۱۳۸۷-۰۷-۳۰

شمه ای از تعالیم و احکام بهائی (قسمت دوم)

شمه ای از تعالیم و احکام بهائی

شمه ای از تعالیم و احکام بهائی (قسمت دوم)

حضرت بهاءالله در کتاب اقدس می فرمایند " اعملوا حدودی حبّاً لجمالی" بنابر این در این آئین، بهائیان تشویق می شوند که اوامر و احکام الهی را تنها برای اثبات محبّت خود نسبت به خداوند و فرستاده او اطاعت کنند نه به امید ثواب و پاداش بهشتی و نه از بیم و هراس دوزخ.

برای مثال اطاعت از اوامر الهی مانند اطاعت فرزند از پدر و مادر است که نه به جهت ترس از تنبیه یا امید به تشویق بلکه از روی محبتی است که به آنها دارد و میلی است که برای کسب رضایت آنها در خود احساس می کند.

در این بخش به برخی دیگر از احکام و اوامر اخلاقی دیانت بهائی نظر می افکنیم و آثار بهائی را در باب آن ها مرور می کنیم.

صدق و راستی:

" زبان، گواه راستی من است او را به دروغ میالائید." (حضرت بهاءالله)

" صدق و راستی اساس جمیع فضائل عالم انسانی است."

" قُل یا قوم عَلَیکُم بالصِّدق الخالص لِانّ به یزیّن اَنفُسکم و یرفع اَسمائکم و یعلموا مقدارکم و یزداد مراتبکم بین مَلَاء الاَرض و فی الآخرة لَکُم اَجر کان علی حق عظیم." (حضرت بهاءالله)
(مضمون: بگو ای قوم، بر شما است، صدق خالص زیرا همانا به آن نفوس شما زینت می یابد، و نام های شما بلند می گردد و قدر شما معلوم می شود و مرتبه شما ما بین اهل زمین فزونی می یابد و در آخزت اجر عظیمی برای شما است."

"زَیّنوا اَلسُنکُم بالصّدقِ الخالص" (حضرت بهاءالله)
(مضمون: زبان های خود را به صدق خالص زینت دهید. )

" بسا کلمۀ صدقی که سبب نجات ملّتی شده و بسا شخص خسیس را کلمۀ راستی، عزیز و نفیس نموده و چه بسیار که شخص عزیز و محترمی را یک کلمه کذب، به کلّی از اَنظار، ساقط کرد و از درگاه احدیّت محروم نمود. پس ای جان پاک، پی صادقان گیر و پیروی راستان کن تا به مقعد صدق رسی و به راستی به عزّت ابدیه فائز گردی. جمیع معاصی یک طرف و کذب یک طرف. بلکه سَیّئات کذب، افزون تر است و ضُرّش بیشتر. راست گو و کفر گو بهتر از آن است که کلمۀ ایمان بر زبان رانی و دروغ گوئی." (حضرت عبدالبهاء) (مائدۀ آسمانی ج 4 ص 701)


امانت:

در آثار بهائی، تاکید زیادی بر امانت داری شده است به طوری که امانت را در جهانِ بَعد، به چشم، تشبیه نموده اند به این مفهوم که همچنانکه در این عالم برای دیدن به چشم نیازمندیم، امانت داری نیز همین موقعیّت را در عالم روح برای انسان دارد.

" زیّنوا رُئوسَکم باِکلیل الاَمانة و الوفاء" (حضرت بهاءالله)
(مضمون: سرهای خود را به تاج امانت و وفا زینت دهید.)

" امانت، باب اعظم است از برای راحت و اطمینان خلق. قوام هر امری از امور به او منوط بوده و هست. عوالم عزت و رفعت و ثروت به نور آن، روشن و منیر." (حضرت بهاءالله، طرازات مبارکه)

" باید کل به قمیص امانت و رداء دیانت و شعار صدق و راستی ظاهر و باطن خود را مزیّن نمایند تا سبب عُلُوّ امر و تربیت خلق گردند." (حضرت بهاءالله)

" به نام گوینده دانا، قلم اعلی به لسان پارسی تکلّم می فرماید تا طایران هوای عرفان، بیان رحمان را بیابند و به آنچه مقصود است، فائز گردند که شاید از شرور نفوس امّاره محفوظ مانند و امین را از خائن بشناسند و مُقبل را از مُعرض تمیز دهند. بعضی از نفوس گمراه ضاله کاذبه، ناس را از اوامر الهی منع نمایند و به نواهی دلالت کنند و معذلک خود را به حق نسبت می دهند ... بعضی اموال ناس را حلال دانسته و حکم کتاب را سهل شمرده اند علیهم دائرة السوء و عذاب الله المقتدر القدیر." (حضرت بهاءالله)

" قسم به آفتاب افق تقدیس که اگر جمیع عالم از ذَهَب (طلا) و فِضّه (نقره) شود، نفسی که فی الحقیقه به ملکوت ایمان ارتقاء جسته ابداً به آن توجه ننماید تا چه رسد به اخذ آن... به راستی می گویم ندای احلی را بشنوید و خود را از آلایش نفس و هوی مقدس دارید الیوم ساکنین بساط احدیّه و مستقرین سُرُر عزّ صمدانیّه اگر قوت لایَموت نداشته باشند، به مال یهود دست دراز نکنند تا چه رسد به غیر. حق ظاهر شده که ناس را به صدق و صفا و دیانت و امانت و تسلیم و رضا و رفق و مدارا و حکمت و تُقی دعوت نماید و به اثواب (لباس های) اخلاق مرضیه و اعمال مقدسه کل را مزین فرماید. بگو بر خود و ناس رحم نمائید و امر الهی را که مقدس از جوهر تقدیس است، به ظنون و اوهام نجسه نالایقه نیالائید." (حضرت بهاءالله)

"از حق می طلبیم، مُدُن و دیارش را از اشراقات شمس امانت محروم نفرماید. جمیع را در لیالی و ایّام به امانت و عفت و صفا و وفا امر نمودیم طوبی از برای عاملین." (حضرت بهاءالله)

" ای دوستان من در سبیل رضای دوست، مشی نمائید و رضای او در خلق او بوده و خواهد بود. یعنی دوست بی رضای دوست خود در بیت او وارد نشود و در اموال او تصرّف ننماید و رضای خود را بر رضای او ترجیح ندهد و خود را در هیچ امری، مقدّم نشمارد." (حضرت بهاءالله)

" تا توانی با وفا باش و ره صدق و صفا پیما. تا انسان به صداقت و امانت و وفا و محبت و ولا موفق نگردد، نصیبی از موهبت یزدان نبرد و اگر ایامی چند خدا مهلت دهد ولی عاقبت جفاکار و بی امانت و بی دیانت و به جحیم ذلّت مبتلا شود به این نصیحت گوش دار البته به راستی و درستی و حق پرستی پرداز تا به آنچه خواستی مؤید و موفق گردی." (حضرت عبدالبهاء)


عدل و انصاف:

عدل و انصاف از اعظم فضائل اخلاقی است. عدل و انصاف به این مفهوم هستند که بدون کمترین شائبۀ حبّ و بغض و بدون تعصّب و جانبداری، به مسائل زندگی نگاه کنیم تا بتوانیم به قضاوت درستی در مورد نیک و بد آنها برسیم. به بیاناتی از حضرت بهاءالله در این مورد توجه فرمائید:

"طوبی از برای عالِمی که تارکش به تاج عدل، مزیّن و هیکلش به طراز انصاف."

" اصحاب انصاف و عدل بر مقام اعلی و رتبۀ علیا، قائمند. انوار بِرّ و تقوی از آن نفوس، مُشرق و لائِح. امید آنکه عباد و بلاد از نور این دو نیّر، محروم نماند."

" بگو ای مردمان در سایۀ داد و راستی راه روید و در سراپردۀ یکتائی، درآئید."

" یا ابن الرّوح، اَحبّ الاَشیاء عِندی الانصاف لاتَرغب عَنه اِن تَکُن اِلیّ راغباً و لاتَغفل مِنه لِتکون لی اَمیناً و اَنتَ تُوَفّق بذلک اِن تُشاهد الاَشیاء بعَینک لا بعین العِباد و تعرفها بمَعرفتک لا بمَعرفة اَحَدٍ فی البَلاد. فَکِّر فی ذلک کیف یَنبَغی اَن تَکون ذلک مِن عَطیّتی عَلَیک و عِنایتی لَکَ فاجعله اَمامَ عَینک."

(مضمون: ای پسر روح بهترین (محبوبترین) چیزها نزد من انصاف است از آن روی مگردان اگر به من راغب هستی و از آن غفلت مکن که قابل اعتماد من بشوی (من به تو اطمینان بکنم) وقتی به آن (انصاف)موفق بشوی اشیا را به چشم خود می بینی نه به چشم سایرین و به فهم خود میشناسی نه به فهم دیکران. تفکر کن در اینکه چکونه باید باشی (چگونه زیبنده است که باشی) و آنرا جلوی چشمانت بگذار(به آن ناظر باش.)).

" یا حزبَ الله، مربّی عالم، عدل است چه که دارای دو رکن است، مجازات و مکافات. و این دو رکن، دو چشمه اند از برای حیات اهل عالم."

" سراج عباد، داد است او را به بادهای مخالف ظلم و اعتساف خاموش منمائید."

" خیمه نظم عالم، به دو ستون قائم و بر پا، مجازات و مکافات."

" و نُوصیهِم بالعَدل و الاِنصاف و الاَمانة و الدّیانة و ما تَرتَفع بهِ کَلَمَة الله و مَقاماتِهم بین العباد و هو النّاصح بالحق."
(مضمون: و آنان را به عدل و انصاف و امانت و دیانت و آنچه سبب ارتفاع و کلمۀ الهی و ارتقاء مقام آنها بین مردم است. و اوست نصحیت کننده به حق.)

" کل را وصیت می نمایم به عدل و انصاف و محبّت و رضا."

" در جمیع احوال به عدل و انصاف ناظر باشید."

" ای ظالمان ارض، از ظلم دست خود را کوتاه نمائید که قسم یاد نموده ام از ظلم احدی نگذرم و این عهدیست که در لوح محفوظ، محتوم داشتم و به خاتم عزّ، مختوم."

" عموم اهل عالم باید از ضُرّ دست و زبان شما آسوده باشند."

" طوبی لِاَمیرٍ اَخَذَ یَد الاَسیر و لِغَنیٍ تَوجّه اِلَی الفَقیر و لِعادِلٍ اَخَذَ حَقّ المَظلوم مِن الظّالم."
(مضمون: خوشا به حال امیری که دست اسیر را بگیرد و ثروتمندی که به فقیر توجه کند و عادلی که حق مظلوم را از ظالم بازستاند.)


مواسات:

مواسات در دیانت بهائی به معنای مقدّم دانستن دیگران بر خود است. مواسات امری است وجدانی و نه اجباری به طوری که درجات ایمان و تواضع انسان باید به حدی برسد که دیگران را در جمیع امور بر خود ترجیح دهد و هرگز نفع خود را بر منافع دیگران و جامعه مرجّح نداند.

" باید با کل حتی دشمنان به نهایت روح و ریحان، مُحب و مهربان بود در مقابل اذیت و جفا، نهایت وفا مجری دارید و در موارد ظهور بغضاء، به نهایت صفا معامله کنید. سهم (تیر) و سنان (سر نیزه) را سینه مانند آئینه، هدف نمائید و پند ستم و لعن را به کمال محبت مقابله کنید." (حضرت عبدالبهاء)

" در تعالیم حضرت بهاءالله، مواسات است و این اعظم از مساوات است. مساوات، امری است مجبوری و لکن مواسات، امری است اختیاری. و کمال انسان به عمل خیر اختیاری است نه به عمل خیر اجباری و مواسات اختیاری است." (حضرت عبدالبهاء)


تعاون و تعاضد:

دیانت بهائی به تعاون و همکاری به عنوان یک ارزش اخلاقی می نگرد و از رقابت که عامل دشمنی و کینه جویی است، دوری می جوید. البته تعاون و تعاضد حاصل نمی شود مگر به اینکه تمام افراد انسان نسبت به سرنوشت یکدیگر حسّاس و مسئول باشند و در فکر کمک و خدمت به هم نوع خود چه غنی و چه فقیر، چه عالم و چه جاهل باشند.

"لا تَحرَموا الفُقَراء عَمّا اَتٰکُم الله مِن فَضله و انّه تَجزی المُنفِقین ضعف ما نَفَقوا انّه ما مَن اله الّا هو لَه الحقّ و الاَمر یُعطی مَن یَشاء و انّه لَهُو المُعطی الباذِل العزیز الکریم." (حضرت بهاءالله)
(مضمون: فقرا را از آنچه خدا به فضلش به شما داده است، محروم نکنید همانا او بخشندگان را اجر مضاعفی نسبت به آنچه انفاق کرده اند، می بخشد.به درستی که اوست خدایی که غیر او خدایی نیست حق و امر از برای اوست. به هر کسی که بخواهد عطا می فرماید او اوست خداوند عطا کننده و بخشنده و عزیز و کریم.)

" یا ابنَ الرّوح، لا تَفتَخِر عَلَی المِسکین باِفتخارِ نَفسِکَ. لِاَنّی اَمشی قُدّامَه و اَراکَ فی سوءِ حالک و اَلعَنُ عَلیک الی الابد." (حضرت بهاءالله، کلمات مکنونه عربی)
(مضمون: ای پسر روح، بر شخص مسکین، به افتخار نفست، فخر نفروش. زیرا من بر اثر قدم های او گام بر می دارم و تو را در حال بدت می بینم و بر تو تا ابد لعنت می فرستم.)

" ای پسران تراب، اغنیا را از ناله سحرگاهی فقرا، اِخبار کنید که مبادا از غفلت به هلاکت افتند و از سدرۀ دولت، بی نصیب مانند. اَلکَرَم و الجود مِن خِصالی فَهَنیئاً لِمَن تَزَبّن بخِصالی." (حضرت بهاءالله، کلمات مکنونه فارسی)

" ای اغنیای ارض، فقرا امانت منند در میان شما. پس امانت مرا درست حفظ نمائید و به راحت نفس خود تمام نپردازید." (حضرت بهاءالله، کلمات مکنونه فارسی)

" ای امین ربانی در عالم ایجاد، جمیع کائنات در نهایت ارتباط؛ و از این ارتباط تعاون و تعاضد، حاصل؛ و تعاون و تعاضد سبب بقا و حیات. اگر تعاون و تعاضد دقیقه ای از حقائق اشیاء برداشته شود، جمیع کائنات انحلال یابد و هباء منبثا گردد... تعاون و تعاضد در بین جمیع کائنات، حاصل و همچنین اعظم تعاون بین نوع انسان است که بدون آن رفاهیت و معیشت زندگی به کلّی مستحیل زیرا هر نفسی بنفسه بدون معاونت سائر نوع ابداً زندگی نتواند بلکه حیران و سرگردان گردد." (حضرت عبدالبهاء)

" هر دردی را درمان شوید و هر زخمی را مرهم و سبب التیام. هر ضعیفی را ظهیر گردید و هر فقیری را مُعین و دستگیر. هر خائفی را کهف منیع شوید و هر مضطربی را ملاذی رفیع." (حضرت عبدالبهاء)


عفت و عصمت:

عفّت و عصمت از مهم ترین فضائل اخلاقی و احکام الهی است که هم بر مردان و هم زنان فرض و واجب شده است. البته دیانت بهائی، تمسّک به عفت و پاکدامنی را تنها در ظاهر اشخاص نمی داند به طوری که بهائیان به حجاب به صورتی که در بین معتقدان به سایر ادیان دیگر به خصوص دیانت اسلام وجود دارد، اعتقادی ندارند. از نظر بهائیان پوشیدن سر و روی و موی دلیلی بر پاکدامنی نیست به خصوص اگر تنها مختص به زنان باشد و مردان از این قاعده مستثنی تلقی شوند. بلکه در دیانت بهائی، پاکدامنی و نجابت نه تنها در لباس بلکه در رفتار، گفتار و تمام شئون زندگی فرد باید رعایت شود.

بهائیان نه تنها با پوشیدن حجاب بر سر و موی موافق نیستند بلکه از سوی دیگر با مظاهر برهنگی نیز که نمادی از تمدّن اخلاقی منحط غربی است، موافقت ندارند. در آثار بهائی چنان آمده است که عفّت و پاکی باید در همه جلوه های حیات، نمایان باشد، از پوشش و رفتار اجتماعی گرفته، تا جلوه های هنری و ادبی، از پاکی و مبرّا بودن از آلایش ها و عادات ناپسند مانند اعتیاد به الکل و افیون گرفته تا تفریحات و سایر جنبه های حیات اجتماعی.

"آمده ام که در این عالم پر آلایش که از ظلم ظالمین و تَعدّی خائنین، باب آسایش بر تمام وجود مسدود است، به حول الله و قوّته، چنان عدل و امانت و صیانت و دیانتی در آن ظاهر و باهر نمایم که اگر یکی از پرده نشینان خَلف حجاب که پرتو جمالش آفتاب را به ذرّه در حساب نیاورد و در شئون تن، بی نظیر و بی مثال باشد به جمیع جواهر ها و زینت ها خارج از احصای اولی النهی، مزیّن و بی حجاب از خلف حجاب بیرون آید و به تنهائی بی رقیب از شرقِ اِبداع تا غربِ اختراع سفر نماید و در هر دیاری، دیّار و در هر اقلیمی سیّار شود، انصاف و امانت و عدل و دیانت و فقدان خیانت و دنائت به درجه ای باید برسد که یک نظر خیانت و شهوت به جمال و عصمت او باز نگردد تا بعد از سِیر در دیار با قلبی بی غبار و وجهی پر استبشار به محل و موطن خود راجع شود." ( حضرت بهاءالله، لوح پنج کنز)

" اهل بها باید مظاهر عصمت کبری و عفت عظمی باشند در نصوص الهیه مرقوم و مضمون آن به فارسی چنین است که اگر رَبّات حِجال ( الهه های حجله ها) به اَبدع جمال، بر ایشان بگذرد ابداً نظرشان به آن سَمت نیفتد. مقصد این است در تقدیس و تنزیه و عفّت و عصمت و ستر و حیا و حجاب مشهور اهل آفاق گردند تا کل بر پاکی و طهارت و کمالات عفّتیۀ ایشان شهادت دهند زیرا ذرّه ای عصمت، اعظم از صد هزار سال ، عبادت و دریای معرفت است. عفت و عصمت از اعظم خصلت اهل بها است، وَرَقات موقنه مطمئنه باید در کمال تقدیس و تنزیه باشند." (حضرت عبدالبهاء)

"در وجود آیتی موجود و آن انسان را از آنچه شایسته و لایق نیست، منع می نماید و حراست می فرماید و نام آن را حیا گذارده اند و لکن این فقره مخصوص است به معدودی. کل دارای این مقام نبوده و نیستند." (حضرت بهاءالله)

" این تقدیس و تنزیه با شئون و مقتضیات آن از عفّت و عصمت و پاکی و طهارت و اصالت و نجابت، مستلزم حفظ اعتدال در جمیع مراتب و احوال از وضع پوشش و لباس و ادای الفاظ و کلمات و استفاده از ملکات و قرایح هنری و ادبی است.

همچنین توجّه تام در احتراز از مُشتَهیّات نفسانیّه و ترک اَهواء و تمایلات سَخیفه و عادات و تفریحات رذیلۀ مُفرطه ای است که از مقام بلند انسان بکاهد و از اوج عزّت به حضیض ذلّت متنازل سازد.

و نیز مستدعی اجتناب شدید از شُرب مُسکرات (الکل) و افیون و سایر آلایش های مضرّه و اعتیادات دنیّۀ نالایقه است.

این تقدیس و تنزیه هر امری را که مُنافی عفّت و عصمت شمرده شود، خواه از آثار و مظاهر هنر و ادب و یا پیروی از طرفداران خلع حجاب و حرکت بلا استتار در مرآی ناس و یا آمیزش بر طریق مصاحبت و یا بی وفایی در روابط زناشویی و به طور کلی هر نوع ارتباط غیر مشروع و هر گونه معاشرت و مجالست منافی با احکام و سنن الهیه را محکوم و ممنوع می نماید و به هیچ وجه با اصول و موازین سیّئه و شئون و آداب غیر مرضیه عصر منحط و رو به زوال کنونی موافقت نداشته بلکه با ارائۀ طریق و اقامۀ برهان و دلیل، بطلان این افکار و سخافت این اذکار و مضار و مفسدت این گونه آلودگی ها را عملاً مکشوف و هتک احترام از نوامیس و مقدسات معنویه، منبعث از تجاوزات و انحرافات مُضلّه را ثابت و مدلّل می سازد." (حضرت ولی امرالله، ظهور عدل الهی، صص 63و 64)

-------------------------------------
یادداشت:
تمام آیات و بیانات مبارکه این گفتار، از کتاب " حیات بهائی/ به کوشش ع. سهراب/ موسسه ملی مطبوعات امری/ 127 بدیع/ صص 12 تا 34 و صص 73 تا76" استخراج شده است.

هیچ نظری موجود نیست: