشت ... این همان وعده الهی است که در کتب مقدسه خداوند علیم حکیم داده شده است."
(لئالی حکمت، جلد 2، ص 111)
همچنین می فرمایند: "ایادی عطای الهی کل را تربیت نموده و به لسان مظاهر نفس خود جمیع مَن فِی العالم را به ظهور اسم اعظم بشارت داده."
(آیات الهی، جلد 2، ص 74)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر