۱۳۸۷-۰۶-۲۶

مروری بر زندگی و آثار استاد هوشنگ سیحون (قسمت اول)

مهندس هوشنگ سیحون
مروری بر زندگی و آثار استاد هوشنگ سیحون (قسمت دوم)
هوشنگ سیحون، مردِ بناهای ماندگار

درباه استاد هوشنگ سیحون مطالبِ گفتنی بسیار است. از این معمار برجسته ایرانی آثار بیشماری موجود است و در این مقال سعی نموده ایم با مروری بر زندگی این استاد، به معرفی برخی از آثار و شاهکارهای هنری و معماری ایشان بپردازیم:

مختصری از بیوگرافی استاد فقید، مهندس هوشنگ سیحون:

- نام: هوشنگ سيحون.
- متولد سال ۱۲۹۹ تهران.
- فارغ التحصيل دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران.
- دانش آموخته دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) در معمارى.
- رئيس دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران سه دوره.
- تدريس معمارى در دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران.
- عضو انجمن شوراى ملى باستان شناسى، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مركزى تمام دانشگاههاى ايران و - كميته بين المللى ايكوموس (وابسته به يونسكو) پيش از انقلاب.
- چاپ ۳ عنوان كتاب: معمارى سيحون، نگاهى به ايران (نقاشى هاى سياه قلم) و نيم قرن آثار معمارى و نقاشى سيحون.
- برگزارى نمايشگاهى مشترك با پابلو پيكاسو و سالوادور دالى در ماساچوست آمريكا ۱۹۷۲.
- شهروند افتخارى فرانسه.
- تهيه فيلمى درباره آرامگاه بوعلى سينا به كارگردانى امير شمخانى.
- داراى نمايشگاه دائمى در كلكسيون دانشگاههاى هاروارد، ام آى تى، دانشگاه واشنگتن و بركلى.
- طراح و اجراى تعدادى از مهم ترين بناهاى يادبودى و صنعتى و شخصى درايران مانند آرامگاه بوعلى سينا (همدان)، مقبره عمرخيام (نيشابور)، مقبره و موزه نادرشاه (مشهد)، مقبره كمال الملك، بانك سپه تهران (میدان توپخانه) و...

(محمد شمخانى)

تظاهرات معمارى مدرن و معاصر ايران آنقدر پراكنده و پوسته پوسته است كه خيلى راحت نمى توان به صورت بندى آن پرداخت و از دوره يا دوره هاى مشخص سخن گفت. با استناد به همين آثار و آفرينه هاى جسته و گريخته و با نيت درك و دريافتى تاريخى و تقويمى از اين خط سير نامنظم، اما كسانى آمده اند و آن را به ادوارى كوتاه برگردانده اند و تفسيرى از آن ارائه داده اند. به مدد چنين تفاسيرى است كه مى توان مهندس هوشنگ سيحون را يكى از سرآمدان معمارى معاصر ايران و يكى از هنرمندانى دانست كه در دوره اى خاص خوب درخشيده است.

دوره اى را كه سيحون در آن به آفرينش بناهاى يادبودى و يادواره اى مى پردازد، مهندس نادر اردلان در دانشنامه ايرانيكا، دوران پيدايش نمادهايى از يك هويت ملى روزافزون مى نامد و بناهاى خلق شده درآن را كه تصاوير گذشته اى افتخارآميز مانند آرامگاههاى نوبنياد يا بازسازى شده دانشمندان، شاعران و قهرمانان ملى و... به شمار مى آمدند اغلب كوچك و با طرح هايى هنرمندانه و اجراهايى خوب برمى شمارد كه گواه تحصيلات طراحان ايرانى در پاريس قبل ازجنگ جهانى دوم به حساب مى آيد.

نخستين اثرى كه مهندس سيحون ازخود به جا گذاشته ، آرامگاه بوعلى سيناى همدان است كه طرح آن را در ۲۵ سالگى و هنگام تحصيل در دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) ارائه مى دهد و در مسابقه اى كه انجمن آثار ملى آن زمان به مناسبت بزرگداشت هزاره بوعلى سينا از سوى يونسكو برپا مى كند، جايزه اول را به دست مى آورد. جايزه اى كه ساختن مقبره بوعلى سينا بود و ساختمانى كه در ۲۸ سالگى او آغاز و در سى سالگى اش به پايان رسيد. وقتى سال گذشته و در يك گفت و گوى اختصاصى از مهندس سيحون پرسيدم كه: چطور آن همه عبارت پراكنده و نمادها و نمودهاى تاريخى هم روزگار را در يك ساختار پلى فونيك گنجانديد، كه در نهايت از آن يك صداى اركسترال و هماهنگ به چشم و گوش بيننده برسد؟ او پاسخ داد:

آرامگاه ابوعلی سیناآرامگاه ابوعلی سینا

آرامگاه بوعلى تنها يك آرامگاه يا مقبره نيست، بلكه آرامگاه يا مقبره، جزئى از كل است كه يادبود بوعلى است. من خواسته ام با عوامل و عناصر معمارى چه از نظر شكلى و چه از نظر عددى، از راه نماد و سمبل، شخصيت بوعلى را بيان كنم. و اين موضوع در ايران يا ساير جاها معمول نبوده است. شكى نيست كه براى هماهنگ كردن اين عناصر ممارست و پيگيرى و مطالعه فراوان لازم است كه در موقع خود سعى كرده ام كوتاهى نكنم. پس با يك نوع دانش فراگير در تركيب و تلفيق اين عناصر كوشش خود را به كار برده ام تا چيزى به دست بيايد كه در برابر ديد شما است. اين را هم بگويم كه در تمام كارهايم، جزئيات، هر قدر بى اهميت، از ذهن من دور نبوده و به فراموشى سپرده نشده است.

در اين گفت و گوى طولانى كه قرار بود در كتابى بيايد، مهندس سيحون در پاسخ به پرسشى كه از او درباره توصيف چشم انداز كلى آثار نوستالژيك اش مى كنم، چنين مى گويد:

بارها و بارها به هنرجويان خودم كه در حقيقت ياران هنرى من هستند گفته ام: ما از دو هزار و پانصد سال پيش تا به امروز پيشكسوتانى داشته ايم كه براى ما بى اندازه گرامى و محترمند. رسالت، به ما حكم مى كند كه امروز كارهايى را كه در عالم معمارى و هنر از هر نوع انجام مى دهيم عميقاً در جايگاهى باشند كه در مقابل اين پيشكسوتان خجل و شرمنده نباشيم. بنابراين با تمام وجود و عشق بى پايان دست به كار شويم تا به نتيجه مطلوب برسيم. به اين كارها كه نام برديد (آرامگاه بوعلى سينا، خيام، كمال الملك، نادرشاه و...) با خاطراتى پر از شور و هيجان نگاه مى كنم و به نظرم مى رسد كه چقدر نگفته ها دارم كه بايدگفته مى شد و افسوس كه نيمه كاره ماند. در پديد آوردن اين كارها هدفم ابداً تقليد گذشته نبوده است، بلكه روح و جان ايران مطرح بوده است كه با ابزار امروزى بايد شكل مى گرفت و خودنمايى مى كرد.

او همچنين به اين پرسش كه اگر مى خواستيد با همان روحيه به معمارى بپردازيد و مجبور به ترك ايران نمى شديد، پروژه بعدى تان چه بود و چه مى توانست باشد؟ چنين پاسخ مى دهد:

در پاسخ اين سؤال بايد بگويم كه موضوع يا پروژه خاصى مورد توجهم نيست. اما آنقدر ايده ها و حجم ها و شكلهاى متعدد در ذهنم مى جوشد و در حركت است كه گفتنى نيست و متأسفم چرا امكان پياده كردن آنها روى خاك كشورم مقدور نيست. حيف و صدحيف.

اين اواخر و بعد از دو دهه سكوت و سردرگمى، پيشنهادهايى دوباره به مهندس سيحون شد كه به ايران بازگردد و به طراحى و اجراى آثار مونومنتال ديگرى بپردازد كه او هرگز قبول نكرد و فكر كردن به ايران در غربت را به كلنجار رفتن در خاك كشورش ترجيح داد. يكى از آن پروژه هايى كه خود من واسطه پيشنهاد آن به اين مهندس ارجمند شدم، پيشنهاد طراحى موزه اى با روحيه ساختمانى آرامگاه بوعلى سينا در همدان بود كه پذيرفت و اجراى آن را مشروط به نظارت من بر حُسن اجراى طرح كرد، كه اين بار پيشنهاد دهندگان نپذيرفتند و بهانه آوردند!

وقتى از مهندس سيحون مي پرسم كه آيا هنوز خودتان را به لحاظ عاطفى يك شهروند ايرانى مى دانيد يا نه؟ و آيا هنوز تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى اين كشور برايتان مهم و جالب هست يا نه؟ او در پاسخ به اين آخرين پرسش ام چنين مى گويد:

افتخار مى كنم كه ايرانى هستم و افتخار مى كنم كه در موقع تولد، ايران عزيز به من اين امكان را داده است كه پايم را روى خاك مقدسش بگذارم. هيچ گله اى از هيچ كس ندارم و مى دانم بى مهرى ها قطعاً از روى عدم آگاهى نسبت به درون و ضمير من بوده است. تمام تحولات فرهنگى و هنرى و اجتماعى كشورم دقيقاً مورد توجهم مى باشند. كوچكترين تصرف، كوچكترين ناملايمتى، كوچكترين خرابى نسبت به آثار ايران آنچنان تأثير نامطلوبى در قلبم مى گذارد كه قادر به بيان آن نيستم.بعضى دخل و تصرفات در آثار اصفهان و يزد و ساير شهرها كه پر از شاهكارها هستند شديداً مرا متأثر و متأسف مى كند. به طورى كه حس مى كنم يك قسمت از وجود ايرانم را مجروح كرده اند و زخم زده اند. به هر حال خودم را فدايى آن سرزمين مى دانم و برايش آرزوى پيشرفت و بارورى دارم.

يك بخشى از شهرت مهندس سيحون هم به نقاشى ها و به ويژه طراحى هاى او برمى گردد. نقاشى هايى كه به نوعى از مينياتور آغاز شده و در نهايت نيز بدان رسيده است. ماجراى اين فرگشت را من در نقدى بر آثار او آورده ام و اينجا مجال پرداختن به آن نيست.

يكى از مهمترين رويدادها در زندگى هنرى مهندس سيحون هم كه دائم روى آن تأكيد مى شود، نمايشگاه هاى مشترك سيحون و پابلو پيكاسو غول هنر قرن بيستم است. در نخستين نمايشگاه مشترك اين دو هنرمند كه در سالهاى دهه پنجاه در تهران و در گالرى دولتى مهرشاه برگزار مى شود، تنها يك بشقاب سراميك خريدارى شده از آثار پيكاسو به نمايش درمى آيد و باقى آثار مربوط و متعلق به سيحون است. داستان نمايشگاههاى مشترك سيحون و پيكاسو به همان نمايشگاه معروف ختم نمى شود و بار ديگر در ماساچوست آمريكا و اين بار با همراهى آثارى از سالوادور دالى برگزار مى شود. در اين نمايشگاه انگار برخى از منتقدان آمريكايى - چنان كه مى گويند - از كلاف هاى سردرگم سيحون و بافه هاى خط او استقبال مى كنند و از آنها به عنوان آثارى با ارزش و به ياد ماندنى ياد مى كنند.

و اما مهندس هوشنگ سيحون در سال ۱۲۹۹ و در خانواده اى اهل موسيقى به دنيا مى آيد. پدر بزرگ او ميرزا عبدالله بنيانگذار موسيقى سنتى و معروف به پدر موسيقى سنتى ايران بوده است و مادرش (مولود خانم) از نوازندگان تار و سه تار و معلم زنده ياد احمد عبادى كه دايى سيحون به حساب مى آيد. او بعد از راهيابى به دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران استعداد خود را از نقاشى به معمارى توسعه مى دهد و به دعوت آندره گدار (رئيس اداره باستان شناسى وقت ايران) براى ادامه تحصيل راهى پاريس و دانشكده هنرهاى زيباى پاريس (بوزار) مى شود و حدود ۳ سال تحت تعليم اوتلو زاوارونى به تكميل دانش معمارى خود مى پردازد و در سال ۱۹۴۹ به درجه دكتراى هنر مى رسد.

مهندس سيحون بعداز طراحى و اجراى آرامگاه بوعلى سينا (همدان) پروژه هاى زيادى را طراحى و اجرا مى كند كه از جمله آنها مى توان به مقبره عمرخيام (نيشابور)، مقبره كمال الملك (نيشابور)، مقبره و موزه نادر شاه افشار (مشهد)، مجلس شوراى ملى، موزه توس (مقبره فردوسى)، كارخانه نخ ريسى كوروس اخوان، كارخانه آرد مرشدى، سازمان نقشه بردارى كل كشور، بانك سپه (میدان توپخانه)، مجتمع آموزشى ياغچى آباد، سينما آسيا، سينما سانترال، كارخانه كانادا دراى (زمزم فعلى) در تهران و اهواز، كارخانه يخ سازى كورس اخوان و حدود ۱۵۰ خانه و ويلاى خصوصى براى شخصيت هاى مشهور آن زمان اشاره كرد كه تقريباً همه به اقتضاى كانسپتى كه داشته اند از مصالح ساده و مقاوم محلى تشكيل شده اند و آموزه هاى كلاسيك بوزار پاريس در آنها پياده شده است.

سيحون همچنين در طول آن سالها عضو شوراى ملى باستان شناسى، شوراى عالى شهرسازى، شوراى مركزى تمام دانشگاههاى ايران و كميته بين المللى ايكوموس (Icomos) بوده و به مدت ۱۵ سال مسؤوليت مرمت تمام بناهاى تاريخى ايران را برعهده داشته است. از ديگر مسؤوليت هاى مهم اين معمار و مهندس ايرانى، يكى هم رياست دانشكده هنرهاى زيباى دانشگاه تهران در يك دوره و سالها تدريس معمارى در اين دانشكده بوده است كه در آن دوره شاگردان به نسبت موفقى تربيت مى شود.

مهندس هوشنگ سيحون بيش از دو دهه است كه در ونكوور (كانادا) زندگى مى كند و در آنجا به طراحى و نقاشى و تعليم هنر مشغول است و هر از گاهى بزرگداشتى از سوى برخى مجامع خصوصى و دولتى و دانشگاهى خارج از كشور براى او برگزار مى شود. (1)

----------------------------------------------

برخی از آثار معماری مهندس سیحون عبارتند از:
- آرامگاه بوعلی سینا در همدان. (۱۹۵۱)
- آرامگاه و موزه نادرشاه در مشهد. (۱۹۵۸)
- آرامگاه خیام در نیشابور. (۱۳۳۸)
- بنای موزه توس. (۱۳۴۷)
- آرامگاه فردوسی. (۱۳۴۸)
- آرامگاه کمال‌الملک در نیشابور.
- ساختمان بانک سپه در تهران.
- آرامگاه کلنل محمد تقی خان پسیان.
- مقبره عباس میرزا و بعضی دولتمردان قاجار.
- مرکز فرهنگی یزد.
- ...

حال به بررسی چند مورد از ساخته های مهندس هوشنگ سیحون – با ذکر جزئیاتی بیشتر- می پردازیم:

آرامگاه فردوسی بزرگ:

مجموعه فرهنگی باغ آرامگاه فردوسی در فاصله بیست کیلومتری شهر مشهد به طرف قوچان که راه دو طرفه می‌شود، یکی از این راه‌ها به وسیله بلواری به نام پردیس به طول ۷ کیلومتر به باغ آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی می‌رسد. بنا به شواهد باستان شناسی این منطقه توس تاریخی است که در دوره اساطیری به دست توس پهلوان ایرانی بنا گذاشته شد. سراینده حماسه‌های بزرگ ایران نیز در همین نقطه به خاک سپرده شد. در سال ۱۳۰۳ هم‌زمان با برپایی جشن هزاره فردوسی قرار شد تا آرامگاه فردوسی به همت انجمن آثار ملی ساخته شود.


آرامگاه فردوسی آرامگاه فردوسی

انجمن با جمع آوری اعانه از مردم کارهای آماده سازی برای ساخت بنایی در خور حکیم توس را آماده کرد. برای آغاز ساختمان باید محل دقیق مدفن فردوسی مشخص می‌شد. نخستین منبعی که از مدفن حکیم توس نام برده در چهار مقاله نظامی عروضی بوده که آن را جایی نزدیک، دروازه رزان توس در محل باغ خانوادگی او ذکر کرده بود.

در اردیبهشت سال ۱۳۰۵ ارباب کیخسرو شاهرخ برای تعیین مکان دقیق مدفن فردوسی راهی توس شد. با تحقیقات به عمل آمده مشخص شد باغ حاج میرزا علی قائم مقام نایب التولیه ‌است. با همکاری مقامات استان سراسر باغ کاووش شد و در باغ تختگاهی یافتند که طولش شش متر و عرضش پنج متر بود و مدفن حکیم توس بود.

نقشه بنا به اصرار انجمن شبیه آرامگاه کوروش توسط «آندره گدار» و پروفسور هرتسفلد طراحی شد و مهندس کریم طاهر زاده بر آن نظارت کرد. معمار ساختمان نیز حسین لرزاده بود. مساحت ساختمان ۹۴۵ متر بود و بهترین حجاران تصاویری از شاهنامه را بر دیوارهایش حک کردند. بنای آرامگاه در مهر ۱۳۱۳ به مناسبت جشن هزاره فردوسی افتتاح شد. این بنا در سال ۱۳۴۸ با طراحی که هوشنگ سیحون بر اساس آرامگاه کوروش انجام داده بود گسترش یافت و باغ اطراف آن به همراه موزه کنارش ساخته شد.


آرامگاه نادرشاه (۱۹۵۸):

قوام السلطنه در اواخر عهد قاجار (۱۲۹۶ خورشیدی) در محل یکی از مقابر ویران شده نادری آرامگاه جدیدی برای وی ساخت و استخوانهای او را از تهران به مقبره مزبور حمل کردند. این بنای جدید که در محل فعلی آرامگاه وی قرار داشت مدتی بر پا بود تا این که انجمن آثار ملی ایران در سال ۱۳۳۵ خورشیدی در صدد بر آمد آرامگاهی مناسبِ شأن نادرشاه برای وی در همان محل مقبره ساخته قوام السلطنه احداث نماید. این کار از سال ۱۳۳۶ شروع شد و در سال ۱۳۴۲ به پایان رسید.

آرامگاه نادرشاه

آرامگاه نادرشاه

مقبره کنونی نادرشاه در باغی به مساحت ۱۴۴۰۰ متر مربع ساخته شده‌است. مقبره، شامل سکویی دوازده پله‌ای، محل گور، پوششی خیمه مانند بر روی قبر، سکویی مرتفع در مجاور قبر با مجسمه نادرشاه سوار بر اسب و سه تن دیگر در پی او، یک غرفه فروش کتاب و دو تالار برای موزه‌است.

طراح بنا مهندس سیحون بود و مجسمه‌ها را هنرمند فقید ابوالحسن صدیقی ساخته ‌است. مصالح مقبره عمدتاً از سنگهای خشن و سخت گرانیت کوهسنگی مشهد است.

بعضی از قطعات سنگ بسیار بزرگ انتخاب شده تا تداعی کننده مقبره دوم ساخته خود نادرشاه باشد. پوشش مقبره کاملاً به مانند چادر عشایری است، که نادر در آن زاده و هم کشته شده‌است. پوشش دیوارهای داخلی مقبره نیز از سنگهای مرمر اُخرایی رنگ مراغه انتخاب شده تا قتل نادرشاه در داخل چادر را تداعی نماید.


آرامگاه کمال الملک:

در جوار آرامگاه عطار نیشابوری و در میان باغی در حومه شهر نیشابور واقع است و در سمت غرب آرامگاه خیام و به فاصله دو کیلومتری از آن واقع است. طراح این بنای یادبود استاد هوشنگ سیحون است.

آرامگاه کمال الملک

آرامگاه کمال الملک

این بنا در نقشه از دو مدول (پیمون) مربعی شکل تشکیل شده‌است و مستطیلی با تناسب ۱ بر ۲ را می‌سازند. اضلاع مربع در نما با یک قوس نیم دایره خود نمایی می‌کنند؛ حجم بنا از قوس‌هایی متقاطع که بر روی اقطار مربع زده شده‌اند پدید آمده که این قوسهای متقاطع، «تاق‌های چهاربخش» را که در معماری سنتی ایران بسیار دیده شده‌اند را تداعی می‌کنند و احتمالاً منبع الهام طراح نیز بوده‌است. طراح با بهره‌گیری خلاقانه از قوس و با پیچشی که در ایده کلی آن ایجاد کرده، به نتیجه‌ای ظاهراً متفاوت با هندسه‌ای پیچیده دست یافته‌است. این طرح مبتکرانه به مدد سازه پوسته‌ای بتنی اجرا شده‌است.

در بنای یادبود کمال الملک دو نوع قوس به شرح زیر دیده می‌شود. شش قوس نیم دایره نما که نسبت دهانه به ارتفاع آنها ۱ به ۲/۱ است، چهار قوس متقاطع که بر روی اقطار دیده می‌شوند. لازم به ذکر است که در پایین قوس‌های اصلی، نما از روبرو دو قوس کوتاه‌تر نیز وجود دارند که در واقع تلاقی قوس‌های متقاطع هستند. شاید بتوان گفت حجم کلی بنا از پوسته‌ای سه بعدی در فضا حاصل آمده‌است که در یک حرکت نرم دو نوع قوس یاد شده را به هم پیوند می‌دهند. این قوسها و پوشش آنها در بالا، اشکال هندسی مخروطی شکلی را به وجود آورده‌اند که ابتکاری هندسی بوده، اوج خلاقیت معماری را در بهره‌گیری از عناصر معماری سنتی ایران در ترکیبی جدید و موزون نشان می‌دهد. در این بنا نیز همانند آرامگاه خیام هندسه نقشی شایان توجه دارد و پیوند عمیق این بنا را با نظام معماری ایرانی برقرار کرده‌است.

تزیینات استفاده شده برای آرامگاه کمال الملک کاشی معرق است که نقوش آنها بسیار هنرمندانه بر روی سطوح منحنی نما بکار گرفته شده‌اند و به سمت خط تقارن قوس‌ها این نقوش کوچک و کوچک‌تر می‌شوند. به گفته طراح، کاشی معرق، معماری کاشان یعنی محل زادگاه کمال الملک را یادآور می‌شود. فرم کلی بنا و تزیینات و همچنین رنگ کاشی‌ها، هارمونی بس عجیب با بنای مجاور یعنی آرامگاه عطار دارد، به طوریکه شاید بازدید کننده در بدو ورود به باغ و در نگاه اول آندو را دو جزء از یک بنا درک کند!

سنگ مزار کمال الملک همچون سایر سنگ‌های مزاری که سیحون در آرامگاه ظهیرالدوله تهران طراحی کرده‌است، یکپارچه از سنگ گرانیت و با بافت خشن بوده، در قسمت بالای سنگ که مرتفع و زاویه دار تراشیده شده‌است، نقش برجسته‌ای از کمال الملک توسط شاگرد ایشان مرحوم استاد ابوالحسن صدیقی حجاری گردیده‌است. (2)

(ادامه دارد....)

-------------------------------------
یادداشت ها:
1) مقاله ای از آقای محمد شمخانی درباره مهندس هوشنگ سیحون


2) دانشنامه آزاد ویکی پدیا:
fa.wikipedia.org/wiki/هوشنگ_سیحون

۷ نظر:

ناشناس گفت...

جناب سیحون حقیقتا" باعث افتخار تمامی ایرانیان هستند. از شما بابت معرفی ایشان و آثارشان کمال تشکر را دارم.
ارادتمند شما
حامد

ناشناس گفت...

با تشکر از شما که به تعالی فرهنگ کشور کهن ایران اینچنین توجه می نمایید. بنده دانشجوی معماری هستم و به آثار بزرگانی چون هوشنگ سیحون و حسین امانت (که شما به معرفی آنها پرداخته اید) حقیقتاً افتخار می کنم.

در این مطلب اخیر شما، از جمله به آرامگاه نادر شاه پرداخته اید (اما بسیار مختصر)
نمی دانم قصد دارید در قسمت های بعد، باز هم از این اثر جاودانه بنویسید یا نه، اما با اجازه شما، من مطلبی نسبتاً مفصل تر، در اینجا می آورم.
باز هم از شما تشکر می کنم.

############

توصیف مجموعه آرامگاه نادر شاه از زبان استاد هوشنگ سیحون:

ساختمان آرامگاه نادر شاه افشار در استان خراسان رضوی و شهر مشهد، شامل تالار مقبره، دو موزه یکی برای برای جنگ افزار زمان نادر و یکی جهت اسلحه زمان ماقبل نادر و برج مرتفعی برای برپا کردن مجموعه مجسمه نادر، سوار بر اسب قزل باش ها که اشاره به سپاهیان نادر است.

این ساختمان بر اساس دو شکل اصلی هندسی یعنی مربع و مثلث طراحی شده است و طرح راهنما مبنای آن را تشکیل می دهد که چهل و اندی سال پیش در مشهد و به کل از سنگ خارای مشهد با قطعات بزرگ، اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه، به وجود آمده است.

تالار آرامگاه به شکل مربع از دو دیوار قرمز رنگ سنگی بسته و در قسمت ستون بندی باز تشکیل شده است که سنگ مزار نادر در گوشه این مربع در پناه دو دیوار جای دارد و به طرف بیرون نگاه می کند.

این زاویه و پناه و باز بودن تالار حالت صحنه جنگ و دفاع و حمله را تداعی می کند. رنگ قرمز دو دیوار به مفهوم جنگ است و برجستگی های با ابعاد متفاوت سنگی که از دیوار بیرون آمده اند، نبردهای مختلف نادر را نشان می دهند. ستون های اطراف تالار از نقشه مربعهای قاعده و بالای ستون به ترتیبی که 45 درجه نسبت به هم چرخش دارند طرح شده که در نتیجه هشت مثلث با چهار قاعده در بالا و چهار قاعده در پایین، نشانه ای از کلاه نادر است.

شانزده عدد آنها به ارتفاع 26/2 متر و دوتای دیگر به ارتفاع متجاوز از 4 متر یکپارچه از سنگ خارا تراشیده شده اند. در قسمت نمای ورودی طرف چپ یک بدنه موزه بزرگ و سمت راست پایه برج مانند مجسمه ها قرار دارد که یک قرنیز سنگی عظیم ضمن پوشش ورودی اصلی این دو را به هم وصل می کند.

برج پایه و مجموعه مجسمه با هم طراحی شده اند به ترتیبی که حالت دینامیک و حمله و یورش را مجسم می کند و قرنیز نامبرده از طرف برج مجسمه به طرف موزه حرکت صعودی دارد که همچنین به تبعیت مجموعه برج و مجسمه ها حالت دینامیک و جهشی جنگ را تداعی میکند.

ابتکار این قرنیز در این است که در پوشش مابین دو ستون تکنیک ساده شده و مدرن طاقهای رومی قدیم بکار رفته است. بدین معنی که آجر یا سنگ کلیدی یا تاج که بالای قوس تعبیه می شد و فشارهای طاق از اطراف آن به دو طرف یعنی پایه ها منتقل می شدند، به یک قطعه سنگ مثلثی و بقیه به دو قطعه سنگ در طرفین آن خلاصه شده اند و طاق قوسی تبدیل به طاق مستقیم و تراز شده است.

مثلث های کلیدی تماما متساوی الاضلاع و بقیه نیز مثلث های قائم الزاویه هستند که در بالا به صورت مورب برش خورده اند. همین طرز کار عینا در داخل تالار آرامگاه نیز عمل شده است همچنین در نمای حدفاصل بین برج مجسمه و موزه کوچک. مجموعه بنا طوری ساخته شده که بخصوص در نمای اصلی برجستگی نباشد یعنی ابزار کاری ها و تراش همه سنگ ها از داخل باشد و این به معنای ایجاد قدرت تجسمی و تصویری بیشتر است. فقط در قسمت موزه کوچک سه ناودان عظیم سنگی از متن بیرون آمده اند که بیشتر جنبه زیبایی دارند.

بنا کلا روی سکویی که از کف زمین در حدود 2 متر بالاتر است قرار گرفته است.
در نمای ورودی به طرف چپ نزدیک موزه بزرگ روی تراس یک حوضچه با سنگابه یکپارچه از خارا ساخته شده است. سنگابه از بالا شکل یک مثلث متساوی الاضلاع را دارد و از نماهای جانب شش مثلث بزرگ و کوچک یک در میان حجم آن را به وجود آورده اند.

پوشش بنا در کل از بتن مسلح نمایان انجام شده است. در تالار آرامگاه یک پوشش مربع شکل بزرگ با تراش های مثلثی از داخل و بیرون و مرتفع تر از قسمت های دیگر طوری ساخته شده که چهار مثلث بزرگ مشرف به ستونهای هشت گانه ی داخل تالار با نقش هندسی مخصوصی از سنگهای مرمر نازک یزد، نور زرد رنگ ملایمی به داخل آرامگاه پخش می کند.

دربهای فلزی داخل برای موزه ها و فضای زیر برج و همچنین نرده های دورتادور باغ شکل تبرزین نادر را تداعی می کنند. برای طراحی باغ نیز اشکال مربع و مثلث استفاده شده، آبریزها و حوضها و جویبارها همه بر پایه ی باغ ایرانی طراحی شده، در یک گوشه ی باغ، بناهای فرعی برای تالار اجتماع و کتابخانه و سرویس و گلخانه در نظر گرفته شده که در حالت هماهنگی با خود بنای آرامگاه می باشد. مجموعه مجسمه ها توسط آقای ابوالحسن صدیقی در رم ساخته و با برنز ریخته شده اند.

منبع : یادداشتهای هوشنگ سیحون
ترجمه : وحید رضا هاشمی

'آوای دوست' گفت...

دوستان عزیز،
از اظهار لطفتان ممنون و سپاسگزارم.
از جناب محسنی بابت مطلب بسیار کامل و جامعشان نهایت تشکر را دارم.
همواره مؤید باشید.

ناشناس گفت...

دوستان فراموش نکنیم که این متن را کس دیگری نوشته که باید از او تشکر کرد . یعنی از همان آقای محمد شمخانی . این جور بهتر نیست؟

'آوای دوست' گفت...

دوست عزیز ناشناس،
منابع مورد استفاده برای مطلب فوق دقیقا ذکر شده و اصول امانتداری رعایت شده است. بخش دوم مطلب، برگرفته از دانشنامه آزاد ویکی پدیا در ارتباط با جناب مهندس سیحون می باشد. (که لینک این مطلب نیز عیناً ذکر گردیده است.)

با تشکر از شما

ناشناس گفت...

ببخشید میشه لطفا بگید دین ایشون چی بوده؟ایشون بهایی بودن؟

'آوای دوست' گفت...

دوست عزیز، بله ایشان بهایی هستند.