دیدگاه آئین بهائی: جنبه اخلاقی جهانی شدن (بخش اول)
پروفسور سهیل بشروئی
ترجمه حوریوش رحمانی
قسمت اوّل:
"طوبی لمن اصبح قائماً علی خدمة الامم ... لیس الفخر لمن یحب الوطن بل لمن یحبّ العالم ... فی الحقیقه عالم یک وطن محسوب است و من علی الارض اهل آن ... مقصود اصلاح عالم و راحت امم بوده این اصلاح و راحت ظاهر نشود مگر به اتّحاد و اتّفاق".(۱)
(ترجمه مضمون عربی: خوشا به حال کسی که هر صبحگاه به خدمت همه ملل جهان قائم باشد ... افتخار تنها نصیب کسی نیست که وطنش را دوست داشته باشد، بلکه آن کس که جهان را دوست دارد)
این مطالب را مؤسّس آئین بهائی، حضرت بهاء الله در اواخر قرن نوزدهم بیان فرمودند. این پیام عمومی مؤکّداً همه ما انسانها را متعلّق به یک خاندان و یک وطن که این کره خاکی است میداند. حضرت بهاء الله همچنین اعلام فرموده اند که بشریّت در این زمان به مرحله بلوغ خود نائل شده و قادر است که در سرنوشت خود تحوّلی به وجود آورد و نظم جهانی جدیدی تأسیس نماید که هدف نهائی آن صلح جهانی است. حضرت بهاء الله و جانشینان ایشان بینشی جهانی، اخلاقی جهانی و نظمی جهانی ارائه فرموده اند که بهائیان را در سراسر جهان تشویق می نماید تا در یک نقشه کلّی تحوّل جهانی مشارکت داشته باشند. امروزه جامعه بهائی در بین جامعه بزرگ جهان، دارای یک هویّت زنده جهانی، تشکیلاتی عالمگیر با یک نظام اداری می باشد که به نحوی مؤثّر در سطح محلّی، ملّی و بین المللی عمل می نماید. بهائیان معتقدند که درک این مسئله که مرحله بلوغ بشریّت فرا رسیده و یک جامعه جهانی در حال شکل گیری است برای همه ما انسانها ارزش حیاتی دارد. چه که ما یا از روی عقل سلیم و یا بر اثر جبر زمان در واقع به سوی یک چنین آینده ای در حرکت هستیم.
در طی چند دهه اخیر منتقدین نظام اقتصادی جهانی توجّه را به امور مهمّی مانند حفظ محیط زیست و حقوق کارگران جلب نموده اند. به این ترتیب نویسندگان و کسانی که در امور جهانی فعّال هستند به سیاستمداران، ارباب جراید و عموم مردم یاری داده اند تا چگونگی پدیده به اصطلاح "جهانی شدن" (۲) را از نو بررسی و شناسائی نمایند. مبحث جهانی شدن به خصوص در جمع سیاستمداران، اغلب تحت تأثیر منافع صرفاً ملّی اعم از منافع اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی قرار دارد. ولی این منافع محدود و محلیّ است، در حالیکه اگر بخواهیم پدیده جهانی شدن را به دقّت مورد مطالعه قرار دهیم متوجّه می شویم که این بحث از چهارچوب مشکلات و مسائل محدودی که معمولاً مورد نظر است فرا تر می رود، بنابراین بحث درباره این موضوع را کاملاً گسترش میدهیم تا ابعاد فرهنگی و روحانی را نیز در برگیرد، چه که جهانی شدن یک جریان صرفاً مادّی و عینی نیست، بلکه یک فرآیند انسانی است که از یک سو ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و از سوی دیگر ابعاد فرهنگی، روحانی و مذهبی را در بر میگیرد. به عبارت دیگر در واقع جهانی شدن به همان اندازه که جنبه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و قانونی دارد دارای جنبه اخلاقی و روحانی نیز می باشد.
هر چند پدیده جهانی شدن امکانات بسیار وسیعی برای بشریّت فراهم می سازد ولی این امکانات نباید ما را از توجّه به مشکلات بزرگی که این پدیده برای مردم جهان به دنبال دارد منصرف نماید. تنها از طریق اقدامات هم آهنگ جامعه جهانی است که میتوان امیدوار بود که خطرهای ناشی از تروریسم بین الملل، تکثیر سلاح های مرگبار، مواد مخدّر، جنایات، شیوع بیماریها و آلودگی محیط زیست نهایتاً بر طرف گردد. علاوه بر این مسائل مهم جهانی، جهت تعدیل معیشت، تجدید سازمان نظام آموزشی به نحوی که جوابگوی نیازهای قرن بیست و یکم باشد و همچنین رویاروئی با انحطاط اخلاقی عالمگیر فردی و اجتماعی، باید کوششهائی جدّی به عمل آید. از آنجائی که این مسائل رفاه تمامی جامعه بشری را تهدید می کند مقابله با آنها مستلزم اقدامی متّحد و هم آهنگ از ناحیه همه کشورهای جهان می باشد.
در میان آشفتگی و اضطرابی که بر روابط بین المللی کنونی حکمفرماست، همه گروهها و هیئت های مسئول در جهان امروز خود را ملزم به یافتن طرحی جهانی جهت حل اختلاف و داوری می دانند. سؤالی که به خصوص باید مطرح گردد اینست که "چگونه میتوان از یک برخورد فاجعه آمیز و پیروزی ناپذیر بین تمدّن ها اجتناب نمود؟ نویسنده این تز بحث انگیز خود پاسخی برای این پرسش دارد. پرفسور "ساموئل هانتینگتون" در کتاب خود به نام "برخورد تمدّن ها و تجدید بنای نظم جهانی" که در سال ۱۹۹۶ منتشر شد این نکته را که عموماً مورد غفلت واقع گردیده عنوان نموده است:
"همانگونه که بسیاری اشاره نموده اند، به هر اندازه که بشریّت را به شعب و فرق گوناگون تقسیم نموده باشند، ادیان بزرگ جهان یعنی مسیحیّت غربی، فرق ارتدوکس، هندوئیسم، آئین بودا، اسلام، فلسفه کنفوسیوس، تائوئیسم و یهود همگی در عین حال ارزش های اخلاقی مشترکی را نیز ترویج می نمایند، اگر هرگز قرار باشد بشر تمدّنی جهانی تأسیس نماید، این تمدّن تدریجاً بر اثر بررسی و گسترش این ارزش های مشترک ظاهر خواهد شد".(۳)
حدود ۱۲۵ سال پیش، حضرت بهاء الله با توجّه به نیاز شدید بشریّت به رفع اختلاف دینی و روحانی، در آثار خود به شرایطی که برای ایجاد یک تمدّن عالمگیر و یک نظام اداری جهانی ضروری است اشاره نموده و بر لزوم ظهور یک وجدان عمومی جهانی، یک آگاهی روحانی و یک حس مسئولیّت تازه تأکید فرموده اند. در یکی از الواح خود، مردم جهان را به این نحو نصیحت فرموده اند:
"ای دوستان سراپرده یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار. انشاء الله نور انصاف بتابد و عالم را از اعتساف مقدّس فرماید"(۴)
برای جامعه بین المللی بهائی، جهانی شدن دیدگاهی است از اتّحاد جهانی در عمیق ترین و وسیع ترین شکل خود که همه جنبه های حیات بشری را در بر خواهد گرفت. امّا یک چنین دیدگاهی از وحدت و یگانگی اهل عالم با بازار جهانی بی روح و غالباً بی شکل و هویّتی که امروزه ناظر عملکرد آن هستیم هیچگونه ارتباطی ندارد، بلکه این بینش در عین حال که وحدت اصلی نوع بشر را مورد تأیید قرار میدهد، به تنوّع شکوهمند عقاید و فرهنگها آگاه بوده آن را ارج می نهد. نظر آئین بهائی در مورد جهانی شدن را میتوان در تعهّدی نسبت به مفهوم "وحدت در کثرت" و نتایج عملی آن در حیات فردی و اجتماعی خلاصه نمود.
یک جامعه جهانی باید از گرایش به همگونگی و یک شکلی عمومی که معمولاًاز ناحیه یک قدرت مستبدّ مرکزی ناشی می گردد آزاد باشد. زیرا که یک جهان متنوّع بهترین شرایط را برای همه به وجود می آورد تا از طریق مساعی مستقلّ، عقلانی، روحانی و طبیعی استعدادهای خود را به بهترین وجهی شکوفا سازند. وقتی که وحدت عالم انسانی در وجدان بشری رسوخ یابد، تنوّع و کثرت به جای آنکه موجبی برای اختلاف و نفاق باشد، خود سدّی در مقابل استبداد و خودکامگی خواهد بود.
بینش چند فرهنگی حائز اهمیّت است، چه که در مقابل تصوّری که امروزه از جهانی شدن وجود دارد، نمونه مناسبی ارائه می دهد. با پایان گرفتن جنگ سرد بیش از یک دهه پیش، طرفداران جهانی شدن با اشتیاق، امکانات تحوّل آفرین بازار و عملکرد آنرا به عنوان نوعی علاج کلی برای همه دردهای جهان پذیرفتند. شکی نیست بازار در بعضی موارد در این راستا مؤثّر بوده است. در طی زمان، بازار به صورت وسیله مفیدی برای ارائه کالاها و خدمات در آمده و تا حدّی در ارتباط و همبستگی مردم نیز موفّق بوده است. اخیراً یکی از مطالعات بهائی در این زمینه چنین نتیجه گیری میکند که: "کره زمین هم اکنون صورت "یک وطن" و ساکنان بلاد مختلف حال حکم "اهل آن" را یافته است." (۵) ولی آیا نمونه های اقتصادی دیگری وجود نخواهد داشت، نمونه هائی که در عین حال که از گرایش ذاتی انسان به عدالت و شفقت ناشی می گردد بتواند استعدادهای انسانی را پرورش داده شکوفا سازد؟
اگر بر این باور باشیم که نوع بشر در حال حاضر، بدون آنکه یک مقام مالی و پولی بر اساس عدالت، همکاری و انسان دوستی بنا نهاده باشد، به نقطه اوج پیشرفت اقتصادی خود نائل گشته است، سخت در اشتباه خواهیم بود. علاوه بر این وقتی جنبه اخلاقی جهانی شدن مطرح می گردد، باید بر این مسئله تأکید گردد که بازار پاسخ مثبت و قانع کننده ای برای مسائل مهمّی از قبیل چگونگی تأسیس یک حکومت جهانی و یا چگونگی ایجاد توافق و سازش بین فرهنگها ندارد. به طور خلاصه کاملاً واضح است که ما نمیتوانیم آینده جامعه جهانی را که اکنون در حال شکل گیری است تماماً در گرو اتکاء به نیروهای بازار بگذاریم.
از نظر بهائیان، اتّحاد زیر بنای تعالیم همه ادیان را تشکیل میدهد، امّا در امور اجتماعی، تأسیس موازین عمومی عدالت اهمیّت خاص دارد، چه که عدالت اساس اصلی اتّحاد است و بدون اتّحاد صلح امکان پذیر نیست. بنا نهادن یک جامعه جهانی صلح جو مراحلی را در بر دارد. ابتدا عدالت برای عموم باید تأسیس گردد، سپس وحدت جهانی باید تحقّق پذیرد و نهایتاً صلح جهانی جلوه نماید. به این ترتیب نظام جهانی که بشریّت در راه استقرارش تلاش می نماید به هیچ وجه نباید اجازه دهد گروهی گروه دیگر را استثمار نماید، تجارت بین المللی باید آزاد و عادلانه باشد و همه کارگران و مدیران و صاحبان صنایع باید در سودی که تولید می شود شریک و سهیم باشند. نظم جدید جهانی باید تعدیل معیشت را تضمین نماید و برای همه اعضای خانواده بشری امکانات مساوی فراهم سازد و بالاتر از همه، تساوی حقوق زن و مرد را رعایت نماید.
قسمت دوم:
غالباً توجّه به "نسبیّت گرائی فرهنگی" مبحث جهانی شدن را خنثی می نماید. نسبیّت گرائی فرهنگی در تئوری عبارت است از این عقیده که بعضی از سنن اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی برای گروه خاصی، ذاتی است و تحمیل ناگهانی موازین ساختگی و بیگانه بر آن گروه، یک نوع تجاوز ناروا به حریم دیگران محسوب می شود. امّا این نوع اعتراضات غالباً تلاشی در جهت شانه خالی کردن از رعایت موازین عمومی حقوق بشر می باشد. در واقع نسبیّت گرائی فرهنگی یعنی نظریّه ای که منکر چنین موازین کلی می باشد، خود یک حیله سیاسی است که که بر این استدلال غلط تکیه دارد که جوامع جهان امروز جدا از یکدیگر و در انزوای چهار چوب فرهنگ خود پرورش یافته اند، حال آنکه حتّی نظری سطحی به تاریخ بشر، بدون تردید نمایانگر آنست که هر جامعه ای در روی زمین هزاران نوع بستگی با جوامع دیگر دارد و این واقعیّتی است که تحقیقات باستان شناسی و غیره هر روز بیشتر بر آن مهر تأیید می نهد. دیگر نمیتوان با اتّکاء به این استدلال سست و بی پایه، نیاز به موازینی کلی و جهانی را در مورد رفتار و نحوه اداره جامعه نادیده گرفت. هر گونه شرایطی که افراد را در پرورش استعدادهای ذاتی خود محدود سازد و مانع پیشرفت و ترقّی آنان گردد باید تغییر یابد.
شاید بتوان گفت که وحدت اصلی و اولیّه ای که همه مردم و نژادهای جهان را به هم مرتبط می سازد بیش از هر چیز در خرد همیشگی بشر متجلّی می باشد، خردی که "گوتفرید لایپنیتز" آن را "فلسفه همیشگی" می نامد یعنی آن "سنت کلی و مورد قبول عموم" که بین همه فرهنگها مشترک بوده به صور گوناگون جلوه می نماید و دید مشترکی از تعهد بشری را منعکس می سازد. بدون شک با مراجعه به این دیدگاههای اساسی، میتوان آن وجوه مشترک اصلی را که موجب اتّحاد همه مردم می گردد یافت و نتیجتاً یک نظام اداره کننده جهان واحد بر اساس ارزش های کلی طرح ریزی نمود. از یک چنین طرحی میتوان یک نظام اخلاقی فراگیر جهانی و یک "قانون عمومی حقوق و مسئولیّتهای بشری" مشترک به وجود آورد. هنگامی که این مقصود به طور کامل حاصل گردد، آن وقت است که بشریّت آمادگی آن را خواهد داشت تا به بلوغ اخلاقی و خرد لازم جهت ایجاد یک جامعه حقیقتاً جهانی یا یک نظم جدید جهانی نائل گردد. هیچگونه قدرت اداره کننده دیگری را که بتواند عدالت و اتّحاد واقعی را منظور نماید و در تصمیم گیری بر اصول اخلاقی و روحانی متّکی باشد نمیتوان تصوّر نمود.(۶)
بهائیان جهانی شدن را به طور کلّی جزوی از تکامل تمدّن بشری میدانند و آن را مرحله اجتناب ناپذیری از بلوغ تدریجی بشریّت می شمرند. حضرت ولیّ امرالله جهانی شدن یا نظم جهانی را به عنوان "هدفی که بشریّت تحت تأثیر نیروهای متّحد کننده حیات ناچار به سوی آن در حرکت است" (۷) توصیف نموده و امور ذیل را به عنوان شرایط ضروری تأسیس یک نظام جهانی زنده ذکر فرموده ا ند:
· یک پارلمان جهانی با اختیار وضع قوانین لازم الاجرا که به طریق دموکراتیک انتخاب شده باشد.
· یک هیئت اجرائی جهانی که مسئول اجرای قوانین باشد.
· یک قوّه قضائیّه بین المللی که در اختلافات قانوناً داوری نماید.
· یک سیستم ارتباطات جهانی که همه جهان را در بر گیرد و در دسترس همه شهروندان جهان باشد.
· یک زبان کمکی بین المللی.
· نظام متّحد الشکل اوزان و مقادیر و پول جهانی.
· مطبوعات و وسائل ارتباط جمعی جهانی که بر اصول اخلاقی متّکی باشد.
· عدالت اقتصادی برای همه مردم جهان.
· آزادی از قید تعصّبات. (۸)
لازم به تذکّر است که علّت طرح نقشه ای که حضرت ولیّ امرالله توصیف فرموده اند وقوع دو جنگ جهانی و مصائب قرن بیستم نبوده است، بلکه در واقع عناصر اصلی این طرح در آثار مقدّسه دیانت بهائی مدّتها قبل از آغاز قرن بیستم ظاهر شده است. بهائیان از همان آغاز ظهور آئین خود در نیمه قرن نوزدهم، در تلاشهای خود برای بنا نهادن جهانی بر اساس اصل وحدت در کثرت، با مسئله جهانی شدن از نزدیک روبرو بوده اند.
در طی یک قرن و نیمی که از ظهور آئین بهائی می گذرد، توسعه و گسترش پی گیر جامعه بهائی در صحنه جهانی منتهی به ایجاد جامعه ای گردیده که امروزه حقیقتاً دارای ویژگی های یک جامعه جهانی می باشد. به این ترتیب هنگامی که در سال ۱۹۸۵ بیت العدل اعظم که عالیترین مرجع دیانت بهائی است بیانیه جامعی تحت عنوان "وعده صلح جهانی" منتشر نمود، به خصوص به این پدیده به این نحو اشاره فرموده است:
"تجاربی راکه جامعه بهائی به دست آورده میتوان به عنوان نمونه و مثالی بارز از این اتّحاد روزافزون دانست. جامعه بهائی جامعه ای است مرکب از سه تا چهار میلیون نفر از بسیاری از کشورها و فرهنگها و طبقات و افرادی که سابقاً متدیّن به ادیان مختلف بوده و حال در خدمات روحانی و اجتماعی و اقتصادی در اغلب نقاط عالم که خدماتشان مورد نیاز است مشغول به کار و کوششند. جامعه ای است به صورت یک واحد زنده و متحرّک که مظهر تنوّع خانواده انسانی است و امورش را به نظامی مقبول بر اساس اصول مشورت اداره می نماید و نیز از فیوضات هدایت الهی که در تاریخ بشری جاری گشته مستفیض می گردد."(۹)
قسمت سوم:
در مورد مسئله امنیّت جمعی و حفظ نظم و قوانین بین المللی باید گفت که این مسئلۀ حسّاس ابتدا توسّط حضرت بهاء الله در بین سالهای ۱۸۶۷ و ۱۸۶۸ مطرح گردیده است. در یک سلسله توقیعاتی خطاب به سلاطین و فرمانروایان جهان در آن زمان، حضرت بهاء الله بر اهمیّت ایجاد یک نظام جهانی امنیّت جمعی که همه کشورها را در بر گیرد تأکید فرموده اند. به خصوص یک نظام دو مرحله ای پیشنهاد فرموده اند که ابتدا مکانیزم رسمی مشورت است که موجب برقراری ارتباط بین دولت ها و مردم می گردد و به این ترتیب در رفع تشنّج و تجاوز و حلّ اختلافات کمک می نماید و فقط در مرحله دوّم و پس از آنکه همه تلاش های صلح آمیز به جائی نرسد، مکانیزم مؤثّر اجرائی لازم است که برای کشورها و گروههائی که سیاست های جنگ طلبانه در پیش گیرند، نظارت یا مجازات هایی را لازم می داند. این دو بعد امنیّت جمعی یعنی مشورت و اقدام را حضرت بهاء الله چنین توصیف فرموده اند:
"لابد بر اینست مجمع بزرگی در ارض بر پا شود و ملوک و سلاطین در آن مجمع مفاوضه در صلح اکبر نمایند و آن اینست که دول عظیم برای آسایش عالم به صلح محکم متشبّث شوند."(۱۰)
با وجود آنکه بهائیان بر این باورند که علل اختلافات بشری نهایتاً رفع خواهد گردید، ولی طرح امنیّت جمعی پیشنهادی به طور واقع بینانه ای امکان اختلاف را به عنوان یک واقعیّت ذاتی طبیعت بشری در نظر می گیرد. به این دلیل جامعه بهائی از تأسیس نیروی پلیس بین المللی جهت نظارت بر حفظ صلح جانبداری می نماید. برای آنکه جهانی شدن در عالیترین مفهوم خود متجلّی گردد، جامعه جهانی باید از نظر روانی، سیاسی و نظامی آمادگی داشته باشد تا بتواند جهت حفظ حق مسلّم امنیّت و ایمنی کشورها، جوامع و افراد اقدام نماید.
به همین ترتیب اتّحاد واقعی را به نحوی که بتواند تداوم یک نظام عادلانه امنیّت جمعی را تضمین نماید نمی توان صرفاً از طریق همبستگی سیاسی و اقتصادی حاصل نمود، گر چه این همبستگی ها خود عوامل مهمی در یک فرآیند بزرگتر به شمار می روند. نیل به اتّحاد در عمیق ترین و کامل ترین شکل خود مستلزم دو تحوّل اخلاقی می باشد: یکی در قلوب افراد بشر و دیگری کلّاً در جامعه بشری. "اروین لازلو" رئیس کلوپ بوداپست، در کتاب جدید خود تحت عنوان You can change the World ، بر این نکته به این نحو تأکید نموده است: "نیل به صلح در قلوب مردم مقدّمه ای است برای نیل به صلح در جهان و صلح درونی تا حد زیادی به ایجاد شرایط منصفانه تری در دهکده جهانی که ما شتابان به سوی آن ره پیموده ایم متّکی می باشد." (۱۱)
قسمت چهارم:
جهانی شدن علاوه بر احتمال خطر استثمار اقتصادی منابع طبیعی و انسانی، مسائل دیگری را نیز برای جوامع سنّتی و در حال توسعه مطرح می سازد. اگر جهانی شدن مفهومی بیش از ایجاد بازار بزرگی از کالاها داشته باشد، این مفهوم چه بازتابی در بازار عقاید یعنی موازین اجتماعی و فرهنگی محلّی خواهد داشت؟ کشورهائی که از رفاه مادّی کم تری برخوردارند و جوامع مذهبی متعدّد و متنوّعی که در این کشورها زندگی می کنند باید عمیقاً و به طور جدّی بیاندیشند که چگونه می توانند بدون آنکه از منافع اقتصادی جهانی شدن محروم گردند، هویّت فرهنگی خود را به بهترین وجهی حفظ نمایند. در واقع مشکل مهمّی که امروزه در مورد جهانی شدن مطرح است اینست که چگونه می توان هویّت جوامع مختلف را در چهار چوب همبستگی و اتّحاد کلّی جامعه جهانی حفظ نمود.
امّا حفظ هویّت فرهنگی بایستی در چهارچوب یک وفاداری وسیع تر یعنی وفاداری نسبت به نوع بشر به طور کلّی و کره ارض به عنوان وطن مشترک در نظر گرفته شود. همه جوامع صرفنظر از چگونگی وضع اقتصادشان، میبایستی واقعیّات یک جهان در حال تغییر را بپذیرند و ناچار خود را با مقتضیات اجتناب ناپذیر آن تطبیق دهند.
با توجّه به اینکه بسیاری از ارزش های جهانی شدن خصوصیّاتی غیر فردی و غیر عاطفی است از اینرو نامناسب ترین راه رویاروئی کشورها با آنهایی است که خود را از این فرآیند کنار بکشند. چه درست گفته اند که مخالفت با جهانی شدن مانند مقاومت در مقابل نیروی جاذبه است. هیچ تلاشی در این راه موفّق نمیشود. به قول ولتر، فیلسوف فرانسوی: کسی که به روح زمان خود نپیوندد آنرا در همه بدبختی های خود خواهد شناخت.
کشورهای در حال توسعه و اقوام مختلفی که در این کشورها زندگی می کنند به جای آنکه از روند جهانی شدن کناره گیری نمایند، می بایستی با پیوستن فعّالانه به این فرآیند، در جهت شکل دادن آن گام بردارند. جهان نباید از کمکهای ممتاز و ارزنده ای که همه جوامع، بدون استثناء با سهیم نمودن دیگران در عالیترین و شریف ترین ارزش های معنوی خود می توانند ارائه دهند محروم مانند. اگر روند جهانی شدن در مسیر کنونی خود رها گردد تا با انگیزه های مادّی، به نحوی بیرحمانه به پیش رود، در واقع برای آن دسته از مردم جهان که انگیزه های اخلاقی، دینی و روحانی دارند تجربه ای ویرانگر و وحشتبار خواهد بود، ولی اگر این حرکت عظیم با احساسی قلبی و افکاری روشن همراه باشد می تواند به همان اندازه سودمند باشد که امکان دارد مضر واقع گردد.
سخنوران، اندیشمندان و شعرای نسلهای متعدّد بشری در وصف اتّحاد جهانی سخن گفته اند و این موضوع الهام بخش بسیاری از شعرای نامدار اروپا بوده است. آلفرد لرد تنی سن، شاعر انگلیسی در یکی از اشعار خود به نام Locksley Hall ، این رؤیا را چنین توصیف می نماید:
... طبل جنگ خاموش و بیرق های نبرد نا افراشته است
در انجمن انسانی و در اتّحاد جهانی ...
شاعر و نویسنده فرانسوی، ویکتور هوگو با همین لحن از پرچم واحد نوع بشر و تأسیس "جمهوری جهان" سخن می گوید: پرچم شکوهمند همه ما،
پرچمی که چون افراشته گردد هرگز فرو نیفتد
جمهوری جهان است.
برای تحقّق این رویای "اتّحاد" یا "جمهوری جهان"، یک قانون اساسی جهانی مورد نیاز است که درخشان ترین موازینی را که تا کنون بشر به آن نائل شده است منعکس سازد. اصل غیر اخلاقی تنازع بقا باید نهایتاً جای خود را به تعاون بقا یعنی صفت الهیّه رحم و شفقت دهد، در حالیکه دستور اخلاقی "برتری دادن همگان بر خویشتن" باید جایگزین طمع لگام گسیخته تجارت گرائی گردد. هر نوع نمونه تجارت و بازار آزاد که بتوان بین مردم مختلف تأسیس نمود در بهترین شکل خود صرفاً یک ارتباط سطحی و محدود خواهد بود. بدون شناخت این واقعیّت که در ماورای صورت ظاهر زندگی بعد اخلاقی برتری وجود دارد و اینکه انسانها به غیر از دارا بودن نفس ناطقه، موجوداتی روحانی می باشند، نمی توان امیدوار بود که یک جامعه جهانی واقعاً متّحد و به نحو مؤثّر هم آهنگ بتوان تأسیس نمود. چنانکه در یکی از بیانیه های جامعه بهائی آمده است: "تمامی آنچه که ما تمدّن می نامیم خود یک فرآیند روحانی است، فرآیندی که در طی آن فکر و روح بشری به نحوی پیشرو با بروز استعدادهای ذاتی معنوی و عقلانی خود، طرق و وسائل کامل تر و پیچیده تری ارائه داده است."(۱۲)
پروفسور سهیل بشروئی
ترجمه حوریوش رحمانی
قسمت اوّل:
"طوبی لمن اصبح قائماً علی خدمة الامم ... لیس الفخر لمن یحب الوطن بل لمن یحبّ العالم ... فی الحقیقه عالم یک وطن محسوب است و من علی الارض اهل آن ... مقصود اصلاح عالم و راحت امم بوده این اصلاح و راحت ظاهر نشود مگر به اتّحاد و اتّفاق".(۱)
(ترجمه مضمون عربی: خوشا به حال کسی که هر صبحگاه به خدمت همه ملل جهان قائم باشد ... افتخار تنها نصیب کسی نیست که وطنش را دوست داشته باشد، بلکه آن کس که جهان را دوست دارد)
این مطالب را مؤسّس آئین بهائی، حضرت بهاء الله در اواخر قرن نوزدهم بیان فرمودند. این پیام عمومی مؤکّداً همه ما انسانها را متعلّق به یک خاندان و یک وطن که این کره خاکی است میداند. حضرت بهاء الله همچنین اعلام فرموده اند که بشریّت در این زمان به مرحله بلوغ خود نائل شده و قادر است که در سرنوشت خود تحوّلی به وجود آورد و نظم جهانی جدیدی تأسیس نماید که هدف نهائی آن صلح جهانی است. حضرت بهاء الله و جانشینان ایشان بینشی جهانی، اخلاقی جهانی و نظمی جهانی ارائه فرموده اند که بهائیان را در سراسر جهان تشویق می نماید تا در یک نقشه کلّی تحوّل جهانی مشارکت داشته باشند. امروزه جامعه بهائی در بین جامعه بزرگ جهان، دارای یک هویّت زنده جهانی، تشکیلاتی عالمگیر با یک نظام اداری می باشد که به نحوی مؤثّر در سطح محلّی، ملّی و بین المللی عمل می نماید. بهائیان معتقدند که درک این مسئله که مرحله بلوغ بشریّت فرا رسیده و یک جامعه جهانی در حال شکل گیری است برای همه ما انسانها ارزش حیاتی دارد. چه که ما یا از روی عقل سلیم و یا بر اثر جبر زمان در واقع به سوی یک چنین آینده ای در حرکت هستیم.
در طی چند دهه اخیر منتقدین نظام اقتصادی جهانی توجّه را به امور مهمّی مانند حفظ محیط زیست و حقوق کارگران جلب نموده اند. به این ترتیب نویسندگان و کسانی که در امور جهانی فعّال هستند به سیاستمداران، ارباب جراید و عموم مردم یاری داده اند تا چگونگی پدیده به اصطلاح "جهانی شدن" (۲) را از نو بررسی و شناسائی نمایند. مبحث جهانی شدن به خصوص در جمع سیاستمداران، اغلب تحت تأثیر منافع صرفاً ملّی اعم از منافع اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی قرار دارد. ولی این منافع محدود و محلیّ است، در حالیکه اگر بخواهیم پدیده جهانی شدن را به دقّت مورد مطالعه قرار دهیم متوجّه می شویم که این بحث از چهارچوب مشکلات و مسائل محدودی که معمولاً مورد نظر است فرا تر می رود، بنابراین بحث درباره این موضوع را کاملاً گسترش میدهیم تا ابعاد فرهنگی و روحانی را نیز در برگیرد، چه که جهانی شدن یک جریان صرفاً مادّی و عینی نیست، بلکه یک فرآیند انسانی است که از یک سو ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و از سوی دیگر ابعاد فرهنگی، روحانی و مذهبی را در بر میگیرد. به عبارت دیگر در واقع جهانی شدن به همان اندازه که جنبه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و قانونی دارد دارای جنبه اخلاقی و روحانی نیز می باشد.
هر چند پدیده جهانی شدن امکانات بسیار وسیعی برای بشریّت فراهم می سازد ولی این امکانات نباید ما را از توجّه به مشکلات بزرگی که این پدیده برای مردم جهان به دنبال دارد منصرف نماید. تنها از طریق اقدامات هم آهنگ جامعه جهانی است که میتوان امیدوار بود که خطرهای ناشی از تروریسم بین الملل، تکثیر سلاح های مرگبار، مواد مخدّر، جنایات، شیوع بیماریها و آلودگی محیط زیست نهایتاً بر طرف گردد. علاوه بر این مسائل مهم جهانی، جهت تعدیل معیشت، تجدید سازمان نظام آموزشی به نحوی که جوابگوی نیازهای قرن بیست و یکم باشد و همچنین رویاروئی با انحطاط اخلاقی عالمگیر فردی و اجتماعی، باید کوششهائی جدّی به عمل آید. از آنجائی که این مسائل رفاه تمامی جامعه بشری را تهدید می کند مقابله با آنها مستلزم اقدامی متّحد و هم آهنگ از ناحیه همه کشورهای جهان می باشد.
در میان آشفتگی و اضطرابی که بر روابط بین المللی کنونی حکمفرماست، همه گروهها و هیئت های مسئول در جهان امروز خود را ملزم به یافتن طرحی جهانی جهت حل اختلاف و داوری می دانند. سؤالی که به خصوص باید مطرح گردد اینست که "چگونه میتوان از یک برخورد فاجعه آمیز و پیروزی ناپذیر بین تمدّن ها اجتناب نمود؟ نویسنده این تز بحث انگیز خود پاسخی برای این پرسش دارد. پرفسور "ساموئل هانتینگتون" در کتاب خود به نام "برخورد تمدّن ها و تجدید بنای نظم جهانی" که در سال ۱۹۹۶ منتشر شد این نکته را که عموماً مورد غفلت واقع گردیده عنوان نموده است:
"همانگونه که بسیاری اشاره نموده اند، به هر اندازه که بشریّت را به شعب و فرق گوناگون تقسیم نموده باشند، ادیان بزرگ جهان یعنی مسیحیّت غربی، فرق ارتدوکس، هندوئیسم، آئین بودا، اسلام، فلسفه کنفوسیوس، تائوئیسم و یهود همگی در عین حال ارزش های اخلاقی مشترکی را نیز ترویج می نمایند، اگر هرگز قرار باشد بشر تمدّنی جهانی تأسیس نماید، این تمدّن تدریجاً بر اثر بررسی و گسترش این ارزش های مشترک ظاهر خواهد شد".(۳)
حدود ۱۲۵ سال پیش، حضرت بهاء الله با توجّه به نیاز شدید بشریّت به رفع اختلاف دینی و روحانی، در آثار خود به شرایطی که برای ایجاد یک تمدّن عالمگیر و یک نظام اداری جهانی ضروری است اشاره نموده و بر لزوم ظهور یک وجدان عمومی جهانی، یک آگاهی روحانی و یک حس مسئولیّت تازه تأکید فرموده اند. در یکی از الواح خود، مردم جهان را به این نحو نصیحت فرموده اند:
"ای دوستان سراپرده یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان یکدیگر را مبینید همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار. انشاء الله نور انصاف بتابد و عالم را از اعتساف مقدّس فرماید"(۴)
برای جامعه بین المللی بهائی، جهانی شدن دیدگاهی است از اتّحاد جهانی در عمیق ترین و وسیع ترین شکل خود که همه جنبه های حیات بشری را در بر خواهد گرفت. امّا یک چنین دیدگاهی از وحدت و یگانگی اهل عالم با بازار جهانی بی روح و غالباً بی شکل و هویّتی که امروزه ناظر عملکرد آن هستیم هیچگونه ارتباطی ندارد، بلکه این بینش در عین حال که وحدت اصلی نوع بشر را مورد تأیید قرار میدهد، به تنوّع شکوهمند عقاید و فرهنگها آگاه بوده آن را ارج می نهد. نظر آئین بهائی در مورد جهانی شدن را میتوان در تعهّدی نسبت به مفهوم "وحدت در کثرت" و نتایج عملی آن در حیات فردی و اجتماعی خلاصه نمود.
یک جامعه جهانی باید از گرایش به همگونگی و یک شکلی عمومی که معمولاًاز ناحیه یک قدرت مستبدّ مرکزی ناشی می گردد آزاد باشد. زیرا که یک جهان متنوّع بهترین شرایط را برای همه به وجود می آورد تا از طریق مساعی مستقلّ، عقلانی، روحانی و طبیعی استعدادهای خود را به بهترین وجهی شکوفا سازند. وقتی که وحدت عالم انسانی در وجدان بشری رسوخ یابد، تنوّع و کثرت به جای آنکه موجبی برای اختلاف و نفاق باشد، خود سدّی در مقابل استبداد و خودکامگی خواهد بود.
بینش چند فرهنگی حائز اهمیّت است، چه که در مقابل تصوّری که امروزه از جهانی شدن وجود دارد، نمونه مناسبی ارائه می دهد. با پایان گرفتن جنگ سرد بیش از یک دهه پیش، طرفداران جهانی شدن با اشتیاق، امکانات تحوّل آفرین بازار و عملکرد آنرا به عنوان نوعی علاج کلی برای همه دردهای جهان پذیرفتند. شکی نیست بازار در بعضی موارد در این راستا مؤثّر بوده است. در طی زمان، بازار به صورت وسیله مفیدی برای ارائه کالاها و خدمات در آمده و تا حدّی در ارتباط و همبستگی مردم نیز موفّق بوده است. اخیراً یکی از مطالعات بهائی در این زمینه چنین نتیجه گیری میکند که: "کره زمین هم اکنون صورت "یک وطن" و ساکنان بلاد مختلف حال حکم "اهل آن" را یافته است." (۵) ولی آیا نمونه های اقتصادی دیگری وجود نخواهد داشت، نمونه هائی که در عین حال که از گرایش ذاتی انسان به عدالت و شفقت ناشی می گردد بتواند استعدادهای انسانی را پرورش داده شکوفا سازد؟
اگر بر این باور باشیم که نوع بشر در حال حاضر، بدون آنکه یک مقام مالی و پولی بر اساس عدالت، همکاری و انسان دوستی بنا نهاده باشد، به نقطه اوج پیشرفت اقتصادی خود نائل گشته است، سخت در اشتباه خواهیم بود. علاوه بر این وقتی جنبه اخلاقی جهانی شدن مطرح می گردد، باید بر این مسئله تأکید گردد که بازار پاسخ مثبت و قانع کننده ای برای مسائل مهمّی از قبیل چگونگی تأسیس یک حکومت جهانی و یا چگونگی ایجاد توافق و سازش بین فرهنگها ندارد. به طور خلاصه کاملاً واضح است که ما نمیتوانیم آینده جامعه جهانی را که اکنون در حال شکل گیری است تماماً در گرو اتکاء به نیروهای بازار بگذاریم.
از نظر بهائیان، اتّحاد زیر بنای تعالیم همه ادیان را تشکیل میدهد، امّا در امور اجتماعی، تأسیس موازین عمومی عدالت اهمیّت خاص دارد، چه که عدالت اساس اصلی اتّحاد است و بدون اتّحاد صلح امکان پذیر نیست. بنا نهادن یک جامعه جهانی صلح جو مراحلی را در بر دارد. ابتدا عدالت برای عموم باید تأسیس گردد، سپس وحدت جهانی باید تحقّق پذیرد و نهایتاً صلح جهانی جلوه نماید. به این ترتیب نظام جهانی که بشریّت در راه استقرارش تلاش می نماید به هیچ وجه نباید اجازه دهد گروهی گروه دیگر را استثمار نماید، تجارت بین المللی باید آزاد و عادلانه باشد و همه کارگران و مدیران و صاحبان صنایع باید در سودی که تولید می شود شریک و سهیم باشند. نظم جدید جهانی باید تعدیل معیشت را تضمین نماید و برای همه اعضای خانواده بشری امکانات مساوی فراهم سازد و بالاتر از همه، تساوی حقوق زن و مرد را رعایت نماید.
قسمت دوم:
غالباً توجّه به "نسبیّت گرائی فرهنگی" مبحث جهانی شدن را خنثی می نماید. نسبیّت گرائی فرهنگی در تئوری عبارت است از این عقیده که بعضی از سنن اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی برای گروه خاصی، ذاتی است و تحمیل ناگهانی موازین ساختگی و بیگانه بر آن گروه، یک نوع تجاوز ناروا به حریم دیگران محسوب می شود. امّا این نوع اعتراضات غالباً تلاشی در جهت شانه خالی کردن از رعایت موازین عمومی حقوق بشر می باشد. در واقع نسبیّت گرائی فرهنگی یعنی نظریّه ای که منکر چنین موازین کلی می باشد، خود یک حیله سیاسی است که که بر این استدلال غلط تکیه دارد که جوامع جهان امروز جدا از یکدیگر و در انزوای چهار چوب فرهنگ خود پرورش یافته اند، حال آنکه حتّی نظری سطحی به تاریخ بشر، بدون تردید نمایانگر آنست که هر جامعه ای در روی زمین هزاران نوع بستگی با جوامع دیگر دارد و این واقعیّتی است که تحقیقات باستان شناسی و غیره هر روز بیشتر بر آن مهر تأیید می نهد. دیگر نمیتوان با اتّکاء به این استدلال سست و بی پایه، نیاز به موازینی کلی و جهانی را در مورد رفتار و نحوه اداره جامعه نادیده گرفت. هر گونه شرایطی که افراد را در پرورش استعدادهای ذاتی خود محدود سازد و مانع پیشرفت و ترقّی آنان گردد باید تغییر یابد.
شاید بتوان گفت که وحدت اصلی و اولیّه ای که همه مردم و نژادهای جهان را به هم مرتبط می سازد بیش از هر چیز در خرد همیشگی بشر متجلّی می باشد، خردی که "گوتفرید لایپنیتز" آن را "فلسفه همیشگی" می نامد یعنی آن "سنت کلی و مورد قبول عموم" که بین همه فرهنگها مشترک بوده به صور گوناگون جلوه می نماید و دید مشترکی از تعهد بشری را منعکس می سازد. بدون شک با مراجعه به این دیدگاههای اساسی، میتوان آن وجوه مشترک اصلی را که موجب اتّحاد همه مردم می گردد یافت و نتیجتاً یک نظام اداره کننده جهان واحد بر اساس ارزش های کلی طرح ریزی نمود. از یک چنین طرحی میتوان یک نظام اخلاقی فراگیر جهانی و یک "قانون عمومی حقوق و مسئولیّتهای بشری" مشترک به وجود آورد. هنگامی که این مقصود به طور کامل حاصل گردد، آن وقت است که بشریّت آمادگی آن را خواهد داشت تا به بلوغ اخلاقی و خرد لازم جهت ایجاد یک جامعه حقیقتاً جهانی یا یک نظم جدید جهانی نائل گردد. هیچگونه قدرت اداره کننده دیگری را که بتواند عدالت و اتّحاد واقعی را منظور نماید و در تصمیم گیری بر اصول اخلاقی و روحانی متّکی باشد نمیتوان تصوّر نمود.(۶)
بهائیان جهانی شدن را به طور کلّی جزوی از تکامل تمدّن بشری میدانند و آن را مرحله اجتناب ناپذیری از بلوغ تدریجی بشریّت می شمرند. حضرت ولیّ امرالله جهانی شدن یا نظم جهانی را به عنوان "هدفی که بشریّت تحت تأثیر نیروهای متّحد کننده حیات ناچار به سوی آن در حرکت است" (۷) توصیف نموده و امور ذیل را به عنوان شرایط ضروری تأسیس یک نظام جهانی زنده ذکر فرموده ا ند:
· یک پارلمان جهانی با اختیار وضع قوانین لازم الاجرا که به طریق دموکراتیک انتخاب شده باشد.
· یک هیئت اجرائی جهانی که مسئول اجرای قوانین باشد.
· یک قوّه قضائیّه بین المللی که در اختلافات قانوناً داوری نماید.
· یک سیستم ارتباطات جهانی که همه جهان را در بر گیرد و در دسترس همه شهروندان جهان باشد.
· یک زبان کمکی بین المللی.
· نظام متّحد الشکل اوزان و مقادیر و پول جهانی.
· مطبوعات و وسائل ارتباط جمعی جهانی که بر اصول اخلاقی متّکی باشد.
· عدالت اقتصادی برای همه مردم جهان.
· آزادی از قید تعصّبات. (۸)
لازم به تذکّر است که علّت طرح نقشه ای که حضرت ولیّ امرالله توصیف فرموده اند وقوع دو جنگ جهانی و مصائب قرن بیستم نبوده است، بلکه در واقع عناصر اصلی این طرح در آثار مقدّسه دیانت بهائی مدّتها قبل از آغاز قرن بیستم ظاهر شده است. بهائیان از همان آغاز ظهور آئین خود در نیمه قرن نوزدهم، در تلاشهای خود برای بنا نهادن جهانی بر اساس اصل وحدت در کثرت، با مسئله جهانی شدن از نزدیک روبرو بوده اند.
در طی یک قرن و نیمی که از ظهور آئین بهائی می گذرد، توسعه و گسترش پی گیر جامعه بهائی در صحنه جهانی منتهی به ایجاد جامعه ای گردیده که امروزه حقیقتاً دارای ویژگی های یک جامعه جهانی می باشد. به این ترتیب هنگامی که در سال ۱۹۸۵ بیت العدل اعظم که عالیترین مرجع دیانت بهائی است بیانیه جامعی تحت عنوان "وعده صلح جهانی" منتشر نمود، به خصوص به این پدیده به این نحو اشاره فرموده است:
"تجاربی راکه جامعه بهائی به دست آورده میتوان به عنوان نمونه و مثالی بارز از این اتّحاد روزافزون دانست. جامعه بهائی جامعه ای است مرکب از سه تا چهار میلیون نفر از بسیاری از کشورها و فرهنگها و طبقات و افرادی که سابقاً متدیّن به ادیان مختلف بوده و حال در خدمات روحانی و اجتماعی و اقتصادی در اغلب نقاط عالم که خدماتشان مورد نیاز است مشغول به کار و کوششند. جامعه ای است به صورت یک واحد زنده و متحرّک که مظهر تنوّع خانواده انسانی است و امورش را به نظامی مقبول بر اساس اصول مشورت اداره می نماید و نیز از فیوضات هدایت الهی که در تاریخ بشری جاری گشته مستفیض می گردد."(۹)
قسمت سوم:
در مورد مسئله امنیّت جمعی و حفظ نظم و قوانین بین المللی باید گفت که این مسئلۀ حسّاس ابتدا توسّط حضرت بهاء الله در بین سالهای ۱۸۶۷ و ۱۸۶۸ مطرح گردیده است. در یک سلسله توقیعاتی خطاب به سلاطین و فرمانروایان جهان در آن زمان، حضرت بهاء الله بر اهمیّت ایجاد یک نظام جهانی امنیّت جمعی که همه کشورها را در بر گیرد تأکید فرموده اند. به خصوص یک نظام دو مرحله ای پیشنهاد فرموده اند که ابتدا مکانیزم رسمی مشورت است که موجب برقراری ارتباط بین دولت ها و مردم می گردد و به این ترتیب در رفع تشنّج و تجاوز و حلّ اختلافات کمک می نماید و فقط در مرحله دوّم و پس از آنکه همه تلاش های صلح آمیز به جائی نرسد، مکانیزم مؤثّر اجرائی لازم است که برای کشورها و گروههائی که سیاست های جنگ طلبانه در پیش گیرند، نظارت یا مجازات هایی را لازم می داند. این دو بعد امنیّت جمعی یعنی مشورت و اقدام را حضرت بهاء الله چنین توصیف فرموده اند:
"لابد بر اینست مجمع بزرگی در ارض بر پا شود و ملوک و سلاطین در آن مجمع مفاوضه در صلح اکبر نمایند و آن اینست که دول عظیم برای آسایش عالم به صلح محکم متشبّث شوند."(۱۰)
با وجود آنکه بهائیان بر این باورند که علل اختلافات بشری نهایتاً رفع خواهد گردید، ولی طرح امنیّت جمعی پیشنهادی به طور واقع بینانه ای امکان اختلاف را به عنوان یک واقعیّت ذاتی طبیعت بشری در نظر می گیرد. به این دلیل جامعه بهائی از تأسیس نیروی پلیس بین المللی جهت نظارت بر حفظ صلح جانبداری می نماید. برای آنکه جهانی شدن در عالیترین مفهوم خود متجلّی گردد، جامعه جهانی باید از نظر روانی، سیاسی و نظامی آمادگی داشته باشد تا بتواند جهت حفظ حق مسلّم امنیّت و ایمنی کشورها، جوامع و افراد اقدام نماید.
به همین ترتیب اتّحاد واقعی را به نحوی که بتواند تداوم یک نظام عادلانه امنیّت جمعی را تضمین نماید نمی توان صرفاً از طریق همبستگی سیاسی و اقتصادی حاصل نمود، گر چه این همبستگی ها خود عوامل مهمی در یک فرآیند بزرگتر به شمار می روند. نیل به اتّحاد در عمیق ترین و کامل ترین شکل خود مستلزم دو تحوّل اخلاقی می باشد: یکی در قلوب افراد بشر و دیگری کلّاً در جامعه بشری. "اروین لازلو" رئیس کلوپ بوداپست، در کتاب جدید خود تحت عنوان You can change the World ، بر این نکته به این نحو تأکید نموده است: "نیل به صلح در قلوب مردم مقدّمه ای است برای نیل به صلح در جهان و صلح درونی تا حد زیادی به ایجاد شرایط منصفانه تری در دهکده جهانی که ما شتابان به سوی آن ره پیموده ایم متّکی می باشد." (۱۱)
قسمت چهارم:
جهانی شدن علاوه بر احتمال خطر استثمار اقتصادی منابع طبیعی و انسانی، مسائل دیگری را نیز برای جوامع سنّتی و در حال توسعه مطرح می سازد. اگر جهانی شدن مفهومی بیش از ایجاد بازار بزرگی از کالاها داشته باشد، این مفهوم چه بازتابی در بازار عقاید یعنی موازین اجتماعی و فرهنگی محلّی خواهد داشت؟ کشورهائی که از رفاه مادّی کم تری برخوردارند و جوامع مذهبی متعدّد و متنوّعی که در این کشورها زندگی می کنند باید عمیقاً و به طور جدّی بیاندیشند که چگونه می توانند بدون آنکه از منافع اقتصادی جهانی شدن محروم گردند، هویّت فرهنگی خود را به بهترین وجهی حفظ نمایند. در واقع مشکل مهمّی که امروزه در مورد جهانی شدن مطرح است اینست که چگونه می توان هویّت جوامع مختلف را در چهار چوب همبستگی و اتّحاد کلّی جامعه جهانی حفظ نمود.
امّا حفظ هویّت فرهنگی بایستی در چهارچوب یک وفاداری وسیع تر یعنی وفاداری نسبت به نوع بشر به طور کلّی و کره ارض به عنوان وطن مشترک در نظر گرفته شود. همه جوامع صرفنظر از چگونگی وضع اقتصادشان، میبایستی واقعیّات یک جهان در حال تغییر را بپذیرند و ناچار خود را با مقتضیات اجتناب ناپذیر آن تطبیق دهند.
با توجّه به اینکه بسیاری از ارزش های جهانی شدن خصوصیّاتی غیر فردی و غیر عاطفی است از اینرو نامناسب ترین راه رویاروئی کشورها با آنهایی است که خود را از این فرآیند کنار بکشند. چه درست گفته اند که مخالفت با جهانی شدن مانند مقاومت در مقابل نیروی جاذبه است. هیچ تلاشی در این راه موفّق نمیشود. به قول ولتر، فیلسوف فرانسوی: کسی که به روح زمان خود نپیوندد آنرا در همه بدبختی های خود خواهد شناخت.
کشورهای در حال توسعه و اقوام مختلفی که در این کشورها زندگی می کنند به جای آنکه از روند جهانی شدن کناره گیری نمایند، می بایستی با پیوستن فعّالانه به این فرآیند، در جهت شکل دادن آن گام بردارند. جهان نباید از کمکهای ممتاز و ارزنده ای که همه جوامع، بدون استثناء با سهیم نمودن دیگران در عالیترین و شریف ترین ارزش های معنوی خود می توانند ارائه دهند محروم مانند. اگر روند جهانی شدن در مسیر کنونی خود رها گردد تا با انگیزه های مادّی، به نحوی بیرحمانه به پیش رود، در واقع برای آن دسته از مردم جهان که انگیزه های اخلاقی، دینی و روحانی دارند تجربه ای ویرانگر و وحشتبار خواهد بود، ولی اگر این حرکت عظیم با احساسی قلبی و افکاری روشن همراه باشد می تواند به همان اندازه سودمند باشد که امکان دارد مضر واقع گردد.
سخنوران، اندیشمندان و شعرای نسلهای متعدّد بشری در وصف اتّحاد جهانی سخن گفته اند و این موضوع الهام بخش بسیاری از شعرای نامدار اروپا بوده است. آلفرد لرد تنی سن، شاعر انگلیسی در یکی از اشعار خود به نام Locksley Hall ، این رؤیا را چنین توصیف می نماید:
... طبل جنگ خاموش و بیرق های نبرد نا افراشته است
در انجمن انسانی و در اتّحاد جهانی ...
شاعر و نویسنده فرانسوی، ویکتور هوگو با همین لحن از پرچم واحد نوع بشر و تأسیس "جمهوری جهان" سخن می گوید: پرچم شکوهمند همه ما،
پرچمی که چون افراشته گردد هرگز فرو نیفتد
جمهوری جهان است.
برای تحقّق این رویای "اتّحاد" یا "جمهوری جهان"، یک قانون اساسی جهانی مورد نیاز است که درخشان ترین موازینی را که تا کنون بشر به آن نائل شده است منعکس سازد. اصل غیر اخلاقی تنازع بقا باید نهایتاً جای خود را به تعاون بقا یعنی صفت الهیّه رحم و شفقت دهد، در حالیکه دستور اخلاقی "برتری دادن همگان بر خویشتن" باید جایگزین طمع لگام گسیخته تجارت گرائی گردد. هر نوع نمونه تجارت و بازار آزاد که بتوان بین مردم مختلف تأسیس نمود در بهترین شکل خود صرفاً یک ارتباط سطحی و محدود خواهد بود. بدون شناخت این واقعیّت که در ماورای صورت ظاهر زندگی بعد اخلاقی برتری وجود دارد و اینکه انسانها به غیر از دارا بودن نفس ناطقه، موجوداتی روحانی می باشند، نمی توان امیدوار بود که یک جامعه جهانی واقعاً متّحد و به نحو مؤثّر هم آهنگ بتوان تأسیس نمود. چنانکه در یکی از بیانیه های جامعه بهائی آمده است: "تمامی آنچه که ما تمدّن می نامیم خود یک فرآیند روحانی است، فرآیندی که در طی آن فکر و روح بشری به نحوی پیشرو با بروز استعدادهای ذاتی معنوی و عقلانی خود، طرق و وسائل کامل تر و پیچیده تری ارائه داده است."(۱۲)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر