۱۳۸۷-۰۷-۰۵

دیانت بهائی و سایر ادیان

ادیان الهیدیانت بهائی و سایر ادیان

به اعتقاد دیانت بهائی، دین یا شریعت، مولود بعثت پیامبرانی است که از جانب خدا برای تربیت و پرورش نهالهای بوستان الهی در جهان خاکی و هدایت و تعلیم اشرف مخلوقات عالم هستی در زمان ها و مکان های معیّن مأمور شده اند. آن مظاهر ربّانی و مربّیان سُبحانی به مقتضای رشد و استعداد عقلانی انسان ها و به زبان قوم، ابناء بشر را به خداشناسی و توحید دعوت و به طریق اخوّت و محبت و اتّحاد، هدایت نموده و در تَمشیَت امور مادی و جسمانی و تشکیل جوامع و تعاون و تعاضد قومی، دلالت و رهبری می فرمایند.

بنا بر این اصل، در بین جمیع اقوام و ملل، حقیقت واحده ای از توحید و مبانی دینی موجود است که همه آنها از مبدأ و مصدر واحد برای مخلوق واحد صادر شده اند و به منظور و مقصود واحد به ابناء بشر القاء گردیده است. حال اگر بر اثر مرور زمان و گذشت ادهار و احقاب، مواردی از عقاید و اوهام جاهلیّت و امیال جاه طلبانه پیشوایان قوم بر دین الهی وارد شده است و به تأثیر تبلیغات مداوم، تدریجاً جزو معتقدات اصلی تابعین قرار گرفته و به جای وداد و وفاق، کینه و بغضاء، و به عوض محبّت و رأفت، دشمنی و خصومت جانشین آن گردیده، مطلقاً با اساس ادیان الهی، که بر محور اخلاق و تقوی استوار است، ارتباطی ندارد. چنانچه آن زوائد و اوهام زدوده شود، وحدت اساس ادیان برای عموم واضح می شود.

" اساس غائی و معیّن معتقدات این امر، آن است که این ادیان، کل به امر الهی ظاهر گشته اند. به عقیده اهل بهاء این شرایع الهیه، مراحل مختلفهء دین واحدی است که مِن جانب الله بوده کاملاً به یکدیگر مرتبط و در طی اعصار و ادوار همواره رو به تکامل و ارتقاء است و دین بهائی خود جزء لاینفک آن است. امر بهائی معترف بر آن است که جمیع شرایع گذشته، مِن عندالله ظاهر گشته اند و موفقیت های عظیمی که نصیب این ادیان گردیده همواره مورد تکریم اهل بهاء است." (1)

روابط بهائیان با سایر ادیان

بر مبنای اصل "وحدت اساس ادیان" که یکی از مبادی روحانی شریعت بهائی است، جامعه بهائی جمیع ادیان الهی را از جانب خدا می داند و بر وحدت اصول آنها اعتقاد دارد. شارع دیانت بهائی، در اُمّ الکتاب بهائیان، "کتاب اقدس"، به پیروان خود فرمان می دهد که " عاشِروا مَعَ الاَدیانِ کُلّها بالرّوح وَ الرّیحان." که این حکم با مشی عمومی پیروان دیگر ادیان توافق ندارد و بهائیان را مکلّف می سازد با جمیع ملل و نِحَل و مذاهب عالم، با لطف و محبت و مهر و صفا، معاشرت نمایند و همه ابناء بشر را بدون توجه به ملّیت و مذهب و نژاد، خواهر و برادر مهرپرور خود دانند.

مضافاً بر اینکه هیچ نفسی نمی تواند خود را بهائی بنامد مگر آنکه جمیع انبیاء الهی و ادیان را مِن عندالله بداند و هم اکنون اعمال و رفتار بهائیان در سراسر دنیا و برخورد سالم و مودّت آمیز آنها با جوامع مختلف، نمودار کامل این اعتقاد است.

تجلیل و تکریم ادیان الهی در آثار بهائی

حضرت بهاءالله و مُبَیّنین منصوص آیات الهی (حضرت عبدالبهاء و حضرت شوقی افندی) در آثار بی شمار خود، عالم انسانی را به وحدت و محبّت و صلح و اتحاد فرا خوانده اند و ارض را وطن واحد و همه انسانها را ساکنین آن دانسته اند. همه ادیان موجود دنیا اعم از برهمایی، بودایی، کلیمی، زردشتی، مسیحی و اسلام را از جانب خدا و تعالیم آنها را حقیقت واحده و مکمّل یکدیگر دانسته اند.

نام انبیاء گذشته در آثار بهائی با ستایش و احترام یاد شده و در توصیف و تعزیز مقام آنها فراوان سخن رفته است که اینک به ذکر برخی از این آثار به طور اجمال می پردازیم:


مقام حضرت موسی کلیم الله:

" ... تا نوبت به موسی رسید و آن حضرت به عصای امر و بیضای معرفت از فاران محبت الهیه با ثُعبان شوکت و قدرت صمدانیّه از سینای نور به عرصۀ ظهور، ظاهر شدند." (حضرت بهاءالله) (2)

" این شخص، مؤیّد به قوّۀ خارق العاده بوده، ملاحظه نمائید که اسباب امتحان و افتتان از برای خلق فراهم می آید. حضرت موسی در مقام دفع ظلم، یک مشتی به آن شخص قِبطی زد. میانۀ مردم به قتل شهرت یافت، علی الخصوص مقتول از ملّت حاکمه بود و فرار نمود. بعد به نبّوت مبعوث شد با وجود این بدنامی چگونه به قوّتی خارق العاده موفق بر تأسیسات عظیمه و مشروعات جسیمه گشت." (حضرت عبدالبهاء) (3)


حضرت زردشت:

مقام حضرت زردشت به عنوان یکی از پیامبران مستقل در آثار بهائی به کثرت ثبت و اسرار و رموز شریعت او تفسیر و تأویل شده است.

"از حضرت زردشت سوال نمودی، او مِن عندالله و به هدایت خلق مأمور، نار محبّت برافروختۀ ید اوست. با نار محبت الهی و کتاب اوامر و احکام ربّانی آمد و لکن حزب غافل، مقامش را ندانستند و ظهورش را نشناختند." (حضرت بهاءالله) (4)

" از جمله مظاهر مقدسّه الهیه حضرت زردشت بود... اگر حضرت زردشت نبود، ایران محو و نابود شده بود... حضرت زردشت در قرآن به عنوان پیغمبر سواحل ارس ذکر شد و بزرگواری حضرت، مثل آفتاب است. تا یوم جمال مبارک (از القاب حضرت بهاءالله) بزرگواری حضرت زردشت مستور بود و بعد جمال مبارک، اسم آن حضرت را بلند نمود..." (حضرت عبدالبهاء) (5)


مقام حضرت بودا:

درباره حضرت بودا و کنفوسیوس، حضرت عبدالبهاء می فرمایند:
"بوذه نیز تأسیس دین جدید و کنفیوش، تجدید سلوک و اخلاق قدیم نمود ولی به کلی اساس آنان بر هم خورد و ملل بوذیّه و کونفیوشیّه ابداً بر معتقدات و عبادات مطابق اصل باقی و برقرار نماندند. مؤسس این دین، شخص نفیس بود تاسیس وحدانیّت الهیه نمود. ولی مِن بعد، به تدریج اساس اصلی به کلی از میان رفت و عادات و رسوم جاهلیّه بدعت شد تا آنکه منتهی به عباداتِ صُوَر و تماثیل گردید. " (6)

مقام حضرت عیسی روح الله:

" ... عیسی بن مریم از اول بعثت، اکثر ایام در هیکل (مَعبَد) با روسای یهود، مکالمه می فرمود و من غیر تَقیه، تبلیغ امر می نمود چنانکه در کُتُب ثبت است... نَصِّ انجیل است وقتی آن روح مقدس رحمانی را در مجلس یکی از علمای یهود که موسوم به خناس بود، بردند و او از حضرت سئوال نمود که قول تو چیست و چه می گویی؟ حضرت فرمودند چرا از من سئوال می نمایی، از مَلَأ (مردم) یهود سوال کن چه که من در خلوت، کلمه ای نگفته ام، بلکه آنچه گفته ام در هیکل و در مجمع یهود گفته ام... "(حضرت بهاءالله) (7)

حضرت عبدالبهاء در سفر خود به امریکا و اروپا در کنائس یهود و معاهد علمی و در خطابات متعدّد اثبات حقانیت امر حضرت مسیح را می فرمودند.


مقام حضرت محمّد رسول الله:

حضرت بهاءالله در آثار خود مقام حضرت محمّد را با عناوین و القاب "شمس محمّدیه"، "خاتم انبیاء"، "سیّد اَصفیاء"، "شمس نبوّت"، "طلعت محمّدیه"، "سیّد لولاک"، "صاحب معراج"، "سیّد العالم" و "سلطان اَصفیاء" و دهها لقب دیگر منعوت فرموده و در مقامی می فرمایند:

" حضرت خاتم انبیاء، روح ماسواهُ فداهُ، از مَشرق اَمر الهی ظاهر و با عنایت کُبری و فضل بی منتها ناس را به کلمه مبارکۀ توحید، دعوت نمودند." (8)

" کُل به یقین مُبین بدانند که خاتم انبیاء روح ما سواه فداه در مقام خود، شبه و مثل و شریک نداشته. اولیاء صلوات الله علیهم به کلمۀ او خلق شده اند ایشان بعد از او، اَعلَم و افضل عباد بوده اند و در منتهی رتبۀ عبودیّت، قائم." (حضرت بهاءالله) (9)

" اهل بهاء باید طُرّاً شریعت محمّدی را ظهوری مستقل، مِن عندالله دانند و نیز این بیانات (حضرت عبدالبهاء) تلویحاً دلالت بر حقّانیت امامت یعنی سُلالۀ طاهره ای دارد که حضرت باب از فرد ممتاز آن مُنشَعِب و آن سُلاله مدّت دویست و شصت سال واسطۀ فیض الهی و یکی از ثِقلَین ثَمین* شریعت مقدسّه اسلام به شمار می رفته." (حضرت شوقی افندی) (10)

* ثقلین ثمین: دو ثقل نفیس و مهم است که در شریعت اسلام به قرآن مجید و عترت حضرت رسول، اطلاق شده و آنها را ثقل اکبر و ثقل اعظم می گویند.)


ائمۀ اطهار:

در آثار دیانت بهائی، مقام ائمه اطهار ستوده شده و بر حقانیت امامت و ولایت ایشان تأکید گردیده به خصوص حضرت عبدالبهاء، شأن حضرت امیرالمومنین، علی علیه السلام را به "بَدر (ستاره) مُنیر اَفلاکِ علم و معرفت و نقطۀ مرکز دایره ولایت، اسدالله الغالب علیّ بن ابی طالب علیه التحیّة و الثناء" و همچنین "بلبل بستان تمجید و عندلیب گلستان تجرید" ستوده اند.

درمقام ولایت ائمۀ اطهار، حضرت عبدالبهاء چنین می فرمایند:
"اما شأن ائمه هُدی و مقام مقرّبین درگاه کبریا، عزّت و حشمت روحانیّه است و حقوقشان، ولایت حضرت رحمانیّه. اِکلیل جلیلشان، غبار سبیل رحمان است و تاج وهّاجشان، انوار موهبت حضرت یزدان. سریر معدلت مصرشان، تختگاه قلوب است و دیهیم رفیع و عظیمشان، مقعد صدق عالم ملکوت." (11)

حضرت بهاءالله، زیارت نامۀ مخصوصی در شأن و مقام حضرت سیّدالشّهدا، امام حسین علیه السلام نازل فرموده اند که بسیار مُهَیمن است و حضرت شوقی افندی دربارۀ آن می فرمایند:

"همچنین به زیارت نامه ای که در شأن حضرت سیّد الشهدا علیه آلاف التحیّة و الثناء، نازل و مقامات متعالیۀ آن فارِسِ مِضمار یزدانی و قائِد جَیش عَرَمْرَم الهی به کمال عظمت، تجلیل و تکریم گردیده، اشاره نمود." (12)


شأن و مقام حضرت باب اعظم:

در شأن و مقام حضرت تقطۀ اولی، حضرت باب، در آثار بهائی موارد زیادی مطرح شده است از جمله اینکه:

"نقطه ای که حقایق رُسُل و انبیاء، طائف حول او هستند." (13)

"هیچ ادراکی سبقت نیابد بر کیفیت ظهور او و هیچ عرفانی احاطه ننماید بر کمّیت امر او..." (14)

"این ذات محترم، به قوّتی قیام نمود که زلزله بر ارکان شرایع و آداب و احوال و اخلاق و رسوم ایران انداخت و تمهید شریعت و دین و آئین نمود. با وجود اینکه ارکان دولت و عموم ملّت و رؤسای دین، کُل بر محویّت و اعدام او قیام نمود، مُنفرداً قیام فرمود و ایران را به حرکت آورد، چه بسیار از علماء و رؤسا و اهالی که در کمال مسرّت و شادمانی، جان در راهش دادند و به میدان شهادت شتافتند." (حضرت عبدالبهاء، کتاب مفاوضات)

در پایان به این نکته اشاره می شود که مقام جمیع انبیاء و مظاهر الهی و حقّانیت ادیان به شرحی که در این مبحث مذکور آمد، از اعتقادات اهل بهاء درسراسر عالم است و آثار امری بهائی که به صدها زبان در دنیا ترجمه شده و در دسترس عموم قرار گرفته، مؤید موضوع و مبتنی بر تعلیم و ترویج این اصول اساسی می باشد.

منابع:
1. رساله دور بهائی، ص 31
2. امر و خلق، ج 1، ص 469
3. مفاوضات، ص 12
4 و 5. امر و خلق، ج 1، ص 345
6. مفاوضات، ص 124
7. کتاب بدیع، ص 297
8. مجموعه الواح، ص 270
9. کتاب اشراقات. ص 74
10. رساله دور بهائی، ص 11
11. امر و خلق، ج 3، ص 276
12. قرن بدیع، ج 2، ص 405
13. اسرار ربانی، ج 1، ص 422
14. رساله دور بهائی، ص 45-46

هیچ نظری موجود نیست: