۱۳۸۷-۱۱-۲۹

نیم نگاهی به نظام قضائی و ارتکاب جرایم

نیم نگاهی به نظام قضائی و ارتکاب جرایم:

در آئین بهائی بر اهمیت دادگستری و استقلال قوّۀ قضائیه در اصلاح جامعه تاکید شده و وظیفه تربیت دینی متوجه همین پایۀ اساسی گردیده است (1). از دید آئین بهائی می توان و باید با تامین عدالت به تربیت اخلاقی، رشد شخصیت افراد و تحکیم همبستگی اجتماعی، دامنۀ بزه کاری را بسیار محدود ساخت (2) و از این وظیفه، کارکرد اجتماعی بالاتری برای ادیان نمی توان تصور نمود. (3)

هدف نهایی آن است که در شهروندان چنان منش والایی جایگزین شود که اصولاً ارتکاب به جرم و بزه را تجاوزی به شخصیت انسانی خویش تلقی کنند. (4)

وانگهی بسیاری از جوانب رفتار فرد در جامعه ریشه در اخلاق درونی دارد. از جمله دستگیری از نیازمندان و یا مشارکت در مقابله با فجایع طبیعی و انسانی و به طور کلی همدردی اجتماعی، ویژگیهایی فراسوی عدالت و جزا است و تنها با تربیت می تواند در جامعه شایسته انسانی به امری روزمره بدل گردد. (5)

راهنمایی های آئین بهائی برای جلوگیری از جرم و جنایت را می توان از جوانب مختلف مورد بررسی قرار داد و تدابیری که در زیر اشاره می شود، تنها گزیده ای از این راهنمایی ها است که در هماهنگی عملی به نتیجۀ مطلوب می رسد:

- با تعدیل معیشت و تامین نیازمندی های اولیه برای همگان، می توان از بخش بزرگی از جرم هایی که به سبب نیازمندی مادی مرتکب می گردد، جلوگیری نمود. (6)

- گشودن راه آموزش و پرورش به روی همگان، می تواند در منش و کردار فردی و اجتماعی، موجد انقلابی اخلاقی شود که رفتار نیک و قانونی را به کانون منش انسانی بدل می سازد.

- رعایت عدالت اجتماعی در تمامی زمینه ها و نسبت به همه کس و استقرار دستگاه اداری و حکومت سیاسی بر موازین دمکراسی، در شهروندان به دلبستگی اجتماعی دامن می زند و حس اعتماد به نهادهای اجرایی و قانون گذار، خود عامل مهمی در جلوگیری از رفتار غیر قانونی است.

- فرهیختگان و بلندپایگان جامعه با رعایت موازین اخلاقی و رفتار قانونی، نمونه و سرمشق رفتار نیک برای همه جامعه اند و به ویژه نهادهای دینی در این میان از نقشی برانگیزنده برخوردارند.

- موازین جزایی باید به طور بنیادی بازنگری گردند و جنبۀ قصاص که همان انتقام است، حذف گشته، در مجازات تدابیر تربیتی با توجه به انگیزۀ جرم از اهمیت محوری برخوردار گردد.

با توجه به نکات یاد شده می توان گفت که از نظر آئین بهائی وقوع جرم در حقیقت نتیجۀ ناتوانی جامعه و به ویژه نارسایی پرورش است. تربیت اخلاقی و اجتماعی نباید و نمی تواند تنها متوجه نوباوگان باشد، بلکه همه رسانه ها و نهادهای اجتماعی و به ویژه فرهنگ پروران جامعه، باید در راه تجدید تربیت مردمان به ارزش های انسانی بکوشند.

هدف باید آن باشد که ارزش های انسانی مانند شجاعت، استقامت و قدرت از رفتارهای بدوی و خشونت آمیز به منش شایسته انسان اجتماعی سوق داده شود. زیرا مادامی که خشونت و جنایت در رسانه های همگانی و آثار هنری به عنوان ارزش های برتر، ستایش می شود، نمی توان زندگی اجتماعی را از آنها زدود. (8)

مقابله به مثل در برابر جرم و جنایت، حتی اگر از سوی جامعه باشد، همان انتقام است و به پرهیز از جرم نمی انجامد (9). آئین بهائی با انتقاد از وضع موجود در جوامعی که می انگارند با تشدید مجازات و پر کردن زندان ها می توان با فساد و جرم مقابله نمود، به این نکته اساسی توجه می دهد که قانون و نظم اجتماعی باید با ضروریات مرحلۀ تاریخی تناسب داشته باشد.

در چنین نظامی، حفظ نظم اجتماعی بر خواست و ارادۀ مردمان تکیه خواهد داشت. وگرنه حفظ نظمی که مورد قبول جامعه نیست، مستلزم کاربرد قهر و مجازات است. چنین نظمی در واقع بی نظمی است و نمی توان انتظار داشت که به بهبود رفتار و جلوگیری از جرم و جنایت منجر گردد.

از سوی دیگر گاه صدمات روحی و روانی ناشی از ظلم و ستم به مراتب بیش از لطمات جسمانی و مادی آن است. از جملۀ این اثرات نا مطلوب روحی آن است که قربانیان اعتماد به نفس، روحیۀ ابتکار و ارادۀ خود را از دست می دهند و چه بسا که با مظلومیت خو می گیرند و یا در فرصت مناسب خود نیز همان رفتار ظالمانه را نسبت به دیگران روا می دارند.

با استوار شدن عدالت اجتماعی متناسب با رشد جامعه و برانگیختن احساس همدردی اجتماعی می توان وقوع جرم و جنایت را به حد ناچیزی رسانید. این حد ناچیز نیز شامل جنایاتی است که بر اثر گزندهای ژنی و روانی واقع می گردند. در چنین مواردی که جامعه ناگزیر از دور ساختن مجرمین از زندگی اجتماعی است، آئین بهائی چشم پوشی را جایز نمی داند، چنانکه حتی مجازات اعدام نیز پیش بینی شده است. (10)


به نقل از کتاب: بهائیان و ایران آینده، نوشته ب. همایون، انتشارات پیام، 1385 ، صص 51- 55

یادداشت ها:

1. " عدل و انصاف، دو حارسند از برای حفظ عباد... و علت صلاح عالم و حفظ امم". حضرت بهاءالله، لوح شیخ نجفی

2. " اما مدنیّت الهیه، نفوس بشر را چنان تربیت نماید که نفسی ارتکاب جرایم ننماید الّا افراد نادره که آن ابداً حکم ندارد" . حضرت عبدالبهاء

3. " پس باید نفوس را (از کودکی) چنان تربیت نمود که اکتساب جرایم ننمایند بلکه جمیع همتشان بر کسب فضائل باشد و نفس جرم و قصور را اعظم عقوبت شمرند و نفس خطا و عصیان را اعظم از حبس و زندان دانند چه که می توان انسان را جنان تربیت نمود که جرم و قصور، اگر به کلی مفقود و معدوم نگردد ولی نادرالوقوع شود." حضرت عبدالبهاء، مائدۀ اسمانی، ج 1، ص 45

4. " انسانی که شعور داشته باشد نزد او قتل (کشته شدن) بهتر از خطا است و لسان بریده بهتر از کذب و افترا است. " حضرت عبدالبهاء، مفاوضات، ص 199

5. " اگر نفسی به نفسی ظلمی کند ستمی کند تعدی کند و آن شخص مقابله به مثل نماید، این انتقام است و مذموم است بلکه باید بالعکس مقابله کند، عفو کند بلکه اگر ممکن شود، اعانتی به متعدی کند. این سزاوار است." حضرت عبدالبهاء، مفاوضات، ص 302

6. " ملاحظه فرمائید که چقدر زندان و محل عذاب از برای نوع بشر حاضر و مهیاست تا به این وسائط زجریّه، نفوس را از ارتکاب جرایم عظیمه منع نمایند و حال آنکه این زجر و این عذاب سبب ازدیاد سوء اخلاق می گردد و مطلوب چنانکه باید و شاید حاصل نگردد." حضرت عبدالبهاء

7. " در جمیع شهرهای اروپ و امریک، ابنیۀ واسعۀ حبس خانه ها به جهت زجر ارباب جرایم، تاسیس و بنا شده است... پس فرق است در اینکه نفوس را از قبیح و جرایم به واسطه قصاص و شدت انتقام منع نماییم و یا آنکه چنان تربیت کنی که نفوس بدون خوف از زجر و انتقام و قصاص از جرایم اجتناب نمایند بلکه نفس جرایم را جزای عظیم شمرند." حضرت عبدالبهاء، منتخباتی از مکاتیب، ج 1، ص 121

8. جهالت و غفلت انسان به درجه ای است که اگر شخص یک نفر را بکشد او را قاتل گویند و قصاص نمایند اما اگر انسانی صد هزار نفر را در روزی هلاک کند او را جنرال اول گویند و اول شجاع دهر نامند. اگر شخصی از مال دیگری یک ریال بدزدد، او را خائن و ظالم گویند، اما اگر مملکتی را غارت کند او را جهانگیر نام نهند!" حضرت عبدالبهاء، خطابات، ج 2، ص 65

9. " همیشه در فکر آنند که قوانین مجازات را محکم نمایند و اسباب قصاص مهیا سازند آلات قتل و جرح و محل حبس و نفی تدارک کنند و منتظر وقوع جرم شوند. این بسایر سوء تاثیر نماید." حضرت عبدالبهاء، مفاوضات، ص 204

10. " باید چیزی بگوئیم که اجرایش در عالم امکان ممکن است بسیار تصورات و تخیّلات عالیه هست، اما قابل اجرا نیست... اگر نفسی به نفسی ظلمی کند... و آن شخص مقابله به مثل نماید این انتقام است... هر دو عمل یکی است اگر مذموم است، هر دو مذموم است. نهایت این است که این مقدّم بود و آن مؤخّر. آما هیئت اجتماعیه حق محافظه و حق مداخله دارد زیرا هیئت اجتماعیه بُغضی ندارد، عداوتی به قاتل ندارد اما مجرد به جهت حفظ دیگران قاتل را حبس کند و یا قصاص نماید." حضرت عبدالبهاء، مفاوضات، ص 202

هیچ نظری موجود نیست: