۱۳۸۷-۱۲-۱۵

هم صدائیم...

هم صدائیم
(02.28.09) (10.12.87)

نامۀ سرگشادۀ «ما شرمگینیم» را خواندیم و صدایتان را به گوش جان شنیدیم و همدلانه میگوئیم:

درود ما به آزاده زنان و آزاد مردان، فرزانه اندیشان و فرهیختگان، روشنفکران و پاره تنان ایرانی

برخود می بالیم که از مرز و بوم دلیران و کوروش ضمیرانی هستیم که علیرغم فراز و نشیب های ناشی از تعصب و تقلید پیوسته پیشگامانِ برافراشتنِ پرچم یگانگی و همدلی اند.

برخود شرمگینیم اگر خواستار شرمندگی عزیزان و هموطنان خویش باشیم.

برخود نبخشائیم آنگاه که گرد نفرت و بیگانگی از خواهران و برادران مان را در دل جای دهیم.

برخود میدانیم که بذر یگانگی را در دل یک یک هموطنان خود، از هر قوم و نژاد و مذهب و گرایشی که باشند، عاشقانه بکاریم.

برخود مسروریم که از زخمهای شخم ۱۶۰ ساله بر زمینِ سینه هایمان سنبلات رنگارنگ همبستگی و محبت سر برزده است.

برخود می جوشیم آنگاه که گرمای صمیمیت و یکرنگیِ آزاداندیشان را بر دلِ شکسته ازسرخوردگی ها حس می کنیم.

برخود بایسته می دانیم که اگرچه دستمان از حقوق حقۀ انسانی مان درخانۀ خود کوتاه است، اما از پایداری نایستیم و راه سربلندیِ وطن عزیزمان و عالم هستی را با دل و جان هموار سازیم.

برخود شایسته می دانیم که دست دردست اهالی دیارمان برنهیم و سربلندی و سرفرازیِ خانۀ پدری را، که تمامی بهائیان گیتی مقدسش می دانند، آباد سازیم.

بر سر شک نداریم،
بر دل تردید روا نمی داریم،
و بر پاهایمان سستی راه نمی دهیم، که
«همه بارِ یک داریم و برگ یک شاخسار»

منصور تأئید: کارگردان، نویسنده و بازیگر تئاتر

هیچ نظری موجود نیست: