گفت و گو با فارس عطاییان، فرزند مسعود عطاییان از بهاییان دستگیر شده
از ابتدای امسال که شش نفر از مسوولان جامعه بهایی بازداشت شدند، بهاییان مازندران هم تحت فشار قرار گرفتهاند. دستگیریها در مناطقی مانند ساری، قائمشهر، شیراز و اصفهان انجام شده است.
مسعود عطاییان، سهیلا مطلبی و انور مسلمی، بهاییانی هستند که در شهرهای قائمشهر و ساری دستگیر شدهاند.
به بهانه موج تازه دستگیری بهاییان در کشور با فارس عطاییان، فرزند مسعود عطاییان گفت و گو کردهام:
مطلع شدیم در پی دستگیریهایی که در ارتباط با بهاییها در ایران انجام شده، پدر شما آقای مسعود عطاییان هم دستگیر شده است. لطفاً از نحوه دستگیری ایشان و دلایل دستگیری ایشان برای ما توضیح بدهید.
بیست و هفتم آبان، ساعت چهار بعد از ظهر، پنج نفر از مأموران اداره اطلاعات مازندران یعنی مرکز مازندارن به منزل ما، آمدند.
حکم دادستانی را به ما نشان ندادند و در نهایت بیاحترامی و بیحرمتی وارد منزل ما شدند و الفاظ خیلی تند و زشت و زنندهای هم به کار بردند.
تمام تابلوهایی را که عکسهای مقدس ما بود و به دیوار زده شده بود، پایین آوردند. عکسها را پاره کردند و کتابهای مذهبی ما را، کتابهایی که در مورد موارد مختلف بود، جمع کردند و به همراه کیس کامپیوتر بردند.
در نهایت پدرم را هم با خودشان بردند. حدود شش هفته از بازداشت ایشان میگذرد و تنها توانستیم یکبار با ایشان ملاقات حضوری داشته باشیم. سه، چهار بار هم به صورت تلفنی با ایشان حرف زدیم.
ضمن اینکه دو سری آخری که با ما تماس گرفتند مشخص بود بالاجبار به ایشان گفته میشود به ما بگویند دنبال کار ایشان را نگیریم و به جایی مراجعه نکنیم و به این شکل مطالب را از قول پدرم به ما میرساندند.
آیا به پدرتان تفهیم اتهام شده است؟
فکر نمیکنم. اگر هم شده باشد، اطلاعی نداریم. بعد از این همه مراجعاتی که به دادستان پروند و بازپرس داشتیم، کوچکترین اطلاعاتی دستگیرمان نشده است.
هر چقدر از آنها خواهش میکنیم مقداری راهنمایی کنند که حداقل اطلاعاتی از دلیل این بازداشت به دست بیاوریم متأسفانه هیچ نوع همکاری انجام نمیشود.
بار اولی است که پدر شما دستگیر میشود؟
خیر، پدر بنده در سال ۶۳ که در آن دوره تعداد زیادی از بهاییان را در ایران دستگیر کردند، چهار ماه و نیم بازداشت بودند و در زندان به سر میبردند، حتی شکنجه بدنی هم شده بودند.
از آن زمان به بعد از خیلی از حقوق محروم بودیم. کما اینکه پدر بنده تحصیل کردهی قبل از انقلاب بودند و درآمد خوبی در شرکت نفت داشتند که از کار اخراج شدند.
چون عموی بنده پزشک داروساز هستند، بعد از آن در داروخانه به برادرشان کمک میکردند، داروخانهی عموی بنده را هم تعطیل کردند، پروانه ایشان را لغو کردند و دوباره پدر من از کار بیکار شد. در نهایت الان یک شغل آزاد داشت که فعلاً از آن شغلشان هم جدا شدهاند.
ما نحوهی برخورد دولت راجع به بهاییان را کم و بیش میدانیم، میخواهم بدانم نحوه برخورد سایر مردم و سایر مسلمانهای شیعه که در واقع هیأت غالب ایران را تشکیل میدهند نسبت به بهاییان چگونه است؟
اتفاقاً برای خودم هم این مطلب جالب است، دوره اولی که پدر بنده دستگیر شده بود کاملاً جَو با الان متفاوت بود. به شکلی که در آن موقع مردم و مسلمانها نسبت به بهاییها ابراز همدردی و همدلی نمیکردند و خیلی فاصله میگرفتند، شاید ما را تا حدودی مستحق این مجازاتها میدانستند. ولی الان واقعاً احساس میکنم که یک موج جدید از حمایت هموطنان ما آغاز شده است.
علاوه بر اینکه پدرم و عدهای دستگیر شدهاند، قبرستان بهاییان هم تخریب شده است.
دو بار وارد حریم قبرستان شدهاند و با بولدوزر قبرهای بهاییان را کاملاً جدا کردهاند. فکر کنم این رفتار در شهر ما و شهرهای اطراف هم ادامه دارد.
در کدام شهرها قبرستانها را با بولدوزر تخریب کردهاند؟
قائمشهر است. در همین شهری که پدرم دستگیر شده، یک شب ریختند و قبرها را خراب کردهاند. بهاییان متوجه شدند و جلوی آنها را گرفتند؛ یعنی یک سپر انسانی به وجود آوردند.
در مرحله دوم، چهار صبح، افراد نقابدار با پنج بولدوزر وارد محوطه شدند برق و تلفن آن منطقه را قطع کردند. نقاب بر چهره زده بودند و وقتی یکی از بهاییان متوجه این قضیه شد چشم و دست و پای ایشان را بستند و وقتی کارشان تمام شد، ایشان را آزاد کردند.
منبع: سایت راديو زمانه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر